تعبیر خواب آتش دوزخ - دیدن آتش جهنم در خواب

قسمت بیست و هفتم داستان دنباله دار فرار از جهنم: به من اعتماد کن

روز قدس بود . صبح عین همیشه رفتم سر کار . گوشی روی گوش، مشغول گوش دادن قرآن، داشتم روی ماشین یه نفر کار می کردم . اما تمام مدت تصویر حنیف و حرف های سعید توی سرم بود . .

تعبیر خواب آتش دوزخ - دیدن آتش جهنم در خواب

قسمت بیست و هفتم داستان دنباله دار فرار از جهنم: به من اعتماد کن

روز قدس بود . صبح عین همیشه رفتم سر کار . گوشی روی گوش، مشغول گوش دادن قرآن، داشتم روی ماشین یه نفر کار می کردم . اما تمام مدت تصویر حنیف و حرف های سعید توی سرم بود . .

ازش پرسیدم:

_از کاری که کردی پشیمون نیستی؟ . خیلی محکم گفت:

_نه، هزار بار هم به اون شب برگردم، بازم از اون زن دفاع می کنم . حتی اگر بدتر از اینم به سرم بیاد. .

ولی من پشیمون بودم . خوب یادمه . یه پسر بیست و دو سه ساله، ماشین کارل رو ندید و محکم با موتور خورد بهش. در چپش ضربه دید . کارل عاشق اون ماشین نو بود . .

اسلحه اش رو از توی ماشین در آورد . نمی دونم چند تا گلوله توی تنش خالی کرد . فقط یادمه کف خیابون خون راه افتاده بود . همه براش سوت و کف می زدن . من ساکت نگاه می کردم . خیلی ترسیده بودم . فقط 15 سالم بود . .

شاید سرگذشت ها یکی نبود . اما اون بچه هایی رو که مسلمان ها شعارش رو می دادن . من با گوشت و پوست و استخوانم وحشت، تنهایی و بی کسی شون رو حس می کردم .

ترس، ظلم، جنایت، تنهایی، توی مخروبه زندگی کردن . اینها چیزهایی بود که سعی داشتم فراموش شون کنم . اما با اون حرف ها و تصاویر دوباره تمامش برگشت . .

اعصابم خورد شده بود . آچار رو با عصبانیت پرت کردم توی دیوار و داد زدم . لعنت به همه تون . لعنت به تو سعید . .

رفتم توی رختکن . رئیس دنبالم اومد .

_کجا میری استنلی؟ . باید این ماشین رو تا فردا تحویل بدیم. همین جوری هم نیرو کم داریم .

همین طور که داشتم لباسم رو عوض می کردم گفتم:

_نگران نباش رئیس، برگردم تا صبح روش کار می کنم . قبل طلوع تحویلت میدم . .

_می تونم بهت اعتماد کنم؟ .

اعتماد؟ . اولین بار بود که یه نفر روم حساب می کرد و می خواست بهم اعتماد کنه .

محکم توی چشم هاش نگاه کردم و گفتم: _آره رئیس، مطمئن باش می تونی بهم اعتماد کنی .

داستان مذهبی کوتاه – صوتی

کنترل مرموز تولید مثل

پاورپوینت قرآنی

پاورپوینت آموزش کودکان

پاورپوینت

ذکر مبارک - درس سیزدهم (سوره بقره آیات 84 تا 88)

ذکر مبارک - درس چهاردهم (سوره بقره آیات 89 تا 93)

توی ,رو ,ماشین ,کار ,اون ,یه ,می کردم ,بیست و ,اعتماد کن ,قسمت بیست ,به من ,هفتم داستان دنباله ,دادن قرآن، داشتم

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

داسنها و متنهای نویسنده ی ۱۲ ساله نیکتا ناصراحمدی فروشگاه اینترنتی زیور آلات،هدیه برای خانم ها،هدیه برای همسر،فروش کالای لوکس،سواروفسکی taghva-f mohamadc پوپک دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. حرفهایی که نمیخواهم فراموش کنم CyBeR 8 ارائه پیشنهاد برای ارزشیابی معلمان مطالب اینترنتی