nedayevahi



دانلود یکجای تمام فایلهای زیر

انیمیشن کوتاه پل ۲:۴۵
آیت الله مظاهری-(داستانهای کوتاه اخلاقی-ظلم به حضرت زهرا(س)) ۰۱:۱۱
آیت الله مظاهری-(داستانهای کوتاه اخلاقی-وداع امام حسین(ع)) ۰۴:۳۹
آیت الله مظاهری-(داستانهای کوتاه اخلاقی-ملاقات علی (ع) با اشراف) ۰۱:۲۶
آیت الله مظاهری-(داستانهای کوتاه اخلاقی-شب شهادت امیر المومنین(ع)) ۰۹:۳۵
آیت الله مظاهری-(داستانهای کوتاه اخلاقی-امام حسین(ع) در بازار کوفه) ۰۷:۲۹
آیت الله مظاهری-(داستانهای کوتاه اخلاقی-تقسیم بیت المال) ۲۱:۱۷
آیت الله مظاهری-(داستانهای کوتاه اخلاقی-بی برکتی عمر انسان) ۰۰:۵۷
آیت الله مظاهری-(داستانهای کوتاه اخلاقی-صوفی و الاغ) ۰۱:۰۵
آیت الله مظاهری-(داستانهای کوتاه اخلاقی-شهریه زیاد طلبه ها) ۰۰:۴۲
آیت الله مظاهری-(داستانهای کوتاه اخلاقی-سکاکی دانشمند) ۰۵:۱۰
آیت الله مظاهری-(داستانهای کوتاه اخلاقی-سفر نجف علامه مجلسی) ۰۳:۲۷
آیت الله مظاهری-(داستانهای کوتاه اخلاقی-کربلا درابعین) ۰۳:۴۵
آیت الله مظاهری-(داستانهای کوتاه اخلاقی-رئیس اعراب در محضر پیامبر(ص)) ۰۱:۲۷
آیت الله مظاهری-(داستانهای کوتاه اخلاقی-نگاه آلوده به نامحرم) ۰۱:۵۵
آیت الله مظاهری-(داستانهای کوتاه اخلاقی-نصیحت بهلول به هارون) ۰۱:۴۲
آیت الله مظاهری-(داستانهای کوتاه اخلاقی-مریضی سخت زن) ۰۳:۰۴


آيا مي دانيد يك جفت موش در مدت 3 سال 3 ميليون بچه توليد مثل مي كند .

کنترل مرموز تولید مثل

یکی از موضوع های تأمل برانگیز هستی، کنترل تولیدمثل و جلوگیری از ازدیاد نسل در برخی حیوانات و از سویی کمک به ازدیاد نسل در بعضی دیگر است. این مسئله، خود شاهدی است بر اثبات یگانگی و حکمت بی نظیر آفریدگار توانا و برهانی است بر نظم و حساب دقیق در عالم موجودات. این نکته مهم را می توان در تکثیر ماهیان به خوبی بررسی کرد. نوعی از ماهی ها در حدود سه میلیون بچه به دنیا می آورند که با توجه به مصرف زیاد ماهی در میان مردم، از همه آنها استفاده می شود، ولی از ازدیاد نسل حیوانات و اتی که تولیدمثل آنها بالاست و فایده چندانی برای بشر و محیط زیست ندارند، جلوگیری می شود.

در این باره به خلقت عجیب مگس ها توجه کنیم. گفتنی است از مگس ماده، چهار بسته و کیسه خارج می شود و در هر بسته سی عدد تخم است که از هر تخم نیز باید مگسی متولد شود. با این حال، بنابر تدبیر خداوندی در خلقت، هم تعداد مگس ها به شدت کنترل می شود و هم طول عمر مگس چندان زیاد نیست. مصداقی عجیب تر در هستی موجودات اینکه، مرغی به نام آکسیکلوب هنگامی که احساس تخم گذاری می کند، در شاخه درختی شکافی عمیق ایجاد می کند و سپس به جمع آوری آذوقه می پردازد. بدین گونه که از برگ ها و شکوفه هایی که برای تغذیه نوزادن به کار می آید، به اندازه آذوقه یک سال آنها تهیه می کند و در انتهای شکاف قرار می دهد. سپس یک تخم روی آن می گذارد و سقف نسبتا محکمی نیز از خمیرهای چوب بر بالای آن می سازد. باز مشغول جمع آوری آذوقه و تأمین احتیاج برای نوزاد دیگر به مدت یک سال می شود و آن را روی سقف اتاق اول قرار می دهد و تخم دیگری بر آن می گذارد و بدین ترتیب، چندین طبقه را می سازد. و بعد از پایان کار، خود می میرد.

هنگامی که جوجگان از تخم بیرون می آیند، در حالی که مادر خود را قبلاً از دست داده اند، غذای یکسال آنها موجود است و از آن استفاده می کنند. پس از یک سال که قدرت پرواز و زندگی مستقل را می یابند، اولی سقف خانه خود را می شکافد و از آن خارج می شود، سپس دومی، سومی، چهارمی و به همین ترتیب، بقیه نیز عمل می کنند.

این پرنده موجودی است که نه او مادر را دیده و نه مادر موفق به دیدن او شده است و سؤال اصلی و عجیب اینجاست که این حیوان ضعیف از کجا می داند که نوزادان او چنین احتیاجی را دارند و این آموزش ها را چه کسی به او داده است؟ آیا از مادر آموخته، مادری که هرگز او را ندیده و یا به تجربه دریافته است، با اینکه این عمل در طول زندگی او یک بار بیشتر اتفاق نمی افتد؛ زیرا پس از تخم گذاری می میرد؟!

آیا جز این است که این کار تنها به یک الهام غیبی و غریزی متکی است که دست قدرت خداوند بنابرحساب و میزان و آینده نگری دقیق، به مرغ آکسیکلوب عطا کرده است. همان خداوند حکیمی که به هر جانداری غریزه ای خاص بخشیده است تا نیازهای خود را به خوبی تأمین کند؛ همان مبدأ فیاضی که <<قَدَّرَ فَهدی>>.

پیام متن:

1. کنترل تعداد تخم مگس ها برای کاهش آنها.

2. توجه به زندگی و مرگ عجیب پرنده ای به نام آکسیکلوب، در شیوه آماده سازی تغذیه سالانه برای فرزندی که هیچ گاه او را نمی بیند.


محسن زاده دکتر محسن زاده حجه الاسلام محسن زاده http://mohsenzade.com حجه الاسلام محسن زاده http://mohsenzade.com

دانلود۳۳ پاورپوینت قرآنی آماده برای تدریس حجه الاسلام دکتر محسن زاده

حجه الاسلام دکتر محمد علی محسن زاده

تفسیر آیات جهاد-۱دریافت
تفسیر سوره تغابن جلسه پنجمدریافت
تفسیر سوره تغابن جلسه اولدریافت
تفسیر سوره تغابن - جلسه سومدریافت
تفسیر سوره تغابن - جلسه دومدریافت
جلسه هفتم تفسیر سوره تغابندریافت
تفسیر سوره تغابن جلسه هشتم(اخردریافت
تفسیر سوره تغابن جلسه ششمدریافت
تفسیر سوره تغابن جلسه چهارمدریافت
درس دوازدهم سوره حجراتدریافت
درس چهارم سوره حجراتدریافت
درس اول سوره حجراتدریافت
درس پنجم سوره حجراتدریافت
درس یازدهم سوره حجراتدریافت
درس هفتم سوره حجراتدریافت
درس نهم سوره حجراتدریافت
درس هشتم سوره حجراتدریافت
درس ششم سوره حجراتدریافت
درس سوم سوره حجراتدریافت
درس دوم سوره حجراتدریافت
درس دهم سوره حجراتدریافت
تفسیر ایه ۳و۴و۵ سوره دریافت
تفسیر ایه اول سوره دریافت
تفسیر ایه دوم سوره ،بر اساس تفسیر هدایت والمیزاندریافت
درسنامه تفسیرایه دوم سوره هدایت والمیزاندریافت
درسنامه سوره ایه اولدریافت
اشاره ای به تفسیر علمی قراندریافت
باور ها وبایدها بر اساس ایات ۱تا ۷ سوره بقرهدریافت
تفسیر سوره حدید - درس اولدریافت
تفسیر سوره حدید درس دومدریافت
شعاعی از قرآندریافت
نکاتی از قراندریافت
مبانی تدبر وتفسیر قراندریافت

این پاورپوینت با موضوع <<آشنایی با امام زمان(عج)>> برای کودکان مقطع دبستان تهیه شده است.

این پاورپوینت با عنوان <<او کیست؟>> درباره خداشناسی، یکی از تولیدات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم برای کلاسهای فرهنگی طرح هجرت است که برای کودکان مقطع دبستان تهیه شده است.

این پاورپوینت با عنوان <<راه سعادت>> درباره شناخت پیامبران، یکی از تولیدات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم برای کلاسهای فرهنگی طرح هجرت است که برای کودکان مقطع دبستان تهیه شده است.


پاورپوینت <<فریب شیطان>>

بررسی مستند و مصور راه های نفوذ شیطان در وجود ما و راه های مبارزه با او

دانلود پاورپوینت <<فریب شیطان>>

پاورپوینت نهج البلاغه، ترک دنیا، یاد مرگ و پرهیز از غفلت ها

با موضوع ؛خطبه نهج البلاغه ، ترک دنیا و یاد مرگ و پرهیز از غفلت ها
حجم فایل دانلود :1.7 مگابایت
دانلود:

بسم الله الرحمن الرحیم
درس سیزدهم - سوره بقره آیات 84 تا 88

واژگان
1ـ تَظاهَرُونَ:
هم دیگر را یاری می lrm;کنید. (مُظاهَرَة: یارى کردن) (آیه85)


2ـ تُفادوا: عوض و فدیه می lrm;دهید. (فِدیَة: عوضی كه انسان براى خود می lrm;دهد)(آیه85)


3ـ اَیَّدناه: او را تأیید و پشتیبانی نمودیم. (آیه87)


4ـ لا تَهوی: دل  خواه شما نبود. (هَوی: سقوط کردن) خواهش های نفسانى را <<هَوى>> نامیدهlrm;اند؛ زیرا سبب سقوط انسان به هلاکت می شوند.

(آیه87)


5ـ غُلف: پوشیده شده، پرده دار و درغلاف. (جمعِ اَغلَف) (آیه88)

نکات تفسیری
آیه 85
1/85ـ عمل گزینشی در دین
<<بنی نَضیر>> و <<بنی قُرَیظَة>> دو قبیله یlrm; خویشاوند از یهود بودند، امّا به دلیل منفعت طلبی به مخالفت با یکدیگر برخاستند. <<بنی نَضیر>> به طایفه یlrm;<<خَزرَج>> و <<بنی قُرَیظَة>> به طایفه یlrm; <<اوس>> که دو طایفه از مشرکان مدینه بودند، پیوستند.
در جنگ میان این دو طایفه ی مشرک، آن دو قبیله ی یهودی نیز به یاری هم پیمانان خود می شتافتند؛ امّا هنگامی که آتش جنگ فرو می نشست، همه یlrm; یهودیان جمع می شدند تا برای آزادی اسیران خود <<فدیه>> (مالی که برای آزادی اسیر پرداخت میlrm;شود) بدهند. آنان در این عمل، به حکم تورات استناد می کردند؛ در حالی که اول <<اوس>> و <<خزرج>> هر دو مشرک بودند و کمک به آنlrm;ها بنا بر تعالیم تورات جایز نبود و دوم همان قانونی که دستور فدیه دادن را داده بود، دستور خودداری از قتل را نیز صادر کرده بود.
قرآن مجيد يهود را در برابر اعمال ضد و نقيض و تبعيض شان در ميان احكام خدا به شدّت مورد سرزنش قرار داده و به اشدّ مجازات تهديد مى كند، به خصوص اين كه آن ها احكام كوچك تر را عمل مى كردند، اما در برابر احكام مهم تر يعنى قانون تحريم ريختن خون يكديگر و آواره ساختن هم مذهبان از خانه و ديارشان، مخالفت مى كردند.
در آیات 89 تا 93 سوره حجر نیز به کسانی که این رفتار گزینشی را با آیات قرآن دارند وعده عذاب داده شده است.
إِنىّ أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ (89)
و بگو: <<من انذاركننده آشكارم!>>
كَمَا أَنزَلْنَا عَلىَ الْمُقْتَسِمِينَ (90)
(ما بر آن ها عذابى مى فرستيم) همان گونه كه بر تجزيه گران (آيات الهى) فرستاديم!
الَّذِينَ جَعَلُواْ الْقُرْءَانَ عِضِينَ (91)
همان ها كه قرآن را تقسيم كردند (؛ آن چه را به سودشان بود پذيرفتند، و آن چه را بر خلاف هوس هاي شان بود رها نمودند)!
فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (92)
به پروردگارت سوگند، (در قيامت) از همه ی آن ها سؤال خواهيم كرد
عَمَّا كاَنُواْ يَعْمَلُونَ (93)
ز آن چه عمل مى كردند!
2/85ـ عوامل عمل گزینشی:
این معضل، عوامل و اسباب گوناگونی دارد. این آیات، <<منفعت طلبی>> و <<مادی گرایی>> را به عنوان دو عامل برجسته در این زمینه معرفی می نماید.
متأسفانه، در جوامع اسلامی و در میان متدینین نیز، مشاهده می شود، اشخاصی که همواره به دنبال منافع مادی خویش هستند، تنها آن دسته از احکام دین که به نفع آن هاست را بیان می نمایند و از جهل دیگران نسبت به احکام دیگر سوء استفاده می کنند. از این رو، باید توجه داشت که بسیاری از کاستی ها و نقائصی که متوجه جامعه ی اسلامی می شود، از ناحیه ی دین نیست؛ بلکه ناشی از عدم توجه به جامعیت آن می باشد.
3/85ـ تعطیلی حدود و عمل بر طبق نفس
امام صادق عليه السلام درباره نشانه های آخرامان فرموده اند:
وَ رَأَيْتَ الْحُدُودَ قَدْ عُطِّلَتْ وَ عُمِلَ فِيهَا بِالْأَهْوَاء
و مي بيني كه حدود الهي تعطيل شده و در مورد حدود به هواي نفس رفتار مي شود.
آیه 86
حدیث پیرامون نسبت دنیا و آخرت:
از رسول اکرم صلی الله وعلیه وآله وسلم روایت شده است که فرمودند:
<<نسبت دنیا به آخرت، مثل این است که یکی از شما انگشت خود را به دریا زند و سپس بیرون آورد، سپس ببیند چه مقدار از آبِ دریا را با آن برداشته است!>>
با این اوصاف، آیا معقول است که انسان حیات اخروی را به زندگی چند روزه دنیا بفروشد؟!
آیه 87
1/87ـ تکذیب و کشتار پیامبران به خاطر پیروی از هوای نفس:
یکی از نعمت های بزرگ و مهم خداوند برای بشر، فرستادن پیامبران متعدد برای هدایت مردم می باشد. این پیامبران، یکی پس از دیگری، مبانى شریعت را تحكیم كردند تا زمانى كه بشریت در سیر تاریخى خود به بلوغ و رشد رسید و دیگر نیازی به آمدن دین و شریعت تازه نبود. پس از حضرت موسی علیه السلام نیز، پیامبران متعددی آمدند که دین آن حضرت را تأیید و تبلیغ می  نمودند، تا این که حضرت عیسی علیه السلام با دین و شریعت کامل تری، از سوی خداوند مبعوث گردید. یهودیان که تعالیم وحیانی پیامبران را مخالف روح نژادپرستی و منفعت طلبی خود می دیدند، برخی از آنان را تکذیب نموده و برخی را نیز به قتل رساندند.
2/87ـ شبیه ترین افراد به یهودیان:
وقتی که این آیه نازل شد و پیمان شکنی و پیامبر کشی یهود را بیان کرد، رسول اکرم صلی الله وعلیه وآله وسلم به مردم فرمود: <<آیا میlrm;خواهید شما را از کسانی از امّت خود که شبیه این یهودیان هستند، آگاه سازم؟>> سپس فرمود: <<قومی از امّت من ادّعا میlrm; کنند که از پیروان آیین من هستند، ولی بافضیلت lrm;ترین اشخاص از ذریه  ی من و پاکیزهlrm; ترین اصل و ریشه یlrm; مرا می lrm;کشند و شریعت و سنّت مرا تغییر داده و فرزندم حسن و حسین را میlrm;کشند؛ همان گونه که یهودیان زکریا و یحیی را کشتند! آگاه باشید همانا خداوند آن lrm;ها را لعن می lrm;کند>>.
3/87ـ <<روح القدس>> کیست؟
مفسّران دربارهlrm;ی <<روح القدس>> تفاسیر گوناگونی دارند. به طور کلی، روح القدس حقیقتى قدسى است كه به اذن خدا هم خود منزه از هر عیب و نقص است و هم مهبط و جایگاه خود را از نقایص و عیوب تنزیه مى كند. این حقیقت مصادیق متعدى دارد:
1ـ فرشته اى برتر از جبرئیل و میكائیل؛ چنان که در برخی روایات و آیات بر آن تطبیق شده است. (اسراء،85) ؛
2ـ جبرئیل امین است؛ به این قرینهlrm; که در برخی آیات از جبرئیل lrm;ـ که نازل کننده  ی قرآن استlrm; ـ با همین عنوان تعبیر شده است. (نحل،102). این نام از جنبهlrm; ی ّت، پاکی و قداست این فرشته ی الهی حکایت دارد.
3lrm;ـ کتاب هاى آسمانى چون قرآن و انجیل. (شوری،52)
4ـ مرتبه برین روح انسان های کامل.
در این آیه نیز احتمال می رود مراد از <<روح القدس>> همان جبرئیل یا فرشته ی برتر از آن باشد.
آیه 88
نافرمانی الهی، سبب غفلت و بی خبری:
یهودیان مدینه در مقابل احتجاجات قرآن، این چنین عذر آوردند که بر دل های ما پرده و غلاف قرار دارد و ما از سخنان تو چیزی نمی فهمیم. خداوند نیز، این بی خبری و غفلت آنان را تأیید نموده؛ بلکه آن را به خود نسبت داده و می فرماید: <<کفر و نافرمانی آنان سبب گردیده است، مورد غضب و لعنت خدا واقع شوند و توفیق ایمان از آنان به کلی سلب شود>>.

پیام ها
1ـ جامعه به منزله ی پیكرى واحد است كه افراد آن، اعضاى این پیكرند. از كلمات <<دِماءَكُم>> و<<اَنفُسَكُم>> استفاده مىlrm; شود كشتن یا اخراج دیگرى در واقع كشتن و اخراج خود است. (آیه 84)
2ـ مبلّغان دین، خودشان باید به سراغ مردم بروند؛ نه این که انتظار داشته باشند مردم به نزد آنان بیایند. <<جاءَكُمُ الرَّسُولُ>> (آیه 87)
lrm;3ـ تعلیم و تربیت، تعطیل بردار نیست. <<قَفَّینا مِن بَعدِه بِالرُّسُلِ>> (آیه 87)
lrm;4ـ هدایت با هوا و هوس سازگار نیست. <<لا تَهوىlrm; اَنفُسُكُمُ>> (آیه 87)
5ـ مقدّمات بدبختى، به دست خود انسان است. <<لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفرِهِم>> (آیه 88)

سؤالات پژوهشی
1ـ چه نمونه هایی از گزینشی عمل نمودن در دین سراغ دارید؟
2ـ از کدام بخش آیه ی 84 سوره بقره می توان استفاده کرد که کسی که به فعل قومی راضی باشد، شریك در آن قلمداد مى lrm;شود؟ (نور)
3ـ در ترجمه ی عبارت <<فَقَلِیلاً ما یُؤمِنُونlrm;>> چند وجه معنایی وجود دارد؟ (مجمع، تسنیم)






دریافت فایل بروشور درس سیزدهم PDF
دریافت فایل word درس سیزدهم
پرده نگار (پاورپوینت) درس سیزدهم

فایل صوتی درس سیزدهم ذکر مبارک

نکته: برای اجرای کامل و بدون نقص پاورپونت های نورمبین از powerpoint 2013 به بالا استفاده کنید.


بسم الله الرحمن الرحیم
درس چهاردهم ـ سوره بقره آیات 89 تا 93

واژگان
1ـ لَعنَة: دور شدن از خیر. (این کلمه هنگامی که از سوی خدا برای گروهی از بندگان به کار برده می شود، به معنای دور شدن از خیر و لطف وی و

به عنوان عذاب است و هنگامی که از سوی بندگان درباره ی یکدیگر استفاده می شود، به معنای نفرین و آرزوی دور شدن دیگری از رحمت و لطف

پروردگار است.) (آیه89)


2ـ بِئسَما: چه چیز بدی است. (<<بِئسَ>> فعل ذمّ است و در تمام مذمّت ها به كار میlrm; رود. (آیه90)


3ـ بَغى: درخواست چیزی همراه با ظلم و . (آیه90)


4ـ بَاءُوا: به عذاب الهی بازگشتند. (بوء: رجوع کردن) (كنایه از استحقاق پیدا كردن است.) (آیه90)


5ـ مُهِین: خوار كنندهlrm;. (هُون: ذلّت و خوارى) (آیه90)

نکات تفسیری
آیه 89
انکار پیامبر صلی الله و علیه وآله وسلم با وجود علم به حقانیت آن حضرت در ذیل این آیه، از امام صادق علیه السلام روایتی نقل شده که خلاصه ی آن چنین است: <<یهودیان در کتابlrm;های خویش دیده بودند که بعثتlrm; پیامبر آینده، در بین دو کوه "عیر" و "اُحُد" (دو طرف مدینه) خواهد بود؛ به همین جهت، از سرزمین خویش بیرون آمده و پس از جستجوی فراوان، به مدینه رسیدند و در آن جا ست گزیدند تا پیامبر اسلام ظهور کند؛ بعدها دو قبیله ی <<اوس>> و <<خزرج>> از مشرکان نیز، در آن جا ساکن شدند. این دو قبیله، هنگامی که جمعیّت فراوانی پیدا کردند، به اموال یهود کردند. یهودیان به آنlrm;ها میlrm;گفتند: "هنگامی که محمّد مبعوث گردد، شما را از سرزمین ما بیرون خواهد کرد". امّا هنگامی که آن حضرت مبعوث شد، این دو قبیله به او ایمان آوردند، ولی یهود با این که ویژگیlrm;های او را در کتاب خویش خوانده و به امید ظهورش به مدینه آمده بودند، وی را انکار کردند>>.
آیه 90
حسد و گری، ریشه ی هلاکت قوم یهود:
این آیه، علت كفر و ایمان نیاوردن یهود به پیامبر اسلام را حسد و ستم پیشگى آنان می داند. آنان فكر مى lrm;كردند که اگر حقیقت را بگویند و به پیامبر ایمان بیاورند، كار او بالا مى lrm;گیرد و همه به او روى آورده و متوجه او مىlrm; شوند و در نتیجه، ریاست، قدرت و نفوذشان در میان توده lrm;هاى مردم، كم شده و از بین مىlrm; رود. آری! حسد، مایه ی کفر و ریشه ی بسیاری از گناهان است.
در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده است:
<<ابلیس همواره به لشگریانش می  گوید: <<در میان مسلمانان حسد و گری راه بیندازید؛ زیرا این دو، نزد خداوند با شرک به او برابر است>>.
آیه 91
یهود و ادّعای دروغ ایمان به تورات:
یهودی که سال ها منتظر <<موعود تورات>> بود، به خاطر نژادپرستی و تعصّبات کور بهانه آورده و به پیامبر صلی الله و علیه وآله وسلم و آموزه های قرآنی وی ایمان نیاوردند.
قرآن می فرماید که آنان گفتند:<<ما تنها بر آن چه به ما نازل شده است (تورات) ایمان می آوریم و به غیر آن کافریم!>> خداوند در ادامه آیه، دروغ گویی آن ها را ثابت می کند: <<اگر بهانه شما این است که محمد صلی الله و علیه وآله وسلم از شما نیست، پس چرا به پیامبران پیشین خودتان ایمان نیاوردید و آن ها را کشتید؟!>>
آیه 91
یهودیان عصر پیامبر صلی الله و علیه وآله وسلم شریک گناهان گذشتگان!
از امام صادق علیه السلام نقل شده كه آیه ی << فَلِمَ تَقتُلُونَ اَنبِیاءَ اللَّهِ.>> درباره ی گروهى از یهود نازل شده كه در عهد پیامبر اسلام صلی الله و علیه وآله وسلم زندگى مىlrm; كردند. آنان با دست خود پیامبران را نكشته بودند و در زمان آن  ها هم نبودند؛ بلكه پیشینیان، این كار را كرده بودند و خدا كار آن  ها را به یهودیان عصر پیامبر صلی الله و علیه وآله وسلم نسبت داد؛ زیرا پیرو گذشتگان خود بوده و به کارهای آنان راضی بودند.
آیه 92
نمونه ی کفر و نافرمانی یهودیان
در این آیه، به ادعای یهودیان مبنی بر ایمان به تورات، پاسخ داده شده است؛ با وجود این که حضرت موسی علیه السلام معجزات فراوانى مانند اژدها شدن عصا، شکافته شدن دریا، ید بیضاء و. داشت، ولی قوم او با کوچک ترین آزمایش و امتحان الهی، ایمان خویش را از دست می دادند. آنان، در دوران کوتاه غیبت موسی، دعوت سامری برای گوساله پرستی را اجابت نمودند و تمام معجزات و دلائل آشکار خداپرستی را فراموش نمودند. بدین  سان، در دام هوای نفس خویش گرفتار شده و دچار ظلم بزرگی به خویش گردیدند.
آیه 93
1/93ـ شنیدیم و معصیت كردیم
این آیه سند دیگری بر ادعای دروغین یهودیان مطرح نموده و می فرماید:
<<از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بالای سر شما قرار دادیم و گفتیم، با کمال قدرت قوانین آسمانی تورات را بگیرید و گوش داده و عمل کنید. اما شما گفتید: ما قوانین را می شنویم، ولی عمل نمی کنیم>>.
آری! دل های آن ها به خاطر کفرشان با محبّت گوساله آبیاری شده بود. شگفتا! این چه ایمانی است که هم با کشتن پیامبران خدا می سازد و هم با گوساله پرستی و هم با فراموش کردنِ میثاق های الهی؟! اگر شما مؤمن هستید، ایمان تان بد دستوراتی به شما می دهد.
2/93ـ مراد از عبارت <<قالُوا سَمِعنا وَ عَصَینا>>
این گفتار یهودیان که در برابر عهد و پیمان الهی گفتند: <<شنیدیم و معصیت كردیم>>، به این معنا نیست كه آن ها این سخن را به زبان جارى كردند؛ بلكه در ظاهر منظور این است كه آن ها با عمل خود این واقعیت را نشان دادند، و این یک نوع كنایه ی زیبا است كه در سخنان روزمره نیز دیده مى lrm;شود.

پیام ها
1ـ چنان چه انتظار فرج، توأم با خودسازی نباشد، هیچ سودی ندارد. <<كانُوا مِن قَبلُ یَستَفتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُم ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ>>
یهودیان مدینه، کفّار اوس و خزرج را همواره تهدید می کردند که ما منتظر پیامبر آخر امان هستیم و چون او ظهور کند، همه ی شما را نابود خواهیم کرد. اما همین که ظهور کرد، اولین مخالفان پیامبر شدند. <<فَلَمَّا جاءَهُم ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ>> ؛ زیرا در عمل و نیّت خود اخلاص نداشتند و تنها در صورتی به تکالیف شریعت عمل می کردند، که با منافع مادی آنان منافات نداشته باشد. باید دانست که ما نیز از این خطر در امان نیستیم؛ چه بسا خدای ناکرده، با این که منتظر ظهور امام زمان هستیم، به مخالفت با حضرت برخیزیم. (آیه 89)
2ـ بدترین معاملات آن است كه انسان هستى خود را بدهد و غضب الهى را بخرد. <<بِئسَمَا اشتَرَوا بِهِ اَنفُسَهُم. فَباؤُ بِغَضَب>> (آیه 90)
lrm;3ـ حسد، مایه ی كفر است. بنى اِسرائیل آرزو داشتند پیامبر موعود از نژاد آنان باشد، ولی چون به آرزوى خود نرسیدند، حسادت ورزیده و به آیین وی كافر شدند. <<بَغیاً اَن یُنَزِّلَ>> (آیه 90)
4ـ تعصّبات بی جا انسان را تا حدّ کفر به سقوط میlrm; کشاند. <<نُؤمِنُ بِما اُنزِلَ عَلَینا وَ یَكفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الحَقُّ>> (آیه 91)
5ـ ذكر سوابق، زمینه را براى قضاوت درست فراهم مىlrm;كند. <<اتَّخَذتُمُ العِجلَ>> (آیه 92)
lrm;6ـ عشق و علاقه ی مُفرِط، خطرناك است. اگر دل انسان از علاقه به چیزى پر شود، حاضر نمى lrm;شود حقایق را بپذیرد. <<اُشرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ العِجلَ>> (ممکن است که یکی از دلایل وجوب خمس و زکات در اموال و استحباب اکیدِ صدقه، همین نکته باشد که محبّت مال در جان ما رسوخ نکند) (آیه 93)
lrm;7ـ رفتار، بهترین بیان گر افكار و عقاید انسان است.<<بِئسَما یَأمُرُكُم بِهِ اِیمانُكُم>> (آیه 93)


سؤالات پژوهشی
1ـ حرف <<باء>> در عبارت <<فَباؤُا بِغَضَبٍ عَلىlrm; غَضَب>> (بقره/90) به چه معناست؟ (المیزان)
2ـ مقصود از <<غضب به دنبال غضب>> چیست؟ (تسنیم)
3ـ چند نکته ی بلاغی در جمله ی <<و اُشرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ العِجلَ بِکُفرِهم>> (بقره/93) وجود دارد؟








دریافت فایل بروشور درس چهاردهم PDF
دریافت فایل word درس چهاردهم
پرده نگار (پاورپوینت) درس چهاردهم

فایل صوتی درس چهاردهم ذکر مبارک

نکته: برای اجرای کامل و بدون نقص پاورپونت های نورمبین از powerpoint 2013 به بالا استفاده کنید.


بسم الله الرحمن الرحیم
درس پانزدهم ـ سوره بقره آیات 94 تا 101

واژگان
1ـ تمَنَّوا: آرزو كنید. (تمنّى: آرزو كردن) (آیه94)


2ـ قَدَّمَت: پیش فرستاده است. (آیه95)


3ـ مُزَحزِح: دوركننده. (زَحزَحَ: دور كرد) (آیه96)


4ـ نَبَذَ: انداخت، رها نمود. (نَبذ: انداختن چیزى از روى بى اعتنائى) (آیه100)


5ـ ظُهورِهم: پشتِ سرهای شان. (جمعِ ظَهر) (آیه101)

نکات تفسیری
آیه 94
نژاد برتر!
یهود خود را نژادی برتر می پنداشتند، چنان که هم اکنون نیز چنین پنداری دارند. ایشان قائل بودند که بهشت فقط به خاطر آنان آفریده شده است. قرآن کریم، در این آیه می فرماید: <<اگر راست می گویید که سرای آخرت مخصوص شماست، پس آرزوی مرگ کنید تا زودتر به بهشت برین وارد شوید!>> سپس خود از حقیقت امر خبر می  دهد که آنان هرگز چنین آرزویی را نخواهند کرد؛ زیرا خود می  دانند که چه اعمالی را انجام داده و به سرای آخرت فرستاده  اند.
آیه 96
دنیاپرست  ترین مردم
در این آیات، به یكى از ویژگی های بارز قوم یهود اشاره می شود و آن این که ایشان قومی بسیار دنیاپرست می  باشند؛ به  گونه  ای که در دنیاپرستی و شیفتگی به زندگی دنیا، همانند نداشته و حتی از مشرکان نیز پیش افتاده  اند. هر یک از آنان دوست دارد، هزار سال عمر کند و در این مدت به ثروت  اندوزی و دنیا طلبی مشغول باشد. این شیفتگی و علاقه به زخارف دنیوی، از نبود ایمان و اعتقاد به سرای آخرت در آنان نشأت گرفته است. در ادامه، خداوند آرزوی آنان را واهی و پوچ بیان نموده و اظهار می  دارد، این عمر طولانی هر چه که باشد، سرانجام به سر خواهد آمد و آنان را از عذاب دور نخواهد کرد.
آیه 97
دستورهای سخت و دشمنی با جبرئیل
هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله وسلم به مدینه آمد، روزی یکی از علمای یهود به نام <<ابن صوریا>> با جمعی از یهودیانِ فدک نزد حضرت آمدند. آنان، سؤالات گوناگونی از حضرت پرسیده و از پاسخ های وی قانع شدند. سپس ابن صوریا گفت: <<یک سؤال باقی مانده است که اگر به آن نیز جواب دهی، به تو ایمان می آوریم: نام فرشته ای که بر تو نازل می شود، چیست؟>>
حضرت در پاسخ فرمود: <<جبرئیل>>.
ابن صوریا گفت: <<او دشمن ماست؛ زیرا دستورهای مشکلی درباره ی جنگ و جهاد می آورد، امّا میکائیل همواره دستورهایی ساده و راحت می آورد. اگر فرشته ی وحیِ تو میکائیل می بود، به تو ایمان می آوردیم!>>
از همین رو، این آیه در پاسخ ایشان نازل شد: <<کسی که دشمن جبرئیل باشد، (در حقیقت دشمن خداست)؛ زیرا او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرده است>>.
آیه 98
فرشتگان مقرّب الهی
فرشتگان، واسطه های خداوند در کارهای عالم هستند، از روایات اسلامی بر می آید که چهار فرشته ی مقرّب پروردگار عبارتند از: جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل. <<جبرئیل>> بزرگ ترین فرشته ی مقرّب خداوند و واسطه ی وحی الهی بر پیامبران است. نام این فرشته، سه بار در قرآن آمده است و گاهى نیز از او به عنوان <<روح>>، <<روح الأمین>> و <<روح القُدُس>> نام برده شده است. <<میکائیل>> واسطه ی رزق و روزی مخلوقات؛ <<اسرافیل>> واسطه ی زنده کردن مردگان در قیامت و <<عزرائیل>> واسطه ی قبضِ روح است.
آیه 101
1/101ـ ایمان دروغین
در آیه ی 100، به خصلت پیمان شکنی یهود اشاره می شود و در این آیه، نمونه ی روشنى از این ویژگی بیان می گردد و آن این كه آن ها مدعى بودند كه به تورات ایمان دارند؛ در حالی که در تورات، نشانه هاى بارزى از پیامبر اسلام آمده بود و به وضوح، صفات او و محل ظهور او بیان شده بود، ولی یهودیان پس از ظهور پیامبر و با وجود علم به حقانیت آن حضرت، سخنان تورات را نادیده گرفته و به  گونه ای عمل کردند که گویی چیزی از تعالیم تورات در این زمینه نمی دانند. این مطلب، در آیه ی 89 نیز منعکس شده بود.
2/101ـ شبیه ترین افراد به یهودیان
امام باقر علیه السلام به یکی از اصحاب خویش در خصوص دوری اهل کتاب از تعالیم آن، این چنین نوشتند:
<<یکی از موارد پشت کردن آنان به کتاب، این بود که حروف آن را برپا داشته و حدود آن را تحریف می  نمودند. آنان، الفاظ کتاب را به خوبی روایت می کردند، ولی مضامین آن را رعایت نمی کردند. آری! جاهلان، از حفظ روایت خشنود می گردند و عالمان، از ترک رعایت، اندوهگین.
یکی دیگر از موارد پشت کردن آنان به کتاب، این بود که کسانی را ولیّ و قیّم کتاب خدا قرار دادند که آن را به درستی نمی شناختند. از این رو، هوا و هوس خویش را در آن وارد کرده و پایه های دین را سست نمودند>>.
سپس امام فرمودند:
<<شبیه ترین مردم به آنان در این امّت، کسانی هستند که الفاظ و کلمات قرآن را به خوبی می دانند، ولی حدود و مفاهیم آن را رها نموده اند>>.

پیام ها
1ـ آمادگى براى مرگ، نشانه ی ایمان واقعى و صادقانه است. <<فَتَمَنَّوُا المَوتَ اِن كُنتُم صادِقِینَ>> (آیه 94)
2ـ ترس از مرگ، در واقع ترس از كیفر كارهاى خود ماست. <<بِما قَدَّمَت اَیدِیهِم>> (آیه 95)
3ـ زندگی دنیا بسیار پست است. <<اَحرَصَ النَّاسِ عَلى حَیاةٍ>> (تنوین <<حَیاةٍ>> برای تحقیر است.) (آیه 96)
4ـ علت اصلی کفر، فسق و دوری از بندگی خداست. <<وَ مَا یَكفُرُ بِهَا اِلَّا الفَاسِقُون>> (آیه 99)
5ـ در برخورد با مخالفان، باید انصاف مراعات شود. قرآن، همه ی یهودیان را پیمان شکن نمی خواند. <<بَل اَكثَرُهُم لا یُؤمِنُون>> <<نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنهُم>> (آیه 101)

سؤالات پژوهشی
1ـ در آیه ی 95 یکی از ریشه های ترس از مرگ ( اعمال بد) آمده است. چه عوامل دیگری برای این موضوع وجود دارد؟ (نمونه)
2ـ وجه التفات از تکلم به خطاب در جمله ی <<قُل مَن كانَ عَدُوًّا لِجِبرِیلَ فَاِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلبِك >> چیست؟ (طبق قاعده باید می فرمود: <<فَاِنَّه نَزَّلَه علیٰ قَلبی>>) (المیزان)
3ـ در آیه ی 100 به خصلت پیمان شکنی یهودیان اشاره شده است. نمونه های این امر در تاریخ صدر اسلام چیست؟ ( نمونه)





دریافت فایل بروشور درس پانزدهم PDF
دریافت فایل word درس پانزدهم
پرده نگار (پاورپوینت) درس پانزدهم

فایل صوتی درس پانزدهم ذکر مبارک

نکته: برای اجرای کامل و بدون نقص پاورپونت های نورمبین از powerpoint 2013 به بالا استفاده کنید.


بسم الله الرحمن الرحیم
درس شانزدهم - سوره بقره آیات 102 تا 105

واژگان
1ـ تَتلُوا: میlrm;خوانند. (تِلَاوَة: تبعیّت کردن، خواندن) قرائت آیات و تدبّر در آن را از آن جهت <<تلاوت>> گویند كه شخص قاری در پی معانى رفته و از آن تبعیت می کند. (آیه102)
2ـ فِتنَة: آزمایش، گرفتارى، نوعی ایجاد اختلال و اضطراب در چیزی که مقدمه ی امتحان و آزمایش الهی است. اصل آن به معنای <<گذاشتن طلا در آتش>> است تا خالصی های آن آشكار شود و به همین دلیل، در آزمایش های الهی به کار می رود؛ زیرا موجب جدا شدن نیکان از بدان می گردد. (آیه102)
3ـ مَثوبة: پاداشی که به صاحبش برگردد. (آیه103)
4ـ راعِنا: یا از ماده <<رَعی>> به معنای مهلت است و یا از ماده <<رَعونَة>>، به معنای حماقت. (آیه104)
5ـ ما یَوَدُّ: دوست نمی دارند. (وُدّ: دوست داشتن) (آیه105)

نکات تفسیری
آیه 102
1/102ـ سِحر در میان بنی آدم
این آیه، به یکی دیگر از خصلت های زشتِ یهود اشاره می کند که موجبِ تهمت بزرگ آنان به پیامبر الهی حضرت سلیمان نیز گردید.
تاریخ یهود نشان می دهد، آنان همواره به سحر علاقه داشتند و ساحران و كاهنان بسیارى در میان آن ها بودند. نوع معجزات حضرت موسی و تقابل او با ساحران فرعون نیز، گواه رسوخ این علاقه در مردم آن عصر است. اعتقاد به سحر و جادو در نسل های آینده یهود نیز رواج یافت. آنان بیشتر فنون سحر را از دو منبع به دست آورده بودند:
الف) در زمان حضرت سلیمان، گروهی از شیاطین در کشور او به سِحر و جادوگری پرداختند. (ممكن است منظور از شیاطین، هم شیاطین انس و هم شیاطین جنّ باشد). سلیمان پس از مبارزه و نابودی آنان، دستور داد تمام نوشتهlrm;های آن ها را جمع آوری و در محلّ مخصوصی نگه داری کنند؛ (شاید به این دلیل که مطالب مفیدی برای دفع سحر ساحران در میان آن وجود داشت.)
پس از وفات وی، گروهی از شیاطین، آن ها را بیرون آوردند و شروع به تعلیم سحر کردند. برخی دیگر، از این موقعیت سوء استفاده کرده و گفتند: <<سلیمان اصلاً پیغمبر نبود؛ بلکه به کمک همین جادوگریlrm;ها به کشورش مسلّط شد و امور خارق العاده انجام میlrm;داد>>. لازمه ی این سخن، آن بود كه سلیمان كافر شده است. قرآن، به شدت این سخن را نفى کرده و مىlrm;گوید: <<سلیمان هیچ گاه کافر نشد؛ بلکه این شیاطین بودند كه كافر شدند>>.
ب) سحر و جادوگرى در سرزمین <<بابِل>> به اوج خود رسید و برخی با سوء استفاده از آن، میان خانوادهlrm;ها اختلاف مىlrm;انداختند و به مردم زیان می رساندند. خداوند، دو فرشته به نام های <<هاروت>> و <<ماروت>> را به صورت انسان، مأمور ساخت تا به مردم چیزهایى بیاموزند كه سحر را باطل كند و خود را از شرّ ساحران بركنار دارند، اما طبیعى است كه وقتی خنثى کردن یك مطلب، آموزش داده می شود، خودِ آن مطلب نیز كم و بیش یاد داده شود، به همین دلیل آن دو فرشته هنگام آموزش اصول سحر، به مردم هشدار می دادند که اطّلاع از این فنون یك نوع آزمایش الهى است، پس به خدا كافر نشوید و از آن سوء استفاده نكنید.
ولى مردم آموختهlrm;هاى آن ها را در راه باطل به كار مىlrm;بردند و دست به كارهاى زشتی ـ از جمله جدایی مرد و همسرشlrm; ـ مىlrm;زدند.
خداوند در ادامه ی آیه، یهود و هر کس را که سحر می آموزد، به دلیل پیروی از این کافران مؤاخذه کرده و می فرماید: <<چنین کسانی هیچ بهره و نصیبی در آخرت نخواهند داشت و اگر کمی بیندیشند، درمی یابند که جانِ خویش را به بهای بدی فروخته اند>>.
2/102ـ سِحر، گناهی بزرگ
سِحر، گناهی بزرگ: سِحر، نوعی از کارهای خارق العاده است که گاهی تأثیر آن فقط جنبه ی روانی و خیالی دارد.
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که:
<<سحر چند نوع می باشد: یک نوع آن مانند آموخته های پزشکی است؛ همان گونه كه پزشکان براى معالجه ی هر بیماری، داروی مخصوص دارند، ساحران هم براى هر سلامتی، آفتی دارند که آن را از بین می برد.
نوع دیگر سحر، كارهاى عادی است كه با سرعت و شتاب غیر معمول انجام مىlrm;گیرد.(برخی این را شعبده می دانند)
نوع سوم، اعمالی است كه ساحران، آن را از دوستانِ شیاطین خود مىlrm;گیرند>>.
هر سه نوع سحر، از نظر اسلام حرام می باشد؛ مگر این که برای دفع سحر دیگران باشد. اسلام، نه تنها یادگیری و انجام اعمال جادوگری را حرام می داند؛ بلکه در موارد متعددی هم چون این آیه، آن را به منزله ی کفر نیز دانسته است.
امام علی علیه السلام می فرماید: <<کسی که سحر را به میزان کم یا زیاد بیاموزد، کافر شده است و رابطه ی او با خداوند به طور کلّی قطع می شود>>.
آیه 104
باطل شدن ترفند تبلیغی یهود
هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله وسلم برای مسلمانان مطالبی بیان میlrm;فرمود، آنان میlrm;گفتند: <<راعِنا یا رسولَ الله>> و مقصودشان این بود که حال ما را رعایت کنید و آرام تر و شمردهlrm;تر سخن بگویید تا بهتر سخنان تان را درک کنیم.
یهودیان، هنگامی که این کلمه را می شنیدند، آن را در معنای دیگری به کار برده و با آن مؤمنان را تحقیر میlrm;کردند؛ زیرا در زبان عبرى، انسان پلید و خبیث را <<راع>> مى گفتند و یهودیان از به کار بردن واژه ی <<راعِنا>> قصد این توهین و دشنام را مى كردند و به پیامبر می گفتند كه (معاذ الله) <<تو در میان ما خبيث و شرور هستى>>.
گاهی نیز با پیچاندن زبان و کشاندن حروف، آن را به صورت <<راعینا>> ادا مى كردند كه به معنای <<چوپان ما>> است. از این رو، قرآن برای از بین بردن زمینه سوء استفاده دشمنان، به مسلمانان دستور داد به جای <<راعِنا>> از تعبیر <<اُنظُرنا>> به معنای <<به ما مهلت بده!>> استفاده کنند. بدین سان، این ترفندِ تبلیغى یهودیان نیز باطل شد.
آیه 105
کفار و اهل کتاب، هیچ  گاه خیر شما را نمی خواهند
در این آیه، به یکی از ویژگی های کلیدی اهل کتاب و مشرکان اشاره می شود و آن این که، دشمنان اسلام در قالب هر دین و آیینی که باشند، دوست ندارند، مسلمانان در سایه ی لطف خداوند، پیشرفت نمایند. از این رو، مسلمانان و مسئولان جامعه ی اسلامی باید توجه داشته باشند که در روابط اجتماعی و ی با ایشان، هوشیار بوده و فریب ظاهرسازی آنان را نخورند.

پیام ها
lrm;1ـ معلّم در مقام تعلیم یک علم، باید نسبت به كاربردهاى منفى آن هشدار دهد. <<ما یُعَلِّمانِ مِن اَحَدٍ حَتَّى یَقُولا اِنَّما نَحنُ فِتنَةٌ فَلا تَكفُر>> (آیه 102)
lrm;2ـ گاهى علم و دانش، وسیله ی آزمایش و زیان آور است. <<اِنَّما نَحنُ فِتنَةٌ.یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُم وَ لا یَنفَعُهُم>> (آیه 102)
lrm;3ـ سحر، جادو، دعانویسی و این گونه امور حقیقت دارد، ولی از دایره ی قدرت خدا خارج نیست. به همین خاطر، مىlrm;توان با پناه بردن به خداوند، توكّل، دعا و صدقه از آن نجات یافت. <<وَ مَا هُم بِضَارِّینَ بِهِ مِن اَحَدٍ اِلَّا بِاِذنِ اللهlrm;>> (آیه 102)
4ـ به انعكاس حرفlrm;ها توجه داشته باشید. ممكن است سخنی با حسن نیّت ادا شود، ولى بازتاب بدی داشته باشد. <<لا تَقُولُوا راعِنا>> (آیه 104)
lrm;5ـ دشمن، از هر فرصتى برای ضربه زدن استفاده می کند. <<لا تَقُولُوا راعِنا>> (آیه 104)

سؤالات پژوهشی
1. معنای دقیق واژه ی <<فِتنَة>> را با توجه به ریشه ی اصلی آن بررسی کنید. (قاموس، التحقیق)
2. خرافات بسیاری پیرامون دو فرشته ی الهی <<هاروت و ماروت>> در برخی دائرة المعارفlrm;ها آمده است. آن ها را بررسی و با توجه به آیه ی 102 به آن پاسخ دهید. (المیزان، نمونه)
3. تفاوت میان دو خطاب <<الَّذین آمَنوا>> و <<المُؤمِنین>> را در قرآن یافته و بگویید خطاب آغازین آیه ی 104 چه نکته ای را می رساند؟ (المیزان، نور)

تفاوت سحر و معجزه
معجزه عبارت از: ارائه ی یک حقیقت و یک واقعیتی است، که بیننده، از آن واقعیت فقط خود آن پدیده را می بیند و از علل آن خبر ندارد و به همین دلیل قادر بر این نیست که آن علل را بشناسد. اما سحر، ارائه یک خیال و یک توهّم است که به صورت واقعیت نشان داده می شود. به عنوان مثال: در قضیه حضرت موسی علیه السلام کار حضرت موسی این بود که عصا را می انداخت و آن عصا به اذن الهی تبدیل به اژدهای حقیقی می شد. این معجزه البته یک علتی هم دارد و همان طور که گفتیم: نظام علیت بر او حاکم است، منتها چگونگی این علت را ما نمی شناسیم. اما به هرحال آن عصای حضرت موسی عصا بود و تبدیل به اژدهای حقیقی شد و یا عصا را وقتی به سنگ زد، آن سنگ به حقیقت شکافته شد و از آن دوازده چشمه ی جوشان آب بیرون آمد که هرکس از آن آب می خورد احساس رفع عطش می کرد، یعنی مواد آب وارد بدنش می شد و هیچ توهمی برایش وجود نداشت. یا آن وقتی که عصا را به دریا زد: <<فَأَوْحَيْنا إِلىrlm; مُوسىrlm; أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ>> آن قسمت از دریا ناگهان تبدیل شد به دوازده راه، یعنی دوازده راه کشیده شد وسط دریا و آن راه ها در زمین کف دریا بود و در کنار آن راه ها هم دیواره ای از آب حرکت می کرد و بنی اسرائیل از این راه ها عبور کردند، و برای این اگر آن راه ها یک چیز خیالی بود، از راه خیالی وسط دریا ممکن نبود بشود عبور کرد، پس این معجزه است. اما سحر مثل آن ریسمان ها و عصاهای سحره ی فرعون است که آمدند انداختند و وقتی آن عصاها و ریسمان ها را روی زمین ریختند کسانی که مشاهده می کردند به نظرشان می رسید آن ریسمان ها و عصاها دارند حرکت می کنند، در حالی که در واقع حرکت نمی کردند، لکن تأثیر سحر آن ساحر در چشم بینندگان حرکت ریسمان ها را تداعی می کرد، و برای این قرآن می گوید: <<يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعىrlm;>> بر اثر سحر آن ساحران آن ها به خیال شان می رسید که این ها دارند حرکت می کنند.
پس معجزه یک واقعیت و یک حقیقت است و سحر یک امر خیالی باطل و یک امر دروغین است و برای همین در قرآن از همین سحر، ساحران فرعونی تعبیر به کید شده: <<إِنَّما صَنَعُوا كَيْدُ ساحِرٍ>> این یک مکّاری و حیله گری، جادوگرانه بود و واقعیتی نداشت، <<وَ لا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتى>> ساحر پیروز نمی شود.
فرض کنید، یک ساحری سحر می کند و به عنوان مثال از دهان حیوانی مثل شتر وارد می شود و از مقعد او خارج می شود. ظاهر این است که شما می بینید که وارد دهان شتر شد. بعد هم از مقعدش بیرون آمد، آیا او در واقع وارد معده ی این حیوان شد و روده ی بزرگ و روده ی کوچک را طی کرد و آمد بیرون؟! بلکه در اصل چنین حرکتی اتفاق نیفتاده اما شما این طور تصور می کنید، یا با سحر خودش همان طور که در داستان های تاریخی نقل شده، ساحری سر یک کسی را از گردنش جدا می کرد بعد دوباره سر را می گذاشت سرجایش به حال عادی برمی گشت!! یعنی در واقع این کشته شد؟ چنین چیزی ممکن نیست، و این سحر بود.
حالا این که خود این سحر چگونه به دست می آید و آن ساحر از چه قدرتی برخوردار می شود که می تواند این تخیّل را در ذهن بینندگان ایجاد کند یک بحث دیگری است و آن هم یکی از پدیده هایی است که یک نظام علیتی بر او حاکم است و گزافه و گتره نیست.
این علوم غریبه ای که وجود دارد اعم از سحر و شعبده و روش های گوناگون پنج علم کیمیا و سیمیا و هیمیا و آن به اصطلاح علوم <<کُلُّه سِرّ>> هر کدام این ها یک قوانین علیتی دارند، یعنی در نظام آفرینش هیچ چیزی بدون علت به وجود نمی آید، منتها علتش از سنخ خودش هست و یک علت مخصوصی دارد که آن علت برای ما ناشناخته است، لکن راه تعلمش باز است و هر کس می تواند برود یاد بگیرد، و به همین دلیل پدیده ی حاصل از سحر این تفاوت را با پدیده ی حاصل از معجزه دارد، که عرض کردیم: پدیده ی ناشی از معجزه یک پدیده ی واقعی و یک پدیده ی حق و آن چیزی است که وجود او حقیقت دارد. دروغ نیست، اما آن پدیده ای که ناشی از جادو و سحر است او یک ناحق و غیر واقع است. که در تعبیر قرآنی به او می گویند باطل.






دریافت فایل بروشور درس شانزدهم PDF
دریافت فایل word درس شانزدهم
پرده نگار (پاورپوینت) درس شانزدهم
فایل صوتی درس شانزدهم ذکر مبارک

نکته: برای اجرای کامل و بدون نقص پاورپونت های نورمبین از powerpoint 2013 به بالا استفاده کنید.


ادیان کثرت یا حصر؟دریافت
اندیشه ۱دریافت
اندیشه اسلامی۱دریافت
اندیشه اسلامی۲دریافت
اندیشه ولایتدریافت
انسان، معاد و روز قیامتدریافت
انسان، معاد و روز قیامتدریافت
پاورپوینت عالم برزخدریافت
تاملی در معجزات پیامبر اعظم صلی الله علیه واله وسلمدریافت
تعیین جهت قبله ووقت نمازدریافت
خدا شناسیدریافت
خلاصه بحث ولایت مداریدریافت
خلقت انسان نشانه ای از عظمت خالقدریافت

کد خبر: ۷۳۲۳۱۹۷
گروه : فضای مجازی >> اخبار داغ فضای مجازی
تاریخ انتشار: ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۷:۰۶
صفحه توئیتری ریحانه منتشر کرد؛

ن به همسرانشان سخت گیری نکنند

صفحه توئیتری ریحانه منتسب به دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری، توئیتی در ارتباط با سخت گیری ن به مردان منتشر کرد.

rlm;به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان، در دورانی که ازدواج برای جوانان مشکل ساز شده و خیلی از زندگی ها به دلیل مشکلات مالی، سطح توقعات بالا و رقابت های بیهوده مادی با دوست و آشنا به طلاق می انجامد، خوب است زوج ها به توصیه های دینی و اخلاقی بیشتر توجه کرده و برای جلب آسایش و رضایت شریک زندگی خود بیشتر تلاش کنند.

در ارتباط با همین موضوع، صفحه توئیتری ریحانه منتسب به دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری، که در حوزه ن، خانواده و سبک زندگی ایرانی اسلامی فعالیت می کند، توئیتی منتشر کرده و نوشت:

به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان، در دورانی که ازدواج برای جوانان مشکل ساز شده و خیلی از زندگی ها به دلیل مشکلات مالی، سطح توقعات بالا و رقابت های بیهوده مادی با دوست و آشنا به طلاق می انجامد، خوب است زوج ها به توصیه های دینی و اخلاقی بیشتر توجه کرده و برای جلب آسایش و رضایت شریک زندگی خود بیشتر تلاش کنند.

در ارتباط با همین موضوع، صفحه توئیتری ریحانه منتسب به دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری، که در حوزه ن، خانواده و سبک زندگی ایرانی اسلامی فعالیت می کند، توئیتی منتشر کرده و نوشت:

<<بعضی از زن ها نسبت به مردها سختگیری می کنند؛ مثلا باید این راحتما بخری، باید اينجور خانه ای حتما فراهم کنی! فلان کس اینطور خریده، من اگر نخرم مایه ی سرشکستگی می شود. با این حرف ها شوهر خود را اذیّت می کنند که این درست نیست.>> رهبر انقلاب

ن به همسرانشان سخت گیری نکنند


درسى از يك آيه
در زمان حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) شخصى داخل مسجد شد و گفت: يا رسول الله! به من قرآن بياموز، حضرت او را به يكى از يارانش سپرد. او دست اين تازه وارد را گرفت و به گوشه اى از مسجد برد و براى آن شخص سوره زال را تلاوت نمود و آن را به او ياد داد، تا رسيد به آيه:
فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره (1)
هر كس به مقدار ذره اى كار خير يا شرى انجام دهد، (در روز قيامت) آن را خواهد ديد.
شخص تازه وارد كمى به فكر فرو رفت. و رو به معلم كرد و گفت: آيا اين جمله، از جانب خداست؟ معلم گفت بلى.
گفت بس است، ((من درس خود را از همين آيه گرفتم. اكنون كه ريز و درشت كارهاى مخفى و آشكار ما در اين جهان حساب دارد، تكليفم روشن شد! اين جمله براى زندگى من كافى است، من رفتم. خداحافظ)) و از مسجد خارج شد.
معلم با تعجب، خدمت حضرت رسول خدا (صلى الله عليه و آله) آمد و گفت: يا رسول الله! اين شاگرد امروز خيلى كم حوصله بود. حتى نگذاشت من بيش از يك سوره كوچك براى او بخوانم و گفت: در خانه اگر كس است يك حرف بس است! من درسم را گرفتم و رفتم!
پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: او به مقام فقاهت و شناخت عميقى كه بايد برسد، رسيد!(2)


عکس و تصویر آرام آرام صدای پای رمضان بِگوش میرسد دستهای خالی من دخیل دل پاکتان مرا در .

درس اول: استفاده ی بهینه از فرصت ها

نخستین درسی که ما از مدرسه رمضان آموخته ایم این است که هرچند زمان مقدس و ارزشمند است ولی همه زمان ها با همدیگر برابر نیست و فرصت های برتری وجود دارد که باید غنیمت شمرده شوند؛ زیرا موفقیت ها مرهون شناخت و اغتنام همین فرصت هاست و استفاده از این فرصت هاست که عده ای را نابغه نموده و برخی را هم بدلیل سهل انگاری ها در اسفل سافلین فرو می برد!

درس اول: استفاده ی بهینه از فرصت ها

نخستین درسی که ما از مدرسه رمضان آموخته ایم این است که هرچند زمان مقدس و ارزشمند است ولی همه زمان ها با همدیگر برابر نیست و فرصت های برتری وجود دارد که باید غنیمت شمرده شوند؛ زیرا موفقیت ها مرهون شناخت و اغتنام همین فرصت هاست و استفاده از این فرصت هاست که عده ای را نابغه نموده و برخی را هم بدلیل سهل انگاری ها در اسفل سافلین فرو می برد!

مدرسه رمضان خود آن فرصتی است طلایی که جا دارد شخص روزه دار جهت استفاده بهینه از آن برنامه ریزی های دقیقی داشته باشد ؛ آری رمضان آن ماهی است که قرآن، کلام الله در آن نازل شده است ؛ پس باید در این ماه با قرآن زیست.

رمضان آن فصل عبادی است که در آن شبی وجود دارد معادل هشتادسال ؛ تازه بیشتر!

مدرسه رمضان علاوه بر اینکه یک فرصت ویژه است فرصت های متعددی را نیز در زندگی دانش آموختگانش می آفریند و شرایط به گونه ای برای عده ای از این شاگردان رمضان رقم می خورد که صفحه ای سیاه و نگونین از زندگیشان به سرنوشتی مملو از آرامش و سفید مبدل می شود و شخص روزه دار به گونه ای ظاهر شده و فرصت ها را مغتنم می شمارد که گذشته نه چندان رضایتبخشش بخشوده و منقلب می شود((مَن صام رَمضان إیمانًا واحتسابًا غُفِر له ما تَقدَّم مِن ذنبه)) ((مَن قام لیلهَ القدْر إیمانًا واحتسابًا غُفِر له ما تَقدَّم من ذنْبه))

رمضان به ما می آموزد که این فرصت ها را با چشم و نگاه اصحاب و تابعانی بنگریم که برای نیل به بهشت جز به اغتنام آن ها نمی اندیشیدند!

رمضان ماه آشتی بین خدا و بندگان چموش او است ؛ در این ماه است که خداوند جهت آشتی با بندگان گنهکارش اعلام پیشدستی می کند و اینگونه آغوشش را برای آنان می گسترد : کجایند آن بندگانی که در طول روز من را نافرمانی نموده اند تا آنان را ببخشایم و کجایند آن بندگانم! که در شب گناه مرتکب شده اند بیایند از من طلب آمرزش نمایند تا آنان را ببخشایم.

درس دوم: ایثار و ازخودگذشتگی

رمضان دربرگیرنده درس ایثار و فداکاری است ؛ اگر عده ای بخاطر لذت های مادی و لقمه ای نان از هر در و دیواری یالا می روند و حاضرند به قیمت عزتشان شکمشان را سیر نمایند! رمضان به شاگردانش آموخته که شایسته نیست انسان برای کسب نان و سیرنمودن شکم ذره ای هم سر فرود آورد!

شخص روزه داری که حاضر است بخاطر پروردگارش بیش از ۱۵ ساعت گشنگی و تشنگی و محرومیت را تحمل کند هرگز در مقابل سودجویان سر فرود نخواهد آورد و در دام استثمارگران نخواهد افتاد!

این درس- تحمل و ایستادگی - شاید بزرگ ترین درسی باشد که از این مدرسه بتوان فراگرفت.

در مکاتب غیر اسلامی هم شخصیت های ماندگاری بوده اند که در اثر مناعت طبع و اپس از اثبات اینکه اسیر شکم شان نبودند توانستند به عنوان رهبرانی فرزانه و موفق خود را به نمایش بگذارند.

از لحاظ ی نیز ریشه تمام ناکامی ها عبارت است از وابستگی به این و آن که مدرسه روزه به نیکی دانش پژوهانش را از این باب آموزش داده و ساپورت می نماید.

درس سوم : عبودیت با چانه و چونه و تعلل میسر نمی شود

خشنودی خدا و تلاش جهت نیل به آن درسی است که در مدرسه روزه می توان آموخت.

خداوند حکیم و دانا اگر نسخه ای را برای سعادت و نیک بختی ما پیچیده باید آن را دقیق و آنگونه که او تجویز نموده مصرف نمایم ؛ چرا که مطمئنا شفا و نیکبختی ما در گرو رضایت و رعایت آن نسخه است.در این نسخه برخی توصیه ها به چشم می خورد که گرچه درنگاه نخست دشوار می نماید؛ ولی پس از دقت و تامل متوجه می شویم که چون توسط طبیبی حکیم و آگاه و واقع بین تجویز شده است رعایت مو به موی آن به نفع ماست.

در این درس بیش از هر چیز بر این نکته تاکید می شود که کسب خشنودی الله از هرچیزی مهم تر و اساسی تر است و باید آن را کسب نمود؛ اگر چه با دوری جستن از امور حلالی همچون خوردنی ها و نوشیدنی های حلال و پاکیزه باشد.

این رتبه از عبودیت نقطه عطفی است که همه انسان های مومن و حتی پیامبران در طول تاریخ برای رسیدن به آن تلاش نموده اند و به تعبیر دیگر در هرشرایطی برای هیچ کسی روانیست که با خداوند چانه و چونه زده و خالق هستی را سؤال پیچ نماید؛ بلکه باید همواره <<سمعنا و اطعنا>> سر دهد.

درس چهارم: تقوی و رسیدن به آن اساسی ترین خروجی این مدرسه محسوب می شود ﴿ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴾ [البقره: ۱۸۳].

فلسفه ی اصلی واجب شدن روزه بر مومنان آنگونه که قرآن می گوید، رسیدن به درجه و رتبه << المتقین>> می باشد و بس.

روزه داری که در این مدرسه نتواند این درس - تقوی - را به خوبی فراگیرد قطعا رفوزه اعلام شده و در حقیقت تلاش هایش در طول دوره علی رغم تحمل گرسنگی و محرومیت ها ، بی فایده بوده است که این بزگترین ضرر و زیان به شمار می رود!

آری هر سال رمضان می آید تا دل های مومنان را صیقلی داده و آن را برای مراحل جدید و پیچیده زندگی در طول سال آماده نماید، انسان هایی را پرورش دهد که در طول سال الگوی اخلاق و التزامات دینی باشند و زندگیشان صبغه ای باشد از آموزه ها و هدایت های آسمانی و ربانی

انسان مسلمان به طور طبیعی در طول سال با ضعف ها و سستی هایی مواجه و همچنین با گناهانی نیز آلوده می شود و بدین گونه از قافله << متقیان>> فاصله می گیرد ، با ثبت نام مجدد در مدرسه رمضان در واقع می خواهد خوسازی نموده و کاستی ها و نارسایی های احتمالی را تدارک دیده و در طول سی روز متوالی کمالات از دست رفته اش را بازیابد.

و این نکته را هر انسان روزه دار باید بفهمد که نیل به رتبه<< تقوی>> تنها با انجام مخلصانه عبودیت و گام برداشتن در آن مسیر ربانی که روزه ترسیم نموده میسر و ممکن خواهد بود؛ به تعبیر دیگر زمانی می توان متقی شد که بدون چون و چرا فرمانبردار خالق هستی بود و بس (لعلکم تتقون)

در توضیح این درس همچنین آمده است که متقی شدن تنها با گرسنگی و گشنگی حاصل نمی شود همانگونه که معلم این مدرسه مکررا توضیح می دهد که ((من لَم یَدَع قولَ اور والعمل به، فلیس لله حاجه فی أن یَدَع طعامه وشرابه)).

ناگفته نماند منظور از تقوی - بویژه به عنوان ثمره روزه - تنها بُعد منفی و سلبی آن که عبارت است از پرهیز و عدم حضور در جامعه نمی باشد ؛ بلکه تقوا عبارت است از حضور فعال در جامعه همراه با احساس مسئولیت و رعایت خطوط قرمزهای موجود و تاثیر گذاشتن بر محیط پیرامون.

تقوای مورد نظر قرآن عبارت است از آن تقوایی که یک شخص توانا و هوشمند از خود بروز می دهد ؛ در واقع تقوا آن تعامل مثبت و سازنده ای است که شخص روزه دار در طول شبانه روز از خود بروز می دهد؛ برای مثال زمانی که شخصی در حق او نادانی می کند ، تقوای روزه حکم می کند که خطاب به آن شخص نادان بگوید: حاضر نیستم با شما یک و دو کنم چرا که من روزه ام !(حدیث نبوی)

تقوای خروجی روزه در اثر اختلاط با مردم و مراوه های روزانه و داد و ستد حاصل می شود نه در اثر غارنشینی و دیرگزینی!

تقوای مورد نظر در مدرسه روزه عبارت است از تقوای آن مبلغ و دعوتگری که در رسالتش چیزی بنام کتمان و سهل انگاری وجود ندارد و همچنین تقوای او حکم می کند که بدون سند و دلیل و ضرورت فتوا صادر نکند و در ارشادهای روزانه اش جانب احتیاط و تحقیق را در نظر بگیرد؛ مبادا خدایی نخواسته در گمراهی عباد و بلاد سهیم باشد که روزگار سختی در انتظارش خواهد بود!(سوره فصلت آیه ۳۶)

تقوی در مدرسه روزه تنها بوسیله پرهیز از مبطلات ظاهری روزه (خوردن و آشامیدن) بدست نمی آید؛ بلکه از طریق بزرگداشت شعایر خدا و پذیرفتن مطلق اوامر و نواهی خدا محقق می شود؛ همانگونه که پیامبر امت می فرماید: ((مَن لَم یَدَع قول اور والعمل به، فلیس لله حاجه فی أن یدَع طعامه وشرابه)).

متاسفانه این حقیقت نزد بسیاری از مسلمانان روزه دار مورد سهل انگاری و غفلت قرار گرفته است و هرگاه احساس تشنگی و گشنگی بر آنان چیره شد می پندارند که روزه اشان مطابق استانداردهای شریعت بوده است!!

رمضان قطعا رسالتی اساسی مبنی بر ایجاد تغییر در جامعه و انسان ها همراه دارد و هرگز رمضان نیامده است که با گذاشتن مقررات منع خورد و نوش و همسرداری انسان روزه دار را شکنجه و آزار دهد یا اینکه او را وادار کند که جسمش را به نفع روحش تضعیف نموده و بیازارد! هرگز

شخص روزه دار زمانی احساس می کند که در این مدرسه - رمضان - پذیرفته شده است که شعایر و اوامر و نواهی الهی را در طول سال بزرگ داشته باشد و زمانی که در این زمینه قصوری مشاهده می کند مطمئن است که او دیگر نمره قبولی را اخذ ننموده است!

نمی خواهم تفسیر به رای نموده باشم ولی اینجانب معانی فوق را از حدیث ((مَن لَم یدَع قول اور والعمل به، فلیس لله حاجه فی أن یدَع طعامه وشرابه )) استنباط می نمایم.

درس چهارم: بازگشت به هدایت های قرآن و پیامبر و مداومت بر تلاوت و تدبر در قرآن

دیگر درسی که از این مدرسه باید بیاموزیم چیزی نیست جز اینکه انسان مسلمان باید از روش پیامبرش پیروی نموده و در هر شرایطی بویژه درحوزه عبادی، اهل سنت باشد نه بدعت و مانند آن حضرت زندگی نماید.

در رمضان همه نگاه ها متوجه سیره و منش نبوی است که چگونه روزه می گرفته ، چگونه سحری و افطار می نموده و بالاخره به عنوان یک شخص روزه دار چگونه با خانواده و فرزندان و جامعه اش تعامل می نموده است؟؟

یکی از سنت های قابل توجه پیامبر در رمضان عبارت بوده است از <<عجله در افطار>> و به تاخیر نینداختن آن. شاید عده ای از روزه داران گمان کنند بوسیله خودداری بیشتر از خوردن و آشامیدن اجر و ثواب بیشتری عایدشان خواهد شد ؛ ولی رسول خدا این کار یاضت گونه! را از مسلمانان روزه دار منع نمود و توصیه کرد که چون هدف از روزه تحمل گرسنگی و گشنگی و محرومیت نیست پس در افطار عجله نموده و بی جهت آن را به تاخیر نیندازید و فرمود: ((ما یَزال الناسُ بخیرٍ ما عجَّلوا الفطر)) از این امت می توان انتظار خیر و نیکی داشت تا آن زمان که در افطار روزه اشان عجله نمایند و بی جهت دنبال آزار رسانیدن به خود نباشند.

در رمضان می بینیم که مسلمانان روزه دار صرفا به منظور تبعیت از سنت پیامبرشان روزه اشان را با خرما و آب افطار می کنند! آری مدرسه رمضان به ما می آموزد که پیروی از سنت نبوی حکم می کند برای افطار علیرغم برخورداری از نعمت ها و غذاهای لذیذ و خوش مزه ،روزه امان را با خرما و آب افطار نماییم؛ تا یاد بگیریم که حرکت مطابق سنت نبوی هنر مردان خداست و خلاف آن امری است ناپسند و مذموم.

با فرارسیدن رمضان همه به این قناعت می رسند که برای برطرف نمودن بزهکاری های اخلاقی و اجتماعی ناگزیرند به سفارشات قرآن و مدرسه رمضان مراجعه نمایند که آمارها حاکی از کاهش ۴۰درصدی تخلفات اخلاقی در این ماه مبارک می باشد.

کسانی که از مشاکلی همچون اعتیاد به مواد مخدر ، و اینترنت رنج می برند در برابر تاثیرهای غیرقابل انکار روزه بر ترک این گونه بزهکاری ها سرتسلیم فرود آورده و بجای هزینه های هنگفتی که در کمپین های ترک اعتیاد! متحمل و متقبل می شوند در مدرسه ای ربانی و ضمن برخورداری از گارانتی های لازم و قطعی ثبت نام می نمایند و بدون اینکه آثار ترک مخدرات بر جسمشان ماندگار بماند برای همیشه از شر این بلای خانمانسوز رهایی می یابند!

آن عده از انسان های مومن که از چاقی مفرط و یا مریضی های گوارشی رنج می برند با ما هم نظرند که روزه استاندارد ترین و مطمئن ترین رژیم غذایی برای آنان به شمار می آید.

نظر به اینکه کلام خدا قرآن در رمضان نازل شده است جا دارد مومنان روزه دار بیش از سایر ماه ها به این ارمغان ربانی توجه نموده و شبانه روز در آن تدبر نمایند . روایت ها حاکی است که توجه و تدبر به قرآن در صدر برنامه های رمضانی پیامبر اسلام قرار داشته است ؛ امری که اگر حامل پیامی برای ما مسلمانان پیرو این حضرت باشد آن پیام این است که باید به قرآن بازگردیم و ارتباطمان با آن را محکم تر بنماییم و هرگز به گذاشتن آن بر طاقچه و استفاده از آن به عنوان شفا و تبرک بسنده ننماییم ؛ چرا که قرآن برنامه زندگی و زندگان است نه چیز دیگر.

جا دارد به قول یکی از بزرگان اعتراف کنیم که اگر چه مردن در راه و بخاطر قرآن یک فضیلت ستودنی است ،ولی زندگی کردن مطابق آن، رسالت و هنر قرآن جویان خردمند است.

حلقه های جمع خوانی قرآن در رمضان نویدبخش این است که مسلمانان به خود آمده اند و بعد از رمضان و در طول زندگی با قرآن ارتباطی متین و وثیق خواهند داشت و بیش از این به دوری از آن رضایت نمی دهند

درس پنجم: ارتباط با مسجد یک نیاز است نه تفریح

با فرارسیدن رمضان قلب ها به سوی مساجد متمایل شده و حضور در این خانه های پاک ربانی به یک مسابقه ی تنوری و داغ بین نمازگزاران روزه دار مبدل می شود ؛ همه می خواهند ذکر وعبادتشان را در خانه خدا مسجد انجام دهند ؛ چرا که از ماندن در فضاهای خارج از مسجد کلافه و خسته شده اند ؛ چرا که دستاوردی جز به هم ریختن روحیات و معنویاتشان عایدی نداشته اند!

هرچند شاید مسجد از لحاظ عمرانی و امکانات برتری خاصی بر سایر اماکن از جمله منازل ما ندشته باشد وبرتری آن بیشتر جنبه معنوی دارد ولی نکته اصلی این است که هدف از آفرینش انسان، رسیدن به کمال است و هر چیزى که انسان را به کمال نزدیک کند داراى اهمیت است و کمال انسان هم جز از راه بندگى و عبادت خدا بدست نمی آید و از آنجا که مسجد تنها مکانى است که فلسفه وجودی آن تکمیل بعد معنوى انسان ها و متصل نمودن انسان به کمال می باشد و هیچ مکانى هم به جز مسجد این چنین ویژگى ندارد پس این مکان داراى اهمیت ویژه ای است .

اگر هدف از رستوران، سیر کردن شکم هاى گرسنه است و هدف از رفتن مردم به ورزشگاه ها تماشای بازى است و هر دو هدف مذکور مادى اند باید دانست که هدف انسان هایى که به مسجد می روند دست یافتن به اهدافی غیر مادی بوده که عبارت است از رسیدن به معنوىت و نزدیک شدن به کمال از طریق خواندن نماز و ذکر خداوند .

در ماه رمضان به دلیل بالابودن روحیه دینی و معنوی نزد انسان های مومن حضور در مساجد صفا و رنگ و بویی دیگر دارد و از جمله صحنه های نادر و لذت بخش رمضانی عبارت است از حضور ن و کودکان در مساجد علاوه بر گریه و زاری و گاهاً شب زنده داری انسان هایی که در طول سال با دین و مسجد و عبادت میانه چندانی نداشته اند ! ولی نقطه مشترک همه این میهمانان رمضانی مسجد این است که به تعبیر قرآن ، همگی آمده اند تا از رذایل پاک و به زیور فضایل آراسته شوند( فیه رجال یحبون ان یتطهروا). جا دارد مبلغان راستین و حکیم دین این حضور پرشور را مغتنم شمرده و با وضع برنامه های دینی و ارائه سخنرانی های به روز و مفید گام های محکمی را در جهت آگاهی مردم مسلمان بردارند به این امید که مجددا مساجد نقش انسان سازیشان را از سر گیرند.

درس ششم: صداقت و اخلاص

خداوند جل جلاله در کلماتی قصار اینگونه از صداقت و اخلاص روزه داران پرده بر می دارد و از زبان پیامبرش محمد(ص) و در حدیثی قدسی می گوید :<< کُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ لَهُ إِلَّا الصِّیَامَ فَإِنَّهُ لِی وَأَنَا أَجْزِی بِهِ>> هر عملى که انسان انجام مى دهد براى خود او است مگر روزه که براى من است و من پاداش آن را مى دهم.

از بین تمام عبادات اسلامی و همه صیغه ها و شیوه های عبادی و معنوی موجود روزه از لحاظ اخلاص و تلاش جهت نیل به رضوان الهی صبغه منحصر به فردی دارد ؛ در کلیه عبادت ها و شعایر دینی احتمال بروز و رسوخ تظاهر و ریاء وجود دارد به جز روزه که از تیررس شیطان به دور است!

به ضرس قاطع هستند نمازگزارانی که جهت تماشای اطراف و اکناف نماز می گزارند و همچنین هستند زکات دهندگانی که احتمالا در گزینش دریافت کنندگان زکات اسیر تعارفات و تشریفات باشند و همچنین حاجیانی وجود دارند که از این فریضه ربانی جهت زیبا جلوه دادن گوشه هایی از زندگی مملو از زشتی و پلشتی روزانه اشان به عنوان دکوری بهره می برند ؛علاوه بر اینکه حاجی شدن برای عده ای یک کلاس دنیوی به شمار می آید و صد البته که بر زبان راندن شهادتین نیز متاسفانه از شرک و نفاق مصوون نبوده است!

اما در روزه از این حرف و حدیث ها خبری نیست؛ چرا که تشنگی و گشنگی و ریاضت های طاقت فرسای روزه بر افرادی که اهل ریا و تظاهر باشند آن قدرسنگینی می کند که بدون افطار روزه نمی توانند متظاهرانه روزه دار بمانند؛ همین است که می بینیم مسلمانان هرسال رمضان را روزه گرفته و برای سال های آینده هم دعای<< اللهمَّ بَلّغنا رمضان>> زمزمه می کنند.

درس هفتم: دوری از هرگونه اسراف و درک دردمندان جامعه و نیازمندان

اگر شخص روزه دار قبل از رمضان از زبان بزرگان دینی و اساتید از وضعیت اسفبار اقتصادی نیازمندان و گرسنگان جامعه اش اطلاع پیدا می کرد اکنون او بیش از هرکس می داند گرسنگی و ریاضت یعنی چه ؟ چرا که او روزانه گاهی بیش از ۱۵ ساعت در نقش آنان ظاهر می شود؛ بنابراین سعی می کند اسراف نکند و بخشی از درآمد مالی اش را به فقرا و نیازمندانی اختصاص دهد که در طول سال با فقر و تگدستی خود و فرزندانشان دست و پنجه نرم می کنند و در واقع در طول سال روزه اند.

آری روزه فریضه ای است که مسلمان را از غرق شدن در مادی گرایی و حرص و آز برای لذت های مادی و مسابقه برای مصرف و تن پروری می رهاند و به او می آموزد که به فکر دیگران باشد و بر خواهش های جسمانی خویش مسلط گردد و به مصرف به اندازه نیاز قناعت ورزد و از اسراف و تبذیر بپرهیزد.

روزه به مسلمان قناعت و مناعت را می آموزد و آشکار است که انسان قانع از دیگران بی نیاز است و تن به ذلت و خواری نمی دهد، جامعه ای که روح قناعت را در خود بپرورد بر خود متکی خواهد بود و با دوری از مصرف بی رویه می تواند بر پای خویش بایستد و از بیگانه بی نیاز باشد.

درس هشتم: تقویت اراده

روزه یک حرکت کاملاً ارادی است و انسان روزه دار به خواست خود اموری را ترک می کند، او در اثر این مقاومت در برابر خواسته ها روحش را چنان تقویت می کند که بعد ربانی را بر بعد حیوانی خود غالب می کند و با این حالت نفسانی می تواند دستورات خداوند را اجرا کند و از محرّمات الهی دوری گزیند.

سلطه غرایز و شهوات بر انسان خطرناک ترین سلطه هاست و آدمی را اسیر و بی اختیار می سازد و به پستی و رذالت می کشاند؛ بنابراین مبارزه با سلطه شهوات نفس به پایمردی و اراده ای استوار نیاز دارد و چون انسان روزه دار از روی اختیار از خوردن و آشامیدن و برخی بهره جویی های دیگر دوری می کند و در واقع با خواهش های خویش می جنگد و در برابر غرایز خود مقاومت می کند، قطعا تمرین این عمل اراده و تصمیم را در انسان نیرومند می سازد و جان را از قید حکومت و سلطه هوس ها و خواهش ها می رهاند.

بدون تردید صبر و استقامت از کلیدهای مهم اصلاحات درونی و بیرونی است؛ انسانی که صبر پیشه می سازد بر مشکلات مادی و معنوی فائق می گردد، صبر می تواند آدمی را از اعماق چاه ذلّت به اوج آسمان سعادت برساند، کسی که در مکتب روزه پرورش یافته دیگر گوهر وجود خود را در خرمن شهوت نمی سوزاند، زمام نفس را در اختیار دارد و هیچ گاه در برابر خواهش های تسلیم نمی گردد، به دنبال مردم آزاری، بی عفتی و خلاف نخواهد رفت ، در برابر شدائد و سختی های روزگار خود را نمی بازد و برای رسیدن به یک مقصود عادی به کارهای پست و حیوانی دست نمی زند. به راحتی از عادت های نکوهش شده دست برمی دارد و خویشتن را از قیود رسم های خلاف آزاد می سازد.

شک نکنید انسان هایی که از اراده ای پولادین برخوردارند با هیچ زر و زوری از پایی در نمی آیند خواه مسلمان باشند یا خیر!

به امید اینکه شاگردان وفادار و زرنگ مدرسه رمضان باشیم

والسلام علیکم و رحمهالله


شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۰۸:۴۶

مدرسه ها را باز کنید بشریت ایران منقرض می شود!

این جمله هشدار یک دانش آموز است به ما. موضوع باز شدن یا باز نشدن مدارس و نیز نحوه برگزاری امتحانات پایان سال یکی از دغدغه های جدی دانش آموزان است.

قرنطينه دانش آموز

همشهری آنلاین- علی کدخدازاده: با یک معصومیت تام، ترسش را بروز داده و برای ما نوشته است: "تو رو خدا مدرسه ها رو باز نکنین. تو این شرایط کرونایی با این کار بشریت ایران را منقرض می کنید".

همشهری آنلاین- علی کدخدازاده: با یک معصومیت تام، ترسش را بروز داده و برای ما نوشته است: "تو رو خدا مدرسه ها رو باز نکنین. تو این شرایط کرونایی با این کار بشریت ایران را منقرض می کنید".

واکنش ما بزرگسالان به این نوع جملات، شاید فقط یک لبخند باشد. اما اگر لحظه ای خود را در جای نوجوانی که به این جمله رسیده، بگذاریم، شاید بتوانیم شدت نگرانی او را کمی درک کنیم.

مخاطبان همشهری آنلاین این امکان را دارند که نظرات خود را در خصوص خبرهای منتشره، اعلام کنند. در این مدت، در خصوص نظرات مخاطبان دانش آموز درباره باز شدن مدارس با چند رویکرد روبرو هستیم.

  • تقسیم بندی اول؛

یک رویکرد متعلق به نوجوانان و جوانانی است که تمام این مدت در قرنطینه خانگی بوده اند. میزان ترس و نگرانی آنها از کرونا بالا و حتی گاه به صورت غیر طبیعی به یک وسواس دچار شده اند. اینها مدام پیام می گذارند که تو رو خدا مدرسه ها را باز نکنید و انواع استدلال ها را برای نظر خود دارند. نظیر اینکه؛ بچه ها ماسک نمی زنند. مدرسه ما کوچک است، کلاس ها پر جمعیت است. مواد ضد عفونی کننده کم است. خطر کرونا خیلی بالاست. هر روز آمار میگه دارن می میرن. تو خارج مدرسه ها را دوسال تعطیل کردن و.

در مقابل آنها آن دست از نوجوانانی قرار دارند که در این دوران قرنطینه نبوده اند و در محیط بیرون از خانه حضور مداوم داشته اند. در این میان گروه، بی خیالی و بی توجهی به کرونا بسیار بالاست. پیام های اینها حاوی این نکات است؛ بابا خسته شدیم از بس تو خونه موندیم، میگن جوان ها کرونا نمی گیرن، خب اگه قراره حالا حالاها کرونا بمونه ما که نمیتونیم چند سال تو خونه بمونیم و.

  • تقسیم بندی دوم؛

این نوجوانان را به یک گروه دیگر هم می توان تقسیم کرد. گروهی از آنها به شدت درگیر درس بوده و امتحان و پایان موفق سال جاری را خیلی مهم می دانند و گروه دیگر تقریبا موضوع مدرسه و درس را جدی نمی گیرند.

گروه اول مدام از اینکه برنامه شاد ضعیف است سخن می گویند و یا؛ معلم ها درست درس نمی دهند، با گوشی موبایل که نمیشه درس خوند، وقتی سوال داریم نمی تونیم درست بپرسیم، اینجور معدل ام پائین می یاد ووو

از آن طرف دانش اموزانی هستند که این نوع آموزش را خوب می دانند، و حتی اظهار می کنند؛ امسال را کلا فراموش کنین بذارین سال دیگه دوباره همین کلاس رو بخونیم. همون نمره های قبلی رو به همه بدین. در شرایط کرونایی همه رو قبول کنین وو

  • تقسیم بندی سوم؛

در میان نوجوانان درس خوان نیز دو گروه دیده می شوند. یک گروه در شرایط تعیین تکلیف و انتخاب هستند. مثل دانش آموزانی که باید به پایه تحصیلی بالاتر بروند و یا، به ویژه، دانش آموزانی که خود را برای کنکور آماده می کنند. گروه بعدی کسانی هستند که در این شرایط قرار ندارند.

گروه اول به شدت در عذاب اند. آنها متوجه این نیستند که همه کنکوری ها شرایط یکسان دارند بلکه گمان می کنند فقط خودشان دراین وضعیت هستند از این روی می گویند؛ کلاس های آموزشی تعطیل شده، تو مدرسه برای ما ساعت های مخصوص درسی می ذاشتن که الان نیست. چطوری تست بزنیم، چطوری رفع اشکال کنیم. تکنیک های امتحان کنکور رو یاد نگرفتیم ووو

  • تقسیم بندی چهارم؛

این دانش آموزان بر حسب نوع رویکرد خانواده به کرونا و نیز وضعیت سنی و جسمی خود و خانواده نیز متفاوت اند. برخی از آنها خانواده ای به شدت سخت گیر در خصوص قرنطینه دارند و برخی نه. برخی از آنها با افرادی زندگی می کنند که از نظر جسمی و پزشکی آسیب پذیراند. برخی از این دانش آموزان خودشان دارای بیماری هایی هستند که حضورشان در محیط عمومی را خطرناک می کند.

  • اما واقعیت؛

این تقسیم بندی ها برای شناخت کلی وضعیت آنهاست اما واقعیت این است که گروه بزرگی از این دانش آموزان به صورت ترکیبی در دو یا چند تقسیم بندی جای می گیرند. مثلا دانش آموز پشت کنکوری که حتما می خواهد قبول شود اما به شدت از کرونا می ترسد و یا مادرش بیماری آسم دارد.

دانش آموزی که از طرفی می خواهد امسال قبول شود اما از طرف دیگر از کرونا می ترسد و میگوید بگذارید سال آینده مجددا همین کلاس را دوباره شرکت کنیم.

دانش آموزی که دلش پر می کشد بیرون برود و در مدرسه با دوستانش هم صحبت شود اما مادرش حتی اجازه نمی دهد درب منزل را باز کند چون یک خواهر مریض دارد که نگران او هستند.

کامنت های این بچه ها گاه خیلی دردناک است مثل همان جمله اول این یادداشت یا جملاتی مانند؛ "اگر کرونا بگیرم بمیرم بهتر از اونه که کنکور قبول نشم" ، " ایشالا ( انشاالله) زله بیاد هممون بمیریم که دیگه نه کرونا باشه نه امتحان". " من تنگی نفس دارم اگه باز کنین چی کار کنم، اگه نرم قبول نمیشم اگه برم خب شاید بمیرم" و دهها نمونه دیگر.

به نظر می رسد این روزها دانش آموزان فشار سهمگینی را تحمل می کنند. آنها در بلاتکلیفی بین حفظ جان، تعامل با همسالان، آزمون موفق، رقابت با دیگران، ناکارآمد دانستن درس های آنلاین و خطرناک بودن ( از نظر آنها) حضور در مدرسه، نا معلوم بودن شیوه امتحان، رقابت کنکورو مانند آن گیر افتاده اند و مطالب آنها نشان می دهد بخش بزرگی از آنها خانواده هایی دارند که از آنها آشفته تر هستند.

نمی دانم چطور می توان این فشار را کاهش داد و تبعات این فشار بر روی آنها چه خواهد بود اما شاید لازم باشد یک سخن قطعی و یک تصمیم قطعی گرفته شود چون به هر حال حتی " یک بد، اما معلوم، بهتر از صدها نامعلوم" است.

کد خبر 51

کدخبر: 1008017 ارسال به دیگران پرینت ۱۳۹۹/۰۳/۰۹ ۰۷:۵۷:۱۱

انتشار پیام تهدیدآمیز داعش: برای درس دادن دوباره آماده ایم

سخنگوی داعش با انتشار پیام صوتی در فضای مجازی، دولت عراق را تهدید کرد و گفت که <<ما برای درس دادن دوباره آماده هستیم>>.

به گزارش گروه خبر خبرگزاری برنا،<<ابو حمزه القرشی>> سخنگوی گروه تروریستی داعش پنجشنبه شب پیام صوتی تهدید آمیزی را علیه بغداد منتشر کرد.

القرشی خطاب به دولت عراق گفت: نیروهای شما بار دیگر سر خود را بیرون آوردند به این امید که آمریکا آنها را سازماندهی کند و منطقه ای را به آنها برای حکمرانی اهدا کند و در عوض این نیروها نیز برای مقابله با داعش اقدام کنند>>.

سخنگوی گروه تروریستی داعش در این پیام صوتی اعلام کرد: <<ما برای درس دادن دوباره آماده هستیم>>.

ابوحمزه القرشی خطاب به دولت عراق افزود: ما به شما هشدار می دهیم که بار دیگر خود را به هیزم آتش تبدیل نکنید. جنگ شما با ما طولانی خواهد بود>>.


داستان پند آموز

زن وشوهری بیش از 60 سال بایکدیگرزندگی مشترک داشتند.آنها همه چیزرا به طورمساوی بین خود تقسیم کرده بودند.در مورد همه چیز باهم صحبت می کردند وهیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی کردند مگر یک چیز:یک جعبه کفش دربالای کمد پیرزن بود

که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند ودر مورد آن هم چیزی نپرسد در همه این سالها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود اما بالاخره

داستان پند آموز

زن وشوهری بیش از 60 سال بایکدیگرزندگی مشترک داشتند.آنها همه چیزرا به طورمساوی بین خود تقسیم کرده بودند.در مورد همه چیز باهم صحبت می کردند وهیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی کردند مگر یک چیز:یک جعبه کفش دربالای کمد پیرزن بود

که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند ودر مورد آن هم چیزی نپرسد در همه این سالها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود اما بالاخره یک روز پیرزن به بستر بیماری افتاد وپزشکان از او قطع امید کردند.درحالی که با یکدیگرامور باقی را رفع ورجوع می کردند

پیرمرد جعبه کفش را آوردونزدهمسرش برد.پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده است که همه چیز را در موردجعبه به شوهرش بگوید.پس از اوخواست تا در جعبه را باز کند .وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرددوعروسک بافتنی ومقداری پول به مبلغ 95 هزار دلار پیدا

کرد پیرمرد دراین باره ازهمسرش سوال نمود.پیرزن گفت :هنگامی که ما قول وقرار ازدواج گذاشتیم مادربزرگم به من گفت که رازخوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید او به من گفت که هروقت از دست توعصبانی شدم ساکت

بمانم ویک عروسک ببافم.پیرمرد به شدت تحت تاثیرقرار گرفت وسعی کرد اشک هایش سرازیر نشود فقط دو عروسک در جعبه بود پس همسرش فقط دو بار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجیده بود از این بابت در دلش شادمان شد پس رو به

همسرش کرد وگفت این همه پول چطور؟پس اینها ازکجاآمده؟در پاسخ گفت :آه عزیزم این پولی است که ازفروش عروسک ها به دست اورده ام.


داستانی وحشتناک از مشاهده عذاب قبر

روزی جوانی خدمت مرحوم حجه السلام و المسلمین آقای سید یونس اردبیلی

رسید و سوال زیر رو پرسید:

دو روز پیش مادرم از دنیا رفت و من او را دفن کردم, هنگامی که وارد قبر شدمو جنازه اش را در قبر گذاشتم، خواستم صورت او را روی خاک بگذارم، اسناد و مدارک و پول و چک هایی که در جبیم بود ، از جیبم بیرون ریخت، چون در یک حالت خاص بودم فراموش کردم آنها را بردارم و روی قبر پوشیده شد.

با این حال اجازه می فرمایید نبش قبر کنم و آن مدارک رو برداریم یا نه؟ چنانچه امروز می فرمایید، نامه ای به مسئولین قبرستان مرقوم فرمایید تا اجازه نبش قبر دهند.

آقا فرمودند:همان قسمتی از قبر رو که می دانید مدارک در آنجاست، بشکافند و مدارک رو بردارند و سریعاً قبر را بپوشانید. پس نامه ای به همین مضمون برای مسئولین قبرستان نوشتند. بعد از چند روز ان جوان به منزل آقای اردبیلی آمد و در حالی که غمناک و مضطرب می نمود، آقا از او پرسید آیا شما کارتان را انجام دادید و به نتیجه رسیدید؟

جوان با ناراحتی گفت: وقتی نبش قبر کردم ، دیدم مار سیاه و باریکی دور گردن مادرم حلقه زده و سرش را در دهان مادرم فرو برده و او را نیش میزند ! این منظره به قدری وحشتناک بود که طاقت مرا گرفت و از شدت ترس و هراس فوری روی قبر را پوشاندم.

آقا از او پرسید: آیا مادرت کار زشتی مرتکب می شد؟

جوان گفت: من چیزی به خاطر ندارم ،ولی همیشه پدرم او را نفرین میکرد؛ زیرا مادرم نسبت به ارتباط با نامحرم پروایی نداشت و با سر رو روی باز با مردان نامحرم رو به رو میشد و بی حجاب و بی پروا با انان سخن میگفت وبا نامحرمان شوخی میکردو می خندیدو به همین خاطر همیشه مورد عتاب و نفرینو سرزنش پدرم بود.

چه بد جایگاهی است قبر برای ن بد حجاب و بی حجاب

و اضافه شود: که در قیامت، هر قسمتی از بدن زن رو که نامحرم دیده،

از همان قسمت به دار آویخته میشود.

و چه بسیارند نی که از موی سر و سینه هایشان آویزان می شوند.


بصیرت عاشورا

بصیرت، روشنایی و نور خاصی است که در نتیجه ی اعمال صالح و تقوای الهی به بندگان خدا داده می شود تا همچون چراغی، تاریکی ها و ظلمات را برایشان روشن نماید و با شناخت حقایق و درک دقیق امور، آنان را از فروافتادن در دام لغزشها حفظ نماید.

شعاع بصیرت

بصیرت از ریشه <<بصر=بینایی>> است و به معنای عقیده قلبی، شناخت، بینش دل، آگاهی، یقین، زیرکی، عبرت، ثبات در دین، حجت و استبصار در چیزی و.آمده است(1). در قرآن واژه بصیرت دو بار و مشتقات بَصَر، 148 بار ذکر شده است و در ادبیات دینی <<بصیرت>> به معنای بینش، فهم عمیق، درک قلبی و آگاهی است. به عبارت دیگر: شناخت روشن از دین، تکلیف، پیشوا، حجت خدا، تشخیص راه صواب از ناصواب و تمیز حق از باطل بصیرت نام دارد. بصیرت و روشن بینی از صفات شایسته ای است که یک مسلمان در زندگی فردی و اجتماعی خود باید از آن برخودار باشد.

(1)کتاب العین، ج7،ص117)

دانلود تصویر

ضرب المثل های نهج البلاغه

داستان ضرب المثل, معنی ضرب المثل

داستان ضرب المثل, معنی ضرب المثل

1. مفهوم ضرب المثل<<حوضی برایشان از آب پر سازم که تنها خود بتوانم آبش را بکشم>> یعنی چه و برای چه کسانی فرموده است؟

مفهوم ضرب المثل این است که: <<نقشه ای برای آن ها(طلحه و زبیر) طرح کنم که راه فرار از آن را نداشته باشند.>>
این ضرب المثل را برای طلحه و زبیر فرموده است که خواهان خون عثمان بودند و جنگ جمل را به راه انداختند.

ضرب المثل های نهج البلاغه

داستان ضرب المثل, معنی ضرب المثل

داستان ضرب المثل, معنی ضرب المثل

1. مفهوم ضرب المثل<<حوضی برایشان از آب پر سازم که تنها خود بتوانم آبش را بکشم>> یعنی چه و برای چه کسانی فرموده است؟

مفهوم ضرب المثل این است که: <<نقشه ای برای آن ها(طلحه و زبیر) طرح کنم که راه فرار از آن را نداشته باشند.>>
این ضرب المثل را برای طلحه و زبیر فرموده است که خواهان خون عثمان بودند و جنگ جمل را به راه انداختند.

2. مفهوم ضرب المثل<<گوسفند تک رو طعمه گرگ می گردد>> یعنی چه و به چه مناسبتی حضرت علی ـ علیه السلام ـ ذکر کرده اند؟

مفهوم ضرب المثل این است که: <<از تنهایی و پراکندگی بپرهیز که انسان تنها طعمه شیطان می شود.>> وقتی که حضرت راجع به اشتباهات خوارج سبک مغز سخن می گفت این ضرب المثل را بیان فرمودند.

3. ضرب المثل<<خاشاک در چشم و استخوان در گلو>> یعنی چه، و به چه مناسبت حضرت علی ـ علیه السلام ـ ایراد فرموده اند؟

این ضرب المثل را پیرامون غصب خلافت فرموده اند که حضرت علی ـ علیه السلام ـ در مقابل این غصب صبر و بردباری را پیش گرفتند که همچون خاری در چشم و استخوانی در گلو او را ناراحت می کرد.

4. معنای ضرب المثل<<ذمه من گرو سخنانی است که می گویم و تمام آن ها را ضمانت می کنم>> چیست و به چه مناسبتی ایراد شده است؟

منظور و مقصود حضرت علی ـ علیه السلام ـ این است که: در راستی گفتارم تردیدی نیست و باطل و نادرستی در آن راه ندارد. این ضرب المثل را آن حضرت هنگامی که مردم مدینه با او بیعت کردند فرمود.

5. ضرب المثل<<شیری می خواهند از مادری که از شیردان باز ایستاده>> به چه معنا است و در چه موردی ایراد شده است؟

معنای ضرب المثل این است که: طلحه و زبیر توقع دارند من هم مانند عثمان از مال فقرا و مسلمانان هر چه می خواهند به ایشان بدهم(لکن من چنین نخواهم کرد).
این ضرب المثل را در توبیخ کسانی ایراد می کند که توقعات بی مورد از آن حضرت داشتند.

6. حضرت علی ـ علیه السلام ـ جمله<<شما برای تیراندازی نشانه و برای خورنده لقمه و برای حمله کننده شکارید>> را درباره چه کسانی فرموده و منظور آن حضرت چه بود؟

درباره اهل بصره. منظور آن حضرت این است که: شما به خاطر کم فهمی و نادانی، لشکر بیگانه(اصحاب جمل) را به شهر خود راه دادید که شما را هدف تیر خودشان قرار داده، و اموالتان را خورده و گرفتارتان ساخته اند.


7. مفهوم ضرب المثل<<من بینی و چشم این کار را زده ام>> چیست و در چه موردی گفته شده است؟

این ضرب المثل بجای ضرب المثل فارسی است که می گویند: <<من همه طرف این کار را زیر و رو کرده ام>> یعنی این کاری که می خواهم انجام بدهم تصمیم نهایی من است. این ضرب المثل را حضرت در مورد جنگ با معاویه بیان داشته است و آن را حتمی می داند.


8. مفهوم ضرب المثل<<تربت ایدیکم>> یعنی<<دست های شما به خاک آلوده باد>> یعنی چه و در مورد چه کسانی گفته شده است؟

یعنی خداوند شما را به فقر و پریشانی مبتلا سازد و خیر و نیکی نبینید. این ضرب المثل را حضرت علی ـ علیه السلام ـ خطاب به اهل کوفه فرموده است هنگامی که در جنگ با اهل شام سستی و سهل انگاری ورزیدند.

منبع:tebyan.net


ضرب المثل هایی برگرفته از واقعه عاشورا

ضرب المثل های برگرفته از حادثه عاشورا,ضرب المثل محرم

ضرب المثل عاشورایی

bull; دنيايش مثل آخرت يزيد است.

آخرت يزيد، به سبب پديد آوردن واقعة عاشورا ، با دردناك ترين مجازات ها همراه است. اين مثل به گذراندن زندگي با سختي و بدبختي اشاره دارد. گونه هاي ديگر آن عبارتند از:

الف) دنياي ما بدتر از آخرت يزيد است.

ب) عاقبتش مثل عاقبت يزيد شده است.

ضرب المثل هایی برگرفته از واقعه عاشورا

ضرب المثل های برگرفته از حادثه عاشورا,ضرب المثل محرم

ضرب المثل عاشورایی

bull; دنيايش مثل آخرت يزيد است.

آخرت يزيد، به سبب پديد آوردن واقعة عاشورا ، با دردناك ترين مجازات ها همراه است. اين مثل به گذراندن زندگي با سختي و بدبختي اشاره دارد. گونه هاي ديگر آن عبارتند از:

الف) دنياي ما بدتر از آخرت يزيد است.

ب) عاقبتش مثل عاقبت يزيد شده است.

bull;آش يزيد را مي خوري و براي امام حسين(ع) سينه مي زني؟

خطاب به كسي گفته مي شود كه در ظاهر ادعاي دوستي مي كند و در نهان دشمني مي ورزد. اين مثل با مثل هاي زير هم معناست: الف) نماز علي را مي خواند و پلوي معاويه را مي خورد.

ب) هم طبال يزيد است و هم علم دار حسين(ع)

bull;مثل مادر وهب

وهب يكي از دلاوران كربلا بود كه به دست سپاه يزيد به شهادت رسيد. مادرش زني بسيار شجاع بود. او از شدت خشم ، عمود خيمه را كشيد، به ميدان رفت و قاتل پسرش را با يك ضربه به قتل رساند. مثل بدين واقعه نظر دارد و براي بيان شجاعت ، زبان آموزي، ايثارگري و ارادت به اهل بيت (ع) به كار مي رود.

bull; آرزوی خاک مرقدش را دارم:

اگر در مجلسی نام امام حسین (ع) را بر زبان آورند، برخی افسوس می خورند و می گویند: <<آه، نمی دانی که چقدر آرزوی خاک مرقدش را دارم.>> این عبارت - که به صورت معترضه به کار می رود - برای بیان اشتیاق باطنی افراد به زیارت کربلا مورد استفاده قرار می گیرد.

bull;ما اهل كوفه نيستيم، امام تنها بماند.

تناقض در رفتار ، نيرنگ و تزل، سركشي در برابر فرمانروايان، فرصت طلبي، اخلاق ناپسند، آزمندي و شايعه پذيري بخشي از ويژگي هاي مردم كوفه است. امام علي(ع)، امام مجتبي (ع)، مسلم بن عقيل و سيدالشهدا(ع) هر يك به گونه اي بي وفايي و سست عهدي كوفيان را تجربه كردند. اين عبارت از شعرهاي مردم ما است و در زمان انقلاب و جنگ تحميلي زياد به كار برده مي شد.

bull;هر كه دارد هوس كرب و بلا بسم الله!

اين مصرع كه در چاووش خواني هاي مسافران كربلا خوانده مي شد، از خطبه امام حسين (ع) هنگام خروج از مكه برگرفته شده است. حضرت در آن موقعيت فرمود: <<هر كه مي خواهد خون خود را در راه ما نثار كند و آماده حركت است، همراه ما در مسير كوچ گام نهد. اين مثل به زيارت، ايثار، جانبازي و آمادگي اشاره دارد.

bull;مگر پول ما سكه يزيد دارد؟

سكه يزيد در برابر سكه امام علي(ع) قرار دارد. سكه علي(ع) از رونق و ارزش برخوردار است و مسلمانان با جان و دل آن را مي پذيرند. ولي سكه يزيد، به سبب ستم هاي فراوانش، نزد مؤمنان جايگاهي ندارد و از پذيرش آن سرباز مي زنند. اين مثل به بي ارزش بودن پول اشاره دارد و در برابر كسي كه حاضر نيست حتي با گرفتن پول كاري انجام دهد و انسان را از ثمره حرفه اش بهره مند سازد، به كار مي رود.

bull;مثل حرمله

حرمله سوي گلوي علي اصغر، كودك شيرخوار حضرت امام حسين(ع) ، تيرافكند و بي رحمانه وي را به قتل رساند. بدين سبب براي بيان شدت سنگ دلي افراد، آن ها را به حرمله تشبيه مي كنند.

bull; دیگر حالا شمر جلودارش نمی شود:

گروهی وقتی به مقامی می رسند و یا ضعفی در کسی می بینند، خود و خدا را فراموش می کنند و مغرورانه به قدرت نمایی می پردازند. مثل به آنان اشاره دارد. گونه های دیگر آن چنین است: الف - شمر جلودارش نیست. ب - شمر جلودارش نمی شود. ج - خیلی بد رکاب است، شمر جلودارش نمی شود.

bull; روضه رفتن و گریه کردن هم حوصله می خواهد:

شرکت در مجالس روضه و بهره مندی از آن به عشق، قلب مهربان و روحیه توسل نیاز دارد. از سوی دیگر این مجالس اغلب به طول می انجامد. به طور معمول گروهی به سبب عدم آمادگی یا ناآشنایی با این محافل به شکوه می پردازند. این مثل به عدم بردباری اشاره دارد.

bull;آب دست يزد افتاده است

در روزگار شاهان ستمگر، مأموران آب رساني (ميراب ها) كه در آن زمان بلديه ناميده مي شدند، با خيانت و سخت گيري هاي ناروا، آسايش را از مردم مي ربودند. در چنين شرايطي، ناله مردم به آسمان بلند مي شد كه : <<ما اسير دست ستمگيريم و آب در دست يزيد افتاده است.>> اين مثل كنايه اي است از اسير شدن در دست ستمگر، سپرده شدن امور به دست مسؤولان سخت گير و مقرراتي، افتادن سر رشته كارها به دست اشخاص خسيس، محتكر و گران فروش .

bull;آب به امام نمی دهند و آتش به یزید:

مثل به فرومایگی، خساست و نیز عدم گرایش فرد به حق یا باطل اشاره دارد و کنایه از آدم خسیس و تنگ چشمی است که نه عشق و ارادت به امام حسین (ع) او را وادار به انفاق می کند و نه نفرت از یزید و شبیه به این مثل است: <<از دستش آب نمی چکد.>>

bull;پسر طوعه است

طوعه بانوي با ايماني بود كه مسلم بن عقيل را به خانه اش برد و به او پناه داد. بلال، پسر طوعه، از اين راز آگاه شد و به نيروهاي ابن زياد خبر داد. در تعزيه مسلم، بلال به امير مي گويد: بده تو مژده پادشاه كل جهان ! كه آورم خبر از مسلم اندرين سامان بدان اميد كه مسلم بود به خانه ما چو گنج جاي نمود، در آشيانه ما كلمه پسر طوعه يادآور آن واقعه است و به جاسوسي، خيانت، نامردي و تهمت اشاره مي كند. مگر من پسر طوعه هستم؟ گونه ديگر اين مثل است كه شخص هنگام دفاع و رفع تهمت از خود به كار مي برد.

bull;هم طبل يزيد است وهم علمدار حسين !

در گذشته برخي از تعزيه خوانان در دو نقش بازي مي كردند .گاه نقش حضرت ابوالفضل (ع) داشتند و زماني نقش طبل يزيد . مثل ـ كه در آن امرريشه دارد ـ به نفاق و دورويي اشاره مي كند و درباره ي دو دلاني كه نمي توانند دل به يك سمت سپرده ، در صف نيكان يا بدان قرار گيرند ، به كار مي رود .

bull;هم نذر حسين (ع) است و هم شام شب بچه

اين عبارت از مثل هاي افغاني است و در مواردي كه آنچه به سبب نياز ، اشتباه يا هديه دادن از كف مي رود ،اداي نذر شمرده ميشود ، به كار مي رود .

مانند :الف : روغن ريخته نذر حضرت عباس (ع)

ب : خدا كشته را به قرباني حساب مي كنند .

bull;همه ي ماه ها خطر دارد ، بدنامي اش صفر دارد .

مؤمنان صفر را ـ به دليل شهادت رسول خدا (ص) ،اربعين شهداي كربلا وبازگشت اسيران ـ ماهي شوم وآكنده از خطر وتباهي مي دانند ، بدين سبب ، هلال آن را رؤيت نمي كنند ، در انتظار پايانش به سر ميبرند و در آن صدقه ي بسيار مي دهند .مثل بدين امر نظر دارد وبراي بيان عدم پذيرش سخن يا كاري به كار مي رود.

<<همه ي ماه ها خطر داره

بدنامي ماه صفر داره >>

عبارتي ديگر از اين مثل شمرده مي شود.

ضرب المثل های برگرفته از حادثه عاشورا,ضرب المثل محرم

ضرب المثل های واقعه عاشورا

bull;هم اسب شمر را نعل مي كند و هم مشك حضرت عباس را مي دوزد .

اين مثل به نفاق ،دورويي و هواي هر دوگروه مخالف را داشتن اشاره دارد و درباره ي دو دلان اسير ترديد وسودجوياني كه براي منافع فزون تر با هر فرد وگروهي پيوند برقرار مي سازند ، به كار مي رود .

bull;هر وقت پاي علامت يكي سينه مي زند

اين مثل مانند << هم طبل يزيد است وهم علم دار حسين (ع) >>درباره ي منافقان و دو دلان به كار مي رود .

bull;هفت تكيه داري ؟

در گذشته گاه چنان نذر مي كردند كه در ماه محرم در هفت مجلس روضه شركت كنند . اين مثل از اين امر سرچشمه گرفته است و به پاي بند نبودن به يك مكان << محله گري >> و << دلگي >> اشاره دارد .

bull;نه كربلا نه چاووشي

اين مثل به پشيمان شدن از انجام دادن كاري وانصراف از آن ، اشاره مي كند .

bull;نقاره چي يزيد است!

اين مثل به حمايت از ستمگر اشاره دارد ودرباره ي كسي كه از ستم پيشه گان طرف داري مي كند ،به كار ميرود .

bull;نخودي در آش امام حسين (ع) انداختن

در گذشته وقتي مي خواستند كمكي از كسي بگيرند يا او را به شركت در عزاداري و تأمين بخشي از مخارج آن ترغيب كنند مي گفتند : شما هم نخودي در آش امام حسين (ع) بيندازيد . مثل ريشه در آن گفتار دارد وبه كمك ودست داشتن در كار خير اشاره مي كند .

bull;من اي جا يك تن و يك شهر دشمن

اين مصرع از تعزيه شهادت مسلم بن عقيل وفرزندانش برگرفته شده است و به تنهايي و بي كسي اشاره دارد .

bull;موكّل آب فرات است

اين مثل به ماجراي كربلا و شهادت حضرت ابوالفضل (ع) اشاره مي كند و درباره ي افراد بي رحم و انعطاف ناپذير كه در اجراي مأموريت خويش انسانيت وعاطفه را زير پا مي نهند ،به كار ميرود .

bull;مثل ( دو) طفلان مسلم

در مورد كودكان ستم ديده به كار مي رود ؛ كودكاني غريب ، مظلوم ، آرام ، محزون ، خوش سيما و همانند كه پيوسته با يكديگرند .

bull;مثل شمر وارد شد

اين عبارت از مثل هاي مردم سروستان شيراز است و در مواردي كه كسي با خشم به جايي گام مي نهند ، مورد استفاده قرار مي گيرد .

bull;مثل شام غريبان

اين مثل به شب هاي دشوار وغمناك اسيران كربلا اشاره دارد وبراي بيان شدت اندوه ودردناكي موقعيت ها ، به ويژه شب ها ، مورد استفاده قرار مي گيرد.

bull;این همه لشکر برای کشتن یک تن؟!

این مثل به تنهایی، بی کسی، غریبی و مظلومیت اشاره دارد و زبان حال حضرت زینب در تعزیه قتل امام حسین (ع) است.

bull;پامنبری می کند:

پامنبری از اصطلاحات مجالس روضه و عزاداری است و بیشتر به کردار جوانانی که در مجالس سوگواری روی پله های پایین منبر می نشینند و پیش از واعظ نوحه خوانی می کنند، اطلاق می شود. مثل به دنبال سخن کسی را گرفتن، همراهی به سود یا زیان مخاطب، توضیح دادن یا تفسیر کردن سخن افراد، مداخله در حرف دیگران و پرحرفی اشاره دارد.

bull;تعزیه گردان است:

در فارسی امروز کسی را که در امور همگانی حادثه آفرینی یا میدان داری کرده، از آن حوادث به سود خود بهره برداری می کند یا واسطه به هم بستن و اصلاح و انجام امری شمرده می شود، تعزیه گردان می خوانند. این واژه به طنز برای اشاره به اداره کننده یک کار نیز به کار می رود.

bull;طوغ به پا شده است؟

در ایام محرم هنگامی که طوغ را از مسجدها و تکیه ها بیرون می آوردند و جمعیتی انبوه در پی آن راه می افتادند و ازدحام بسیار می شد، به همین جهت، امروزه اگر جایی شلوغ یا پر سر و صدا باشد، می پرسند مگر طوغ به پا شده؟ به عبارت دیگر، این مثل برای بیان کثرت ازدحام و شلوغی به کار می رود.

bull;حسین را تا جایی دوست داری که رگ نبرد:

در فرهنگ جبهه چنین می خوانیم: روز عاشورا بود، ده - دوازده روزی می شد که خانواده از من خبر نداشت. وقتی از اهواز به همسرم تلفن کردم، با غیظ گفت: حلالت نمی کنم. من هم در جواب گفتم: آن که ما را به هم حلال کرده باید حلال کند که می کند. آن روزها هنوز پدرم در قید حیات بود و هیچ مخالفتی با جبهه رفتن من نداشت. بعدها که خانه آمدم، متوجه شدم در غیاب من وقتی خانمم خیلی بی تابی می کرده، پدر خدابیامرزم به او گفته: شما حسین (ع) را تا آنجا دوست داری که رگ نبرد.

bull;حق به جانب یزید است!!!

از کسی پرسیدند در همدان روضه الشهدا می خوانند؟ گفت: آری، اما آن چنان که حق به جانب یزید است. مثل از این حکایت برگرفته شده است و به دوستان نادانی که جز زیان، چیزی به ارمغان نمی آورند، اشاره دارد. سعدی در این باره می گوید: گر تو قرآن بدین نمط خوانی / ببری رونق مسلمانی

bull; خنجر شمر در خانه اوست!

این مثل به خشونت و دیکتاتوری و سنگدلی فرد اشاره دارد. هنگامی که از جنایت کاری سخن به میان می آید، در پاسخ گفته می شود: خنجر شمر در خانه اوست؛ یعنی قابل اعتماد نیست و فرصت طلب است.

bull;دم گرفته است:

خواندن دسته جمعی ان یا زنجیرن را دم گرفتن گویند که معمولا همنوا با مرثیه خوان بیتی از مرثیه را تکرار می کنند. مثل درباره کسی است که به طور کامل سرگرم سخن گفتن است و مورد توجه مخاطب یا مخاطبان نیز قرار گرفته به کار می رود.

bull;هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله!

این مصرع - که در چاوش خوانی های مسافران کربلا خوانده می شد - از خطبه امام حسین (ع) هنگام خروج از مکه برگرفته شده است. حضرت در آن موقعیت فرمود: هر که می خواهد خون خود را در راه ما نثار کند و آماده حرکت است، همراه ما در مسیر کوچ گام نهد. این مثل به زیارت، ایثار، جانبازی و آمادگی اشاره دارد.

bull;هروقت پای علامت یکی سینه می زند:

این مثل مانند <<هم طبال یزید است و هم علمدار حسین (ع)>> درباره منافقان و دودلان به کار می رود.

bull;مگر پول ما سكه يزيد دارد؟

سكه يزيد در برابر سكه امام علي(ع) قرار دارد. سكه علي(ع) از رونق و ارزش برخوردار است و مسلمانان با جان و دل آن را مي پذيرند. ولي سكه يزيد، به سبب ستم هاي فراوانش، نزد مؤمنان جايگاهي ندارد و از پذيرش آن سرباز مي زنند. اين مثل به بي ارزش بودن پول اشاره دارد و در برابر كسي كه حاضر نيست حتي با گرفتن پول كاري انجام دهد و انسان را از ثمره حرفه اش بهره مند سازد، به كار مي رود.

bull;من از بهر حسين در اضطرابم تو از عباس مي گويي جوابم!؟

چون پيك كربلا به مدينه رسيد، ام البنين درباره حضرت حسين(ع) پرسيد. پيك از پسرش عباس سخن گفت. ام البنين چند بار پرسش خويش را تكرار كرد و هر بار درباره عباس شنيد. سرانجام به ستوه آمد و گفت: من از بهر حسين در اضطرابم

تو از عباس مي گويي جوابم!؟

اين مثل در مورد كسي به كار مي رود كه پاسخ نامربوط و خارج از موضوع مي دهد.

bull;هم نذر حسين (ع) است و هم شام شب بچه

اين عبارت از مثل هاي افغاني است ودر مواردي كه آنچه به سبب نياز ، اشتباه يا هديه دادن از كف مي رود ،اداي نذر شمرده ميشود ، به كار مي رود .

مانند :الف : روغن ريخته نذر حضرت عباس (ع)

ب : خدا كشته را به قرباني حساب مي كنند .

گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته

منابع:gohar.kowsarblog.ir

aftabir.com

shahid.blogfa.com


مثل های قرآنی,ضرب المثل ها در قرآن,ضرب المثل قرآنی

ضرب المثل های قرآنی

گلستان ضرب المثل های قرآنی

نه تنها شعرا و ادبا و فقها و. تحت تأثیر قرآن بوده اند و از آیات وحی الهام گیری کرده اند؛ بلکه وحی در کلمات و جملات مردم کوچه و بازار نیز نفوذ کرده و برای گفتن ضرب المثلها نیز از آیات قرآن الهام گرفته اند، در نوشتار زیر تعدادی از آیات و ضرب المثلهای معادل فارسی آنها آمده است. نا گفته معلوم است که ضرب المثلهای فارسی برگرفته از کلام وحی بیش از این می باشد؛ ولی جهت اختصار به همین مقدار بسنده شد.

ضرب المثل های قرآنی,گلستان ضرب المثل های قرآنی,ضرب المثل قرآنی

مثل های قرآنی,ضرب المثل ها در قرآن,ضرب المثل قرآنی

ضرب المثل های قرآنی

گلستان ضرب المثل های قرآنی

نه تنها شعرا و ادبا و فقها و. تحت تأثیر قرآن بوده اند و از آیات وحی الهام گیری کرده اند؛ بلکه وحی در کلمات و جملات مردم کوچه و بازار نیز نفوذ کرده و برای گفتن ضرب المثلها نیز از آیات قرآن الهام گرفته اند، در نوشتار زیر تعدادی از آیات و ضرب المثلهای معادل فارسی آنها آمده است. نا گفته معلوم است که ضرب المثلهای فارسی برگرفته از کلام وحی بیش از این می باشد؛ ولی جهت اختصار به همین مقدار بسنده شد.

ضرب المثل های قرآنی,گلستان ضرب المثل های قرآنی,ضرب المثل قرآنی


<<و جاء اخوة يوسف فدخلوا عليه فعرفهم و هم له منكرون ؛

و برادران يوسف آمدند و بر او وارد شدند.

او آنان را شناخت ولي آنان او را نشناختند>>.(سوره يوسف، آيه 58)

كوه به كوه نمي رسد، آدم به آدم مي رسد.

****ضرب المثل قرانی****

(كهف آیه7 )

اينجا محل جدائي من و تو است.
ما را به خير و شما را به سلامت.

ضرب المثل قرآنی,مثل های قرآنی,ضرب المثل های فارسی و آیات قرآنی

<<لو كان فيهما ءالهة الا الله لفسدتا ؛

اگر در آسمان و زمين جز الله خدايان ديگري بود،

فاسد مي شدند نظام جهان به هم مي خورد>>.(سوره انبياء، آيه 22)

آشپز كه دو تا شد، آش يا شور مي شود يا بي نمك.

****گلستان ضرب المثل قرانی****

<<فإنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْرا؛

پس به یقین بعد از هر سختی، آسانی است.>> (سوره ی انشراح، آیه ی 5)

از پَسِ هرگریه آخر خنده ای است.

ضرب المثل قرآنی,گلستان ضرب المثل های قرآنی,ضرب المثل های قرآن

<<اللّهُ یرزُقُها وإیاکُمْ؛

خداوند، او و شما را روزی می دهد.>> (سوره ی عنکبوت، آیه ی 60)

هر آن کس که دندان دهد، نان دهد.

****ضرب المثل های قرآن****


جاء الحّق و زَهَقَ الباطِل اِنَّ الباطِلَ کانَ زهوقاً

(جزء15 \ اسرا 81)

حق آمد و باطل نابود شد و همانا باطل نابود شدنی است.

دیو چو بیرون رود فرشته درآید.

ضرب المثل های قرآن,ضرب المثل با آیات قرآن,ضرب المثل قرآنی

<<فوكزه موسي فقضي عليه قال هذا من عمل الشيطان ؛

پس موسي مشتي به او زد و او را كشت.

گفت اين كار شيطان است>>.(سوره قصص، آيه 15)

عجله كار شيطان است.

****مثل های قرآنی****

<<وَجَزاءُ سَیئَة سَیئة مِثْلُها؛

و جزای بدی، بدی است مانند آن.>> (سوره ی شوری، آیه ی 40)

کلوخ انداز را پاداش سنگ است. (سعدی)

ضرب المثل های قرآنی,گلستان ضرب المثل های قرآنی,مثل های قرآنی

إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا (اسراء/7)

اگر احسان و خوبي كنيد، به خودتان خوبي كرده ايد و اگر بدي كنيد، به خود بدي كرده ايد.

هر چه كني به خود كني گر همه خوب و بد كني

****ضرب المثل قرآنی****

<<و من يهاجر في سبيل الله يجد في الارض مراغماً كثيراً و سعة ؛

كسي كه در راه خدا هجرت كند، جاهاي امن فراوان و گسترده اي در زمين مي يابد>>.

(سوره نساء، آيه 100)

از تو حركت از خدا بركت.

ضرب المثل ها در قرآن,ضرب المثل قرآنی,ضرب المثل های فارسی و آیات قرآنی

<<یعرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ.؛

گناهکاران به چهره و سیمایشان شناخته شوند.>> (سوره ی الرحمن، آیه ی 41)

رنگ رخسار خبر می دهد از سرّ ضمیر (سعدی)

****ضرب المثل ها در قرآن****

وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ(شوري /30)

هر مصيبت و گرفتاري كه برايتان پيش مي آيد به دست خودتان ايجاد شده است.

گله از هيچ كس نبايد كرد

كز تن ماست آنچه بر تن ماست

ضرب المثل های قرآن,ضرب المثل با آیات قرآن,ضرب المثل قرآنی

الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ(نور/26)

زنهاي ناپاك و زشتكار، شايسته ي مردان ناپاكند و همچنين مردان ناپاك، شايسته ي ن ناپاكند. زنهاي پاكدامن نيز، شايسته ي مردان پاكدامن، و مردان پاكدامن، شايسته ي ن پاكدامنند.

كبوتر با كبوتر باز با باز كند همجنس با همجنس پرواز

****ضرب المثل با آیات قرآن****

گربه دستش به گوشت نمي رسيد، مي گفت گوشت بو مي دهد.
<<بل كذّبوا بما لم يحيطوا بعلمه ؛ اين منكران انكار چيزي را مي كنند كه علمشان به او احاطه نيافته>>.(سوره يونس، آيه 39)

ضرب المثل های قرآنی,ضرب المثل ها در قرآن,گلستان ضرب المثل های قرآنی

(حج آیه11)

در دنيا و آخرت ضرر كرده اند.
از اينجا رانده و از آنجا مانده.

****ضرب المثل قرآنی****

<<و ما دعاء الكافرين الا في ضلال ؛

و دعاي كافران جز در گمراهي نيست (و مستجاب نمي شود)>>.

(سوره رعد، آيه 14)

به دعاي گربه سياه، باران نمي بارد.

گلستان ضرب المثل های قرآنی,ضرب المثل قرآنی,ضرب المثل های قرآن

<<خسر الدنيا و الأخرة ؛

در دنيا و آخرت زيان ديده است>>.(سوره حج، آيه 11)

از آنجا مانده و از اين جا رانده.

****کتاب ضرب المثل های قرآنی****

وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى (نجم /39)

براي انسان جز آنچه كه سعي كرده نخواهد بود.

ضرب المثل قرآنی,ضرب المثل با آیات قرآن,گلستان ضرب المثل های قرآنی


(اسراءآیه 29)

بني آدم اعضاي يكديگرند

مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد

****ضرب المثل های قرآنی****

هرگز دستت را به گردنت زنجير مكن ( و بخل نورز ) و بيش از حد نيز دست خود را مگشا.
نه چندان بخور كز دهانت بر آيد نه چندان كه از ضعف جانت در آيد

گردآوری: بخش سرگرمی بیتوته


داستان  گاو بنی  اسرائیل را بطور اختصار بفرمایید.

داستان گاو بنی اسرائیل را بطور اختصار بفرمایید.

جریان گاو بنی اسرائیل که ذیل آیات 67 تا 73 سوره مبارکه بقره بیان شده است، داستانی جالب و پر نکته و درس آموز است. این داستان در تورات هم آمده است اما بنحو یک حکم نه یک ماجرا و جریان.

<<ماجرا (آن گونه كه از قرآن و تفاسير بر مى rlm;آيد) چنين بود كه يکنفر از بنى اسرائيل به طرز مرموزى كشته مىrlm; شود، در حالى كه قاتل به هيچ وجه معلوم نيست.

داستان  گاو بنی  اسرائیل را بطور اختصار بفرمایید.

داستان گاو بنی اسرائیل را بطور اختصار بفرمایید.

جریان گاو بنی اسرائیل که ذیل آیات 67 تا 73 سوره مبارکه بقره بیان شده است، داستانی جالب و پر نکته و درس آموز است. این داستان در تورات هم آمده است اما بنحو یک حکم نه یک ماجرا و جریان.

<<ماجرا (آن گونه كه از قرآن و تفاسير بر مى rlm;آيد) چنين بود كه يکنفر از بنى اسرائيل به طرز مرموزى كشته مىrlm; شود، در حالى كه قاتل به هيچ وجه معلوم نيست.

در ميان قبائل و اسباط بنى اسرائيل نزاع درگير مىrlm; شود، هر يك آن را به طايفه و افراد قبيله ديگر نسبت مى rlm;دهد و خويش را تبرئه مىrlm; كند داورى را براى فصل خصومت نزد موسى مى برند و حل مشكل را از او خواستار مىrlm; شوند، و چون از طرق عادى حل اين قضيه ممكن نبود، و از طرفى ادامه اين كشمكش ممكن بود منجر به فتنه عظيمى در ميان بنى اسرائيل گردد، موسى با استمداد از لطف پروردگار از طريق اعجاز آميزى به حل اين مشكل چنان كه در تفسير آيات مىrlm; خوانيد مىrlm; پردازد.>>(1)

نخست مىrlm; گويد: <<به خاطر بياوريد هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت بايد گاوى را سر ببريد>> <<وَ إِذْ قالَ مُوسىrlm; لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً>>.

آن ها از روى تعجب <<گفتند: آيا ما را به مسخره گرفته rlm;اى؟!>> <<قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُوا>>

<<موسى در پاسخ آنان گفت: به خدا پناه مى rlm;برم كه از جاهلان باشم>> <<قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَrlm;>>

يعنى استهزا نمودن و مسخره كردن، كار افراد نادان و جاهل است، و پيامبر خدا هرگز چنين نيست.

<<گفتند: اكنون كه چنين است از پروردگارت بخواه براى ما مشخص كند كه اين چگونه گاوى بايد باشد>> <<قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَrlm;>>.

جمله "از خدايت بخواه" كه در خواسته rlm;هاى آن ها چند بار تكرار شده يکنوع اسائه ادب و يا استهزاء سر بسته در آن نهفته است، مگر خداى موسى (علیه السلام) را از خداى خويش جدا مى rlm;دانستند؟

به هر حال، <<موسى>> (علیه السلام) در پاسخ آن ها <<گفت: خداوند مى rlm;فرمايد بايد ماده گاوى باشد كه نه پير و از كار افتاده و نه بكر و جوان بلكه ميان اين دو باشد>>: <<قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِكْرٌ عَوانٌ بَيْنَ ذلِكَ>>(2).(3)

و براى اين كه آن ها بيش از اين مساله را كش ندهند، و با بهانه rlm;تراشى فرمان خدا را به تاخير نيندازند در پايان سخن خود اضافه كرد: <<آنچه به شما دستور داده شده است انجام دهيد>> <<فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ>>

ولى باز آن ها دست از پرگويى و لجاجت بر نداشتند و <<گفتند: از پروردگارت بخواه كه براى ما روشن كند كه رنگ آن بايد چگونه باشد؟!>> <<قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما لَوْنُها>>.

<<موسى>> (علیه السلام) در پاسخ <<گفت: خدا مىrlm; فرمايد: گاو ماده rlm;اى باشد زرد يکدست كه رنگ آن بينندگان را شاد و مسرور سازد>> <<قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ>>

خلاصه اين گاو بايد كاملا خوشرنگ و درخشنده باشد، آن چنان زيبا كه بينندگان را به اعجاب وادارد.(4)

و عجب اين است كه باز هم به اين مقدار اكتفاء نكردند و هر بار با بهانهrlm; جويى كار خود را مشكل تر ساخته، و دايره وجود چنان گاوى را تنگ تر نمودند.

باز<<گفتند از پروردگارت بخواه براى ما روشن كند اين چگونه گاوى بايد باشد؟ (از نظر نوع كار كردن)>> <<قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ>>.

<<چرا كه اين گاو براى ما مبهم شده>> <<إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنا>>

<<و اگر خدا بخواهد ما هدايت خواهيم شد>> <<وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ>>

مجددا<<موسى گفت: خدا مىrlm; فرمايد: گاوى باشد كه براى شخم زدن، رام نشده، و براى زراعت آبكشى نكند>> <<قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِي الْحَرْثَ>>

<<و از هر عيبى بر كنار باشد>> <<مُسَلَّمَةٌ>>

و<<حتى هيچ گونه رنگ ديگرى در آن نباشد>> <<لا شِيَةَ فِيها>>

در اين جا كه گويا سؤال ديگرى براى مطرح كردن نداشتند <<گفتند حالا حق مطلب را ادا كردى>>! <<قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ>>.(5)

سپس گاو را با هر زحمتى بود به دست آوردند <<و آن را سر بريدند، ولى مايل نبودند اين كار را انجام دهند>> <<فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفْعَلُونَ>>.

قرآن بعد از ذكر ريزهrlm; كاری هاى اين ماجرا، باز آن را به صورت خلاصه و كلى در دو آيه بعد چنين مطرح مىrlm; كند: <<به خاطر بياوريد هنگامى كه انسانى را كشتيد، سپس در باره قاتل آن به نزاع پرداختيد و خداوند (با دستورى كه در آيات بالا آمد) آن چه را مخفى داشته بوديد آشكار ساخت>> <<وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فِيها وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ>>.

<<سپس گفتيم قسمتى از گاو را به مقتول بزنيد>> (تا زنده شود و قاتل خود را معرفى كند) <<فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها>>

<<آرى خدا اين گونه مردگان را زنده مى rlm;كند>> <<كَذلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتىrlm;>>.

<<و اين گونه آيات خود را به شما نشان مى rlm;دهد تا تعقل كنيد>> <<وَ يُرِيكُمْrlm; آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ>>.(6)

نکات قابل تامل این جریان:

1. عدم رعایت ادب و اصول صحیح بیان با نبی الهی، اهانت به پیامبر الهی در پی شنیدن احکام و دستورات و نهایتا پاسخ های طلبکارانه و غیر مؤدبانه به پیامبر خدا دادن:

مرحوم علامه "طباطبایی" در "المیزان" درباره برخورد غیر مؤدبانه بنی اسرائیل به فرمان موسی(علیه السلام) می فرمایند:

<<در ابتداى گفتگو، موسى(علیه السلام) را نسبت جهالت و بيهوده كارى و مسخرگى دادند، و گفتند: <<أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً، آيا ما را مسخره گرفته rlm;اى؟>> و آن گاه بعد از اين همه بيان كه برايشان كرد، تازه گفتند: <<الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ>> <<حالا حق را گفتى>>، كانه تا كنون هر چه گفتى باطل بوده، و معلوم است كه بطلان پيام يکپيامبر، مساوى است با بطلان بيان الهى.>>(7)

2. اشکال تراشی، بهانه جویی و اصرارهای بی مورد درخصوص اجرای یک حکم و دستور شرعی.

خداوند دستور ذبح یک گاو را بصورت مطلق داده بود اما پرسش های عجیب و غریب و متعدد، کار را برای خودشان سخت کرد.

پی نوشت ها:
1. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دهم، ج1، ص302
2. بقره/68
3. تفسیر نمونه، پیشین، ص302
4. پیشین، 304
5. پیشین، ص 305
6. پیشین، ص 306
7. طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان،ترجمه محمدباقر ، جامعه مدرسین قم، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374، چاپ پنجم، ، ج1، ص303


امام رضا علیه السلام
ضامن آهو، یکی از القابی است که در میان توده مردم به امام هشتم حضرت امام علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه نسبت داده شده است، و حتی برخی از محققان این لقب را برگرفته از داستان های گوناگونی می دانند که در کتب تاریخی نقل شده است.

داستان ضامن آهو"حقیقت یا افسانه؟

ضامن آهو، یکی از القابی است که در میان توده مردم به امام هشتم حضرت امام علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه نسبت داده شده است، و حتی برخی از محققان این لقب را برگرفته از داستان های گوناگونی می دانند که در کتب تاریخی نقل شده است که مشهورترین آن بدین صورت می باشد که:

امام رضا علیه السلام
ضامن آهو، یکی از القابی است که در میان توده مردم به امام هشتم حضرت امام علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه نسبت داده شده است، و حتی برخی از محققان این لقب را برگرفته از داستان های گوناگونی می دانند که در کتب تاریخی نقل شده است.

داستان ضامن آهو"حقیقت یا افسانه؟

ضامن آهو، یکی از القابی است که در میان توده مردم به امام هشتم حضرت امام علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه نسبت داده شده است، و حتی برخی از محققان این لقب را برگرفته از داستان های گوناگونی می دانند که در کتب تاریخی نقل شده است که مشهورترین آن بدین صورت می باشد که:

روزی صیادی در بیابان طوس آهویی را دنبال می کند. اتفاقاً امام رضا علیه السلام در آن نواحی تشریف فرما بودند و آهو به امام پناه می برد، امام حاضر می شود مبلغی را به آن شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد سازد ولی صیاد نمی پذیرد. در این هنگام آهو به زبان می آید و به امام عرض می کند که من دو بچه ی شیری دارم که گرسنه اند و چشم براهند و حالا شما ضمانت مرا نزد این ظالم بفرمائید که بروم و بچگانم را شیر بدهم و برگردم و خود را تسلیم صیاد کنم. امام هم ضمانت آهو را می کند و آهو می رود و به سرعت بر می گردد ، شکارچی که این وفای به عهد آهو را می بیند و وقتی می فهمد که ضامن آهو، امام علیه السلام می باشند، منقلب می شود و آهو را آزاد می کند.

سند این جریان

اما آنچه که در منابع روایی معتبر در این زمینه مورد توجه قرار گرفته است داستانی متفاوت و در عین حال معقول و موجه می باشد که علامه مجلسی (ره) آن را از برکات قبر آن امام همام دانسته و از آن به عنوان "برکات رضویه" یاد کرده است. ایشان این داستان را از کتاب شریف << عیون اخبار الرضا >> تألیف عالم و محدث بزرگ شیعه ابو جعفر محمد بن علی بن بابویه قمی، ملقب به شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه نقل فرموده است، بدین ترتیب که:

ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی که حاکم طوس بوده روایت کرده : << در روزگار جوانی نظر خوشی به طرفداران این مشهد نداشتم و در راه متعرض زائران می شدم و لباس ها و خرجی و نامه ها و حواله هایشان را به ستیزه می ستاندم روزی به شکار بیرون رفتم و یوزی را به دنبال آهویی روانه کردم، یوز هم چنان دنبال آهو می دوید تا به ناچار آهو را به پای دیواری پناهید و آهو ایستاد و یوز روبرویش ایستاد ولی به او نزدیک نمی شد هرچه کوشش کردیم که یوز به آهو نزدیک شود یوز نمی جست و از جای خود تکان نمی خورد ولی هر وقت که آهو از جای خود دور می شود یوز هم او را دنبال می کرد اما همین که به دیوار پناه می برد یوز باز می گشت تا آنکه آهو به سوراخ لانه مانندی در دیوار آن مزار داخل شد من وارد رباط ( تعبیر جالبی از مزار امام رضا علیه السلام در آن عصر) شدم و از ابی نصر مقری (خادم مزار) پرسیدم که آهویی که هم الان وارد رباط شد کجاست؟ او گفت: ندیدمش. آن وقت به همان جایی که آهو داخلش شده بود در آمدم و پشگل های آهو و رد پیشابش را دیدم ولی خود آهو را ندیدم .پس با خدای تعالی پیمانه بستم که از آن پس زائران را نیازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان در نیایم و از آن پس هر گاه کار دشواری به من روی می آورد و گرفتاری پیدا می کردم بدین مشهد روی و پناه می آوردم. و هیچ گاه از خدای تبارک و تعالی در آن جا حاجتی نخواستم مگر آن که حق تعالی آن حاجت را برآورد >>

قابل توجه:

شیخ صدوق (ره)، این کتاب را جهت اهدا به صاحب اسماعیل بن عباد طالقانی (متوفی در سال 385هجری) وزیر ایرانی سامانی که خود یکی از بزرگ ترین ادبا و شعرا و متکلمین و ناقدین ادب در قرن چهارم است، تألیف فرموده و این کتاب شریف، علاوه بر، دربرداشتن اخبار مربوط به حضرت رضا علیه السلام از لحاظ ادبی و تاریخی نیز مرجع معتبر و مستندی به شمار می رود.

شیخ (ره) در این کتاب همچنان که از بسیاری مشایخ ثقات و محدثین رضوان الله علیهم ، نقل و روایت می کند از بسیاری از ادبا و شعرا و مورخین به نام نیز با واسطه یا بدون واسطه نیز نقل و روایت می فرماید. اما نکته قابل توجه در اینجا این است که در خلال کتاب << عیون اخبار الرضا >> چند بار که شیخ حدیث یا مطلبی را نقل فرموده که خود صددرصد اعتقادی به صحت روایت یا وثوقی به سلامت سند آن یا اطمینانی به ثقه بودن راوی آن نداشته است (ولو آن که آن را از مشاهیر هم نقل فرموده باشد) بی اعتمادی خود را به آن مطلب تصریح می فرماید.

از جمله در صفحه 350 که می فرماید:

<<قال مصنف هذا الکتاب، روی هذا الحدیث بریئی من عهدة صحته>>؛

یا در صفحه 192:

<<کان شیخنا محمد بن الحسن بن احمد بن الولید رضی الله عنه سیئی الرأی فی محمد بن عبد الله المسمعی راوی هذا الحدیث وانما اخرجت هذا الخبر فی هذا الکتاب لانه کان فی کتاب الرحمه وقد قرأته علیه فلم ینکره و رواه الی>>؛

اما داستان آهو صددرصد مورد قبول شیخ صدوق (ره) قرار گرفته و ادنی شبهه در صحت آن به خاطر شریفش خطور نکرده است.

به هر صورت، ظاهراً اصل داستان و روایتی که سبب ملقب ساختن حضرت امام علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه به <<ضامن آهو>> شده است، باید همین داستان باشد، و لا غیر؛ و به قراری که ملاحظه فرمودید، داستان کاملاً واقعی و موجه و معمولی به نظر می رسد.


بسم الله الرحمن الرحیم
تأخیر توبه؛ راه کار شیطان
وَ الَّذينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ
وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ

(متقین کسانی هستند که) وقتى مرتكب عمل زشتى شوند، يا به خود ستم كنند، به ياد خدا مى افتند؛ و براى گناهان خود، طلب آمرزش مى كنند؛ و كيست جز خدا كه گناهان را ببخشد؟ و بر گناه، اصرار نمى ورزند، با اين كه مى دانند. (آل عمران/135)

بسم الله الرحمن الرحیم
تأخیر توبه؛ راه کار شیطان
وَ الَّذينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ
وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ

(متقین کسانی هستند که) وقتى مرتكب عمل زشتى شوند، يا به خود ستم كنند، به ياد خدا مى افتند؛ و براى گناهان خود، طلب آمرزش مى كنند؛ و كيست جز خدا كه گناهان را ببخشد؟ و بر گناه، اصرار نمى ورزند، با اين كه مى دانند. (آل عمران/135)


(انس با قرآن:)
شکایت پیامبر صلی الله وعلیه وآله وسلم از امت به دلیل مهجوریت قرآن
وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً (فرقان/30)
پيامبر (در روز قيامت از روى شكايت) مى گويد: پروردگارا! قوم من اين قرآن را متروک گذاشتند.


نکات
1ـ <<هجر>>، جدايى با عمل، بدن، زبان و قلب را شامل مى شود.
2ـ رابطه ى ميان انسان و كتاب آسمانى، بايد دائمى و در تمام زمينه ها باشد، زيرا كلمه ى <<هجر>> در جايى به كار مى رود كه ميان انسان و آن چيز رابطه باشد.
بنابراين بايد تلاشى همه جانبه داشته باشيم تا قرآن را از مهجوريّت در آوريم و آن را در همه ى ابعاد زندگى، محور علمى و عملى خود قرار دهيم تا رضايت پيامبر عزيز اسلام صلی الله وعلیه وآله وسلم را جلب كنيم.
3ـ نخواندن قرآن، ترجيح غير قرآن بر قرآن، محور قرار ندادن آن، تدبّر نكردن در آن، تعليم ندادنش به ديگران و عمل نكردن به آن، از مصاديق مهجور كردن قرآن است. حتّى كسى كه قرآن را فرا گيرد ولى آن را كنار گذارد و به آن نگاه نكند و تعهّدى نداشته باشد، او نيز قرآن را مهجور كرده است.


واژگان:
فاحِشَةً: از ماده فحش و فحشاء به معنى هر عمل بسيار زشت است و انحصار به اعمال منافى عفت ندارد زيرا در اصل به معنى << از حد>> است كه هر گناهى را شامل مى شود.
اسْتَغْفَرُوا: طلب آمرزش می کنند
ذَكَرُوا: یاد می کنند
يُصِرُّوا: اصرار می کنند


شأن نزول:
داستان بهلول نباش

معاذ بر رسول خدا صلّى اللّه وعليه و آله وسلم وارد شد در حالي كه مى گريست و به پیامبر عرض کرد: <<اى رسول خدا جوانى زيبا روى و با طراوت بر در ايستاده و هم چون زن فرزند مرده گريه مي كند و اجازه ورود مى طلبد>>. حضرت فرمود: او را آوردند و از او پرسید: <<اى جوان علت گريه تو چيست؟>>
جوان گفت: <<چگونه نگريم در حالي كه گناهانى مرتكب شده ام كه اگر خدا مرا به يكى از آن ها باز خواست كند طعمه آتش خواهم گشت>>.
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: <<آيا گناه بزرگ را جز خداى بزرگ مى آمرزد؟>>
جوان گفت: <<نه به خدا اى رسول خدا>> و سپس ساكت شد.
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: <<آيا مى شود يكى از گناهانت را برايم بگویى>>
گفت: <<هفت سال نبش قبر مي كردم كفن مردگان را می یدم تا اين كه دخترى از انصار مرد، شب آمدم و كفن او را بردم، شيطان وسوسه ام کرد و با جسد دختر هم بستر شدم. از آن مكان دور نشده بودم كه آوازى شنيدم كه مي گويد: "اى جوان واى بر تو از آن كس كه در روز حساب بين من و تو داورى كند"، واى به جوانيت از آتش>>.
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: <<دور شو از من اى فاسق، مى ترسم كه من هم به آتش تو بسوزم>>
جوان توشه اى براى خود برگرفت و به يكى از كوه هاى اطراف مدينه رفت و به عبادت مشغول شد، پوستى بر تن نمود دو دست خود را به گردن بست و فرياد بر آورد كه:
<<بار الها اين بنده تو است كه دست بسته به نزد تو آمده، خدايا اكنون از كرده ي خود پشيمانم، به خدمت پيامبرت رفتم او هم مرا از خود راند و خوف مرا بيشتر نمود. تو را به اسمت و جلالت و بزرگى سلطانت سوگند مي دهم كه اميدم را نااميد نسازى>>.
و پيوسته اين سخنان بر لب داشت، پس از چهل روز به خداوند گفت: <<بار الها اگر گناه مرا بخشيدى به پيامبرت وحى فرما، و اگر كه آمرزيده نشده ام پس آتشى بفرست تا مرا بسوزاند، و از فضيحت و رسوائى روز قيامت مرا نجات ده>>.
ذات اقدس حق آيات 135 و 136 آل عمران را بر پيامبر نازل كرد.
پيامبر و اصحاب جوان را یافته و دیدند که مي گويد: <<اى سيد من كاش مى دانستم آيا گناهان مرا مى آمرزى، يا اين كه مرا به واسطه آن ها در قيامت رسوا و مفتضح خواهى ساخت>>.
رسول خدا فرمود: <<بشارت باد تو را كه تو از آزاد شدگان از آتش هستى>>.


تفسیر آیه (تفسیر نمونه)
1ـ در آيه اشاره به صفتی از پرهيزكاران شده كه: << آن ها اگر مرتكب گناهى شوند به زودى به ياد خدا مى افتند و توبه مى كنند و هيچ گاه اصرار بر گناه نمى ورزند>>.
از تعبير آيه چنين استفاده مى شود كه: انسان آن گاه مرتكب گناه مى شود كه به كلى خدا را فراموش كند، اما اين فراموشكارى در افراد پرهيزگار ديرى نمى پايد، به زودى به ياد خدا مى افتند و گذشته را جبران مى كنند، آن ها احساس مى كنند كه هيچ پناهگاهى جز خدا ندارند و تنها بايد آمرزش گناهان خويش را از او بخواهند:
<<وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ ـ كيست جز خدا كه گناهان را ببخشد>>.
2ـ در پايان آيه براى تاكيد مى گويد: <<وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ ـ آن ها هرگز با علم و آگاهى بر گناه خويش اصرار نمى ورزند و تكرار گناه نمى كنند>>.
3ـ بايد توجه داشت كه در آيه علاوه بر عنوان ، ظلم بر خويشتن نيز ذكر شده <<أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ>> و فرق ميان اين دو ممكن است اين باشد كه اشاره به گناهان كبيره است و ظلم بر خويشتن اشاره به گناهان صغيره.
4ـ امام باقر علیه السلام فرمود: <<اصرار بر گناه اين است كه انسان گناهى كند و دنبال آن استغفار ننمايد و در فكر توبه نباشد اين است اصرار بر گناه>>.
5ـ امام صادق عليه السلام نیز فرمود: لَا صَغِيرَةَ مَعَ الْإِصْرَارِ وَ لَا كَبِيرَةَ مَعَ الِاسْتِغْفَار
<<هيچ گناهى (هر قدر هم كه كوچك باشد) با اصرار در ارتكابش صغيره نيست، و هيچ گناهى هر قدر هم كه بزرگ باشد با استغفار از آن كبيره نيست>>.

نتیجه هم اندیشی شیاطین: تأخیر توبه
هنگامى كه آيه فوق نازل شد و گناهكاران توبه كار را به آمرزش الهى نويد داد ابليس سخت ناراحت شد، و تمام ياران خود را با صداى بلند به تشكيل انجمنى دعوت كرد آن ها از وى علت اين دعوت را پرسيدند، او از نزول اين آيه اظهار نگرانى كرد، يكى از ياران او گفت: من با دعوت انسان ها به ـ اين گناه و آن گناه تاثير اين آيه را خنثى مي كنم، ابليس پيشنهاد او را نپذيرفت، ديگرى نيز پيشنهادى شبيه آن كرد كه آن هم پذيرفته نشد، در اين ميان شيطانى كهنه كار به نام <<وسواس خناس>>! گفت: <<من مشكل را حل مي كنم>>.
ابليس پرسيد: <<از چه راه؟>>
گفت: <<فرزندان آدم را با وعده ها و آرزوها آلوده به گناه مى كنم، و هنگامى كه مرتكب گناهى شدند ياد خدا و بازگشت به سوى او را از خاطر آن ها مى برم>>.
ابليس گفت: <<راه همين است، و اين ماموريت را تا پايان دنيا بر عهده او گذاشت!>>.
روشن است كه فراموشكارى نتيجه سهل انگارى و وسوسه هاى شيطانى است، و تنها كسانى گرفتار آن مى شوند كه خود را در برابر او تسليم كنند، ولى مردان بيدار و با ايمان به طور كامل مراقبند كه هر گاه خطايى از آن ها سر زد در نخستين فرصت آثار آن را با آب توبه و استغفار از دل و جان خود بشويند.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:
<<شيطان، همواره گناهان را برای انسان زينت و جلوه مى دهد تا بر او تسلّط يابد و انسان را در انتظار توبه نگه مى دارد كه آن را تأخير اندازد و تا زمان فرا رسيدن مرگ از آن غفلت نمايد>>.
به عبارت دیگر یکی از مهم ترین راه کارهای شیطان این است که انسان را وسوسه کند تا توبه را به تأخیر بیندازد و با خود بیندیشد که هنوز وقت هست و فعلاً از لذت و آثار دنیایی گناه بهره ببرم، بعد توبه خواهم کرد. این تفکر باعث می شود تا فرد با تکرار گناه، مصداق اصرار بر گناه گردد و با گناهان پی در پی باعث شود تا قلب چنان زنگار بگیرد که آیات الهی را تکذیب کند.
امام صادق علیه السلام فرموده اند:
<<هر گاه مرد گناهى كند، در دلش نقطه سياهى بر آيد، پس اگر توبه كند، محو شود، و اگر بر گناه بيفزايد، آن سياهى افزايش يابد تا بر دلش غالب شود، سپس هرگز رستگار نشود>>.
همچنین در آیه دهم سوره روم می خوانیم:
ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ ـ
سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به جايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را به مسخره گرفتند!









دریافت فایل بروشور درس چهاردهم PDF
دریافت فایل word درس چهاردهم
پرده نگار(پاورپوینت) درس چهاردهم

مطالب تکمیلی درس چهاردهم-word

مطالب تکمیلی درس چهاردهم-pdf

فایل های صوتی - تصویری درس چهاردهم

نکته: برای اجرای کامل و بدون نقص پاورپونت های نورمبین از powerpoint 2013 به بالا استفاده کنید.


بسم الله الرحمن الرحیم
دوستی اهل بیت علیهم السلام
ذلِكَ الَّذي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ (شوری/23)
اين همان چيزى است كه خداوند بندگانش را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند به آن نويد مى دهد! بگو: <<من هيچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمی كنم جز دوست داشتن نزديكانم [اهل بيتم ]؛ و هر كس كار نيكى انجام دهد، بر نيكى اش مى افزاييم؛ چرا كه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.

بسم الله الرحمن الرحیم
دوستی اهل بیت علیهم السلام
ذلِكَ الَّذي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ (شوری/23)
اين همان چيزى است كه خداوند بندگانش را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند به آن نويد مى دهد! بگو: <<من هيچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمی كنم جز دوست داشتن نزديكانم [اهل بيتم ]؛ و هر كس كار نيكى انجام دهد، بر نيكى اش مى افزاييم؛ چرا كه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.


انس با قرآن: فضیلت قاری قرآن
تذکر: با دقت در روایات دیگر مشخص می گردد که این مقدار از فضیلت برای کسانی است که قرآن را می خوانند، با آن انس دارند، در آن تفکر می کنند و سعی وافر در عمل به آن دارند.
پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله وسلم به سلمان فارسی فرمود:
اي سلمان ملازم باش به خواندن قرآن كه:
1ـ خواندن آن كفاره گناهان است ، 2ـ و مانع از آتش، 3ـ و امان از عذاب،
و برای کسی که قرآن مي خواند:
4ـ در مقابل هر آیه ثواب صد شهيد نوشته می شود، 5ـ و در قبال هر سوره ای ثواب پيغمبرى داده مى شود، 6ـ و رحمت بر صاحب آن فرود مى آيد، 7ـ و فرشتگان براى او استغفار مي كنند، 8ـ و بهشت مشتاق وى مى شود، 9ـ و خدا از وى راضى مى گردد.
و به درستى كه چون مؤمن قرآن را بخواند:
10ـ خدا با رحمت به او نظر كند، 11ـ و به هر آيه ای که از قرآن خوانده حوريه ای به او بدهد، 12ـ و به هر حرفى که از قرآن خوانده نورى بر صراط عطا کند.


واژگان
يُبَشِّرُ: بشارت می دهد
لا أَسْئَلُكُمْ: (سؤال) درخواست نمی کنم

الْمَوَدَّةَ: محبت و دوستی
الْقُرْبى : نزدیکان
يَقْتَرِفْ: به دست آوَرَد، انجام دهد


تفسیر آیه
در آیات قبل به بیان اجر عظیم مؤمنان پرداخته است که در سایه رسالت و پیامبری رسول گرامی اسلام محقق شده است و به دنبال اين سخن به پيامبر دستور مى دهد:<<بگو: من هيچ اجر و پاداشى بر اين موضوع از شما درخواست نمى كنم، جز اين كه ذوى القرباى مرا دوست داريد>>. دوستى ذوى القربى بازگشت به مسأله ولايت و قبول رهبرى ائمه معصومين علیهم السلام مى كند و پر واضح است كه قبول اين ولايت سبب سعادت خود انسان ها است.
روايات متعدد و متواتری از فقهای شیعه و اهل سنت در تفسير اين آيه نقل شده است که تصریح دارد منظور از ذوی القربی در این آیه اهل بیت پیامبر صلی الله وعلیه وآله وسلم یعنی امیرالمؤمنین و همسر و فرزندانش هستند.
در ادامه می فرماید: << وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ>> كلمه <<حسنه>> به معناى آن عملى است كه مورد رضاى خداى سبحان باشد، و در ازايش ثواب دهد، و كلمه <<حُسن>> به معناى سازگار بودن عمل با سعادت آدمى است، و معناى <<زيادتر كردن حسن عمل>> اين است كه جهات نقص آن را تكميل كند.
در نتیجه معناى آيه مورد بحث اين است كه: هر كس حسنه اى به جاى آورد، ما با رفع نواقص آن و زيادى اجر، حُسنى بر آن حسنه مى افزاييم كه خدا آمرزگار است و بدى ها را محو مى كند، و شكور است، خوبى هاى عمل را از عاملش ظاهر و برملا مى سازد.
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از <<حسنه>> همان مودت به قرباى رسول خدا صلی الله وعلیه وآله وسلم است، و مؤيد اين احتمال رواياتى است كه از ائمه اهل بيت علیهم السلام وارد شده، كه آيه <<قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً>> در باره مودت به قرباى رسول خدا صلی الله وعلیه وآله وسلم نازل گردیده است.


اجر رسالت
همه ی پيامبران پاداشى در برابر دعوت رسالت نمى خواستند، و پاداش آن ها بر پروردگار عالميان است. <<ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ >>.(سوره شعرا)
و در مورد شخص پيامبر اسلام نيز تعبيرات مختلفى ديده مى شود:
<<قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ ـ بگو پاداشى را كه از شما خواستم تنها به سود شما است اجر و پاداش من فقط بر خداوند است>>.(سبا/47)
<<قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلًا ـ بگو من در برابر ابلاغ رسالت هيچ گونه پاداشى از شما مطالبه نمى كنم، مگر كسانى كه بخواهند راهى به سوى پروردگارشان برگزينند>>.(فرقان/57)
<<قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ ـ من از شما پاداشى نمى طلبم و چيزى بر شما تحميل نمى كنم>>.(ص/86)
يعنى: من پاداشى از شما خواسته ام كه اين ويژگي ها را دارد:
1ـ مطلقا چيزى نيست كه نفعش عائد من شود، 2ـ صد در صد به سود خود شما است، 3ـ و چيزى است كه راه شما را به سوى خدا هموار مى سازد.


اطاعت همراه محبت
مودت اطاعت همراه با محبت است که توانسته است شیعه را در طول تاریخ حفظ کند. حضرت امام ای در تبیین این موضوع فرموده اند:
<<جاهايى هست كه قدرت علمى به تنهايى كافى نيست؛ يك چيز ديگر لازم است؛ آن چيزى كه پشتوانه ى ايمان هاى خالص هم همان است؛ و آن، عواطف صحيح برخاسته از معرفت درست است. اين محبّت ائمه، اين محبّت اهل بيت، همين چيزى كه در قرآن هم روى آن تكيه شده؛ <<إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى >>؛ اين تمسّك به سخنان اهل بيت و راهنمايى هاى آن ها و انگشت راه گشاى اشاره ى آن ها در همه ى مسائل، آن عامل مهمى است كه توانسته اين انديشه ى سالم و مستحكم را از گزندها محفوظ نگه دارد>>.


و در بیانی دیگر فرموده اند:
<<اين خيلى نكته ى مهمى است كه بايد به آن توجه داشت. خدشه دار كردن اين محبت به هر شكلى و به هر صورتى، خيانت به جريان عظيم محبت اهل بيت و پيروى اهل بيت است>>.


اثرات دوستی اهل بیت علیهم السلام
رسول اکرم صلی الله وعلیه وآله وسلم فرموده اند:
متوجه باشيد هر كس بر محبت آل محمّد از دنیا برود:
1ـ شهيد مرده است.
2ـ آمرزيده است.
3ـ با توبه از دنيا رفته.
4ـ با ايمان كامل از دنيا رفته.
5ـ ملك الموت به او بشارت بهشت مي دهد بعد از او نكير و منكر.
6ـ چنان با جلال او را به بهشت مي برند مانند عروسى كه به خانه شوهر مي رود.
7ـ درب هایى از قبرش به بهشت گشوده مى شود.
8ـ خداوند قبر او را جايگاه زيارت ملائكه رحمت قرار مي دهد.
9ـ بر راه و روش پيامبر و جماعت مؤمنين مرده است.


دوستي با گناه نفعي ندارد
جابر بن يزيد جعفى گفت هجده سال به خدمتكارى امام و مولايم حضرت باقر اشتغال داشتم وقتى خواستم از خدمت آن جناب خارج شوم وداع كرده گفتم: <<مرا بهره اى برسان>>.
مولايم فرمود: جابر پس از هجده سال (باز هم برايت چيزى بگويم)
گفتم: آرى شما درياى خشك ناشدنى و ژرف و بى پايان هستيد.
فرمود: جابر سلام مرا به شيعيانم برسان به آن ها بگو بين ما و خدا خويشاوندى نيست و نمي توان مقرب درگاه او شد مگر به اطاعت. جابر هر كه مطيع خدا باشد و دوستدار ما ولى ما است و هر كه معصيت خدا را كند دوستى ما به او نفعى نمى بخشد.


نشانه هاي دوستان
امام صادق عليه السّلام فرمود: به راستى دوستان آشكار و نهان ما نيز نشانه هايى دارند كه گوياى شخصيت آنان است.خصلت هايى كه نخستين آن ها اين است كه ايشان مسأله توحيد (يكتاپرستى) را به طور صحيح شناخته و علمش را تكميل كرده اند، و زان پس به ايمان به خدا و صفاتش پرداخته اند، سپس از حدود و حقائق و شروط و تأويل هاى ايمان باخبر شده و بدان پى برده اند.

دریافت فایل بروشور درس دهم PDF
دریافت فایل word درس دهم
پرده نگار(پاورپوینت) درس دهم

مطالب تکمیلی درس دهم-word

مطالب تکمیلی درس دهم-pdf

اثرات دوستی اهل بیت علیهم السلام و
چگونگی آن - word
اثرات دوستی اهل بیت علیهم السلام و
چگونگی آن - pdf

نکته: برای اجرای کامل و بدون نقص پاورپونت های نورمبین از powerpoint 2013 به بالا استفاده کنید.


بسم الله الرحمن الرحیم

دین سطحی به کار نمی آید
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ
بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مى پرستند (و ايمان قلبي شان بسيار ضعيف است)؛ همين كه (دنيا به آن ها رو كند و نفع و) خيرى به آنان برسد، حالت اطمينان پيدا مى كنند؛ اما اگر مصيبتى براى امتحان به آن ها برسد، دگرگون مى شوند (و به كفر رو مى آورند)! (به اين ترتيب) هم دنيا را از دست داده اند، و هم آخرت را؛ و اين همان خسران و زيان آشكار است. (حج/11)

بسم الله الرحمن الرحیم

دین سطحی به کار نمی آید
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ
بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مى پرستند (و ايمان قلبي شان بسيار ضعيف است)؛ همين كه (دنيا به آن ها رو كند و نفع و) خيرى به آنان برسد، حالت اطمينان پيدا مى كنند؛ اما اگر مصيبتى براى امتحان به آن ها برسد، دگرگون مى شوند (و به كفر رو مى آورند)! (به اين ترتيب) هم دنيا را از دست داده اند، و هم آخرت را؛ و اين همان خسران و زيان آشكار است. (حج/11)


انس با قرآن:
معجزات علمی قرآن:

1ـ زوجيت در گياهان
عبارت <<وَ مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ ـ و (او كسى است كه) از همه ی محصولات، در آن، يك جفت دوتايى قرار داد>>. که در آیه 3 سوره رعد آمده است، اشاره دارد به اين كه ميوه ها موجودات زنده اي هستند كه داراي نطفه هاي نر و ماده مي باشند كه از طريق تلقيح، بارور مي شوند. گياه شناس سوئدي ( لينه ) در اواسط قرن میلادی موفق به كشف اين مسأله شد كه زوجيت در جهان گياهان تقريباً يك قانون عمومي و همگاني است و گياهان نيز همچون حيوانات از طريق آميزش نطفه نر و ماده، بارور مي شوند و ميوه مي دهند، در خالی که قرآن مجيد در يك هزار و صد سال قبل از آن، اين حقيقت را فاش ساخته است. قبل از لينه دانشمندان به نر و ماده بودن بعضي از گياهان پي برده بودند، حتي مردم عادي مي دانستند كه اگر از نطفه نر نخل روي قسمت هاي ماده گياه نپاشند، ثمر نخواهد داد، اما هيچ كس به درستي نمي دانست كه اين يك قانون تقريباً همگاني است تا اين كه لينه موفق به كشف آن شد.


واژگان:
يَعْبُدُ: مى پرستند
أَصابَ: (صَوْب) رسید، نصیب شد
اطْمَأَنَّ: خاطر جمع شد (می شود)
انْقَلَبَ: رو بر تافت (بر می تابد)
نکته: دو کلمه آخر چون جواب شرط است مضارع معنی می شود.


آن ها كه بر لب پرتگاه كفرند!
تعبير به <<على حرف>> در این آیه ممكن است اشاره به اين باشد كه ايمان آن ها بيشتر بر زبان شان است، و در قلب شان نور ضعيفی از ايمان است. و ممكن است اشاره به اين باشد كه آن ها در متن ايمان قرار ندارند بلكه در کنار آنند، زيرا يكى از معانى <<حرف>> لبه كوه و كناره اشياء است و كسى كه در لبه چيزى قرار گرفته مستقر و پا بر جا نيست، و با تكان مختصرى از مسير خارج مى شود و با كوچك ترين چيزى ايمانش بر باد مى رود.
سپس قرآن به تشريح تزل ايمان این افراد پرداخته و مى فرماید: <<آن ها چنانند كه اگر دنيا به آن ها رو كند و نفع و خيرى به آنان برسد حالت اطمينان پيدا مى كنند! و آن را دليل بر حقانيت اسلام مى گيرند، اما اگر به وسيله گرفتاري ها و سلب نعمت مورد آزمايش قرار گيرند دگرگون مى شوند و به كفر رو مى آورند>>.
قابل توجه اين كه قرآن در مورد روى آوردن دنيا به اين اشخاص تعبير به خير مى كند، و در مورد پشت كردن دنيا تعبير به <<فتنه>> (وسيله آزمايش) نه <<شر>> ؛ اشاره به اين كه اين حوادث ناگوار شر و بدى نيست، بلكه وسيله اى است براى آزمايش.
در پايان می فرماید: <<و به اين ترتيب آن ها هم دنيا را از دست داده اند و هم آخرت را>>. و اين روشن ترين زيان است كه انسان هم دينش بر باد رود و هم دنيايش.
در حقيقت اين گونه افراد دين را تنها از دريچه منافع مادى خود مى نگريستند و معيار و محك حقانيت آن را روى آوردن دنيا مى پنداشتند، اين گروه كه در عصر و زمان ما نيز تعدادشان كم نيست، و در هر جامعه اى وجود دارند، ايمانى آلوده به شرك و بت پرستى دارند منتها بت آن ها همسر و فرزند و مال و ثروت و گاو و گوسفند آن ها است و بديهى است كه چنين ايمان و اعتقادى سست تر از تار عنكبوت است!
امام صادق علیه السلام این آیه را در وصف منافقین دانسته است. البته نه منافقینی كه به هيچ وجه ايمان در دل شان نيست (زیرا با ظاهر آیه مغایرت دارد) بلکه منافقینی که بهره بسيار كمى از ايمان دارند. (ولی این روش آن ها را به سوی کفر می کشاند)


مسلمانان دنیاپرست
امام حسین علیه السلام در مسیر کربلا فرمود: (این مطلب شبیه به مضمون آیه است)
<<اين دنيا دگرگون و ناآشنا شده، نكوئي هايش پشت كرده، و جز مقدار ناچيزى، همانند ته مانده ظرف، و زندگى پستى چون چراگاهى، از آن باقى نمانده. مگر نمى بينيد كسى به حق رفتار نمى كند و از باطل دست نمى كشد. تا مؤمن، به حق، مشتاق لقاى خدا شود؟ من مرگ را جز سعادت نمى بينم و زندگى با ستمكاران را جز محنت نمى دانم.
إِنَّ النَّاسَ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُون ـ به درستی که مردم بندگان دنيا هستند و دين لعابى است كه به دور زبان مى گردانند و دور دین می گردند تا زمانی که معیشت شان بگردد (برقرار باشد) پس هنگامی که با بلا آزموده شوند، دينداران كمياب گردند>>.
كسانى كه با وزش يك باد مى آيند و با وزش باد ديگر مى روند، امروز <<مرده باد>> مى گويند فردا <<زنده باد>> مى گويند و بدون تحقيق و انگيزه امروز به كسى رأى مى دهند و فردا ديگرى را انتخاب مى كنند، اين چنين مردمى بردگان دنيا و دنياپرست هستند و دين مانند ليسه اى بر زبان شان است. << الدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ >>، گرچه از دين دم مى زنند، نمازى مى خوانند و روزه اى مى گيرند، اما مانند كسى كه با ليسيدن ظرف، بهره اندكى از محتواى آن مى برد، ايشان هم به اندازه ليسه اى از دين بهره برده اند.
<< يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ >>، چنين كسانى تا زمانى كه معيشت شان فراهم باشد، نام دين را بر زبان دارند و از آن دم مى زنند. به تعبير ديگر، اگر دين به دنياي شان كمك كند و در سايه دين به لذت هاى دنيا برسند، اين ليسه را بر زبان نگه مى دارند. اما اگر براى ديندارى در مقام امتحان قرار گيرند و ضرورت اين گونه اقتضا كند كه از جان و مال خود در راه دين بگذرند، در چنين شرايطى دينداران كم هستند، << فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُون>>.
اكثريتى كه اسلام را به نابودى مى كشاندند، اين اكثريت ضعيف الايمانى بودند كه همراه با يك باد مى آمدند و با باد ديگرى مى رفتند. آن ها بودند كه مغزهاى متفكرى مثل ابوسفيان مى توانستند نقشه كشيده و زمينه ی بى دينى را براى آن ها فراهم كنند.


اصول باید محکم باشد
بعضى اصول و مبادئى را كه پيروى مى كنند هيچ قدرتى نمى تواند از آن ها بگيرد؛ زور محال است، طمع محال است، شرايط اجتماعى محال است، اوضاع اقتصادى محال است، وضع طبقاتى محال است؛ اصولى محكم مثل اصول رياضى دارند كه به اختيار فرد نيست كه بخواهد تغيير بدهد، دلبخواهى نيست، به عاطفه مربوط نيست.
پيامبر و ائمه معصومین علیهم السلام و پیروان آن ها يعنى كسانى كه چنين اصولى دارند. اين كه در باب ايمان گفته اند: <<كَالْجَبَلِ الرّاسِخِ لا تُحَرِّكُهُ الْعَواصِفُ ـ (مؤمن) مانند كوه است كه هيچ باد تندى قدرت ندارد او را از جا حركت بدهد>> [به همين معنى است ].
اما يك عده از مردم در زندگى اصول شان محکم نیست، پول به او بده فكرش عوض مى شود، وعده به او بده فكرش عوض مى شود، چون فكر او مبدأ و اصل ندارد. قرآن مى فرمايد بعضى از مردم راه ايمان و حق را تا وقتى مى روند كه منافع شان هم در آن راه تأمين بشود، همين قدر كه ضرر ببينند به آن پشت مى كنند. اين ها ايمان نيست.
امام باقر علیه السلام درباره این آیه فرمود:
<<و از مردم، کسی هست که خدا را می پرستد بر حرفی>> یعنی بر شک در محمد صلی الله وعلیه وآله وسلم و آن چه آورده <<پس اگر به او برسد خوشی ای>> یعنی عافیت در جان و مال و فرزند <<بدان دلگرم شود>> و راضی گردد <<و اگر به او برسد فتنه ای>> یعنی بلایی در بدن و مالش، آن را به فال بد می زند. و دشمنی با خدا و رسولش و انکار نسبت به رسول و آن چه را او آورده در پیش می گیرد.

دریافت فایل بروشور درس یازدهم PDF
دریافت فایل word درس یازدهم
پرده نگار(پاورپوینت) درس یازدهم

مطالب تکمیلی درس یازدهم-word

مطالب تکمیلی درس یازدهم-pdf

اعجاز علمی قرآن در تفسیر نمونه
قرائت صفحه 333 قرآن کریم
قرائت آیه 11 سوره حج
تفسیر آیه 11 حج - آقای قرائتی

نکته: برای اجرای کامل و بدون نقص پاورپونت های نورمبین از powerpoint 2013 به بالا استفاده کنید.


بسم الله الرحمن الرحیم
دین دلبخواهی نیست


انس با قرآن:
معجزات علمی قرآن:
2ـ رقيق تر بودن هوا در ارتفاعات

.مَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاء . (انعام/125)؛
<< (خدا) هر كس را كه بخواهد (به خاطر اعمالش) در گمراهى اش وا نهد، سينه اش را تنگِ تنگ مى كند، گويا مى خواهد در آسمان بالا برود>>.
امروزه ثابت شده كه هواي اطراف كره زمين در نقاط مجاور اين كره به طوركامل فشرده و براي تنفس انسان آماده است، اما هر قدر به طرف بالا حركت كنيم، هوا رقيق تر و ميزان اكسيژن آن كمتر مي شود به حدي كه اگر چند كيلومتر از سطح زمين به طرف بالا (بدون ماسك اكسيژن) حركت كنيم، تنفس كردن براي ما هر لحظه مشكل و مشكل تر مي شود و اگر به پيشروي ادامه دهيم، تنگـــي نفس و كمبود اكسيژن سبب بيهوشي ما مـي گردد. بيان اين تشبيـه در آن روز كه هنوز اين واقعيت علمـي به ثبوت نرسيده بود، در حقيقت، از معجـزات علمي قـرآن به شمار می رود

بسم الله الرحمن الرحیم
دین دلبخواهی نیست


انس با قرآن:
معجزات علمی قرآن:
2ـ رقيق تر بودن هوا در ارتفاعات

.مَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاء . (انعام/125)؛
<< (خدا) هر كس را كه بخواهد (به خاطر اعمالش) در گمراهى اش وا نهد، سينه اش را تنگِ تنگ مى كند، گويا مى خواهد در آسمان بالا برود>>.
امروزه ثابت شده كه هواي اطراف كره زمين در نقاط مجاور اين كره به طوركامل فشرده و براي تنفس انسان آماده است، اما هر قدر به طرف بالا حركت كنيم، هوا رقيق تر و ميزان اكسيژن آن كمتر مي شود به حدي كه اگر چند كيلومتر از سطح زمين به طرف بالا (بدون ماسك اكسيژن) حركت كنيم، تنفس كردن براي ما هر لحظه مشكل و مشكل تر مي شود و اگر به پيشروي ادامه دهيم، تنگـــي نفس و كمبود اكسيژن سبب بيهوشي ما مـي گردد. بيان اين تشبيـه در آن روز كه هنوز اين واقعيت علمـي به ثبوت نرسيده بود، در حقيقت، از معجـزات علمي قـرآن به شمار می رود



واژگان
جَعَلُوا: قرار دادتد
مُقْتَسِمِينَ: (قِسم) (جمع: مُقتسم) تجزیه گران
عِضِينَ: (عِضوَة) (جمع: عِضَة) بخش بخش، قطعه قطعه
نَذِير (مُنْذِر) بيم دهنده بر هر چيزي كه بيم دادن در آن باشد.
إِنْذَار: خبري است كه ترس و بيم در آن باشد


تقسیم کنندگان
در آیه 89 سوره حجر به پيامبر صلی الله وعلیه وآله وسلم دستور مى دهد که در برابر افراد بى ايمان و ثروتمند بایست <<و صريحاً بگو من انذار كننده آشكارم>>.
بگو: من به شما اعلام خطر مى كنم كه خدا فرموده عذابى بر شما فرو مى فرستم <<آن گونه كه بر تقسيم كنندگان فرستادم>>
<<همان تقسيم كنندگانى كه آيات الهى را تجزيه كردند>>
آن چه به سودشان بود گرفتند و آن چه به زيان شان بود كنار گذاشتند.
اين جاست كه مؤمنان راستين از مدعيان دروغين شناخته مى شوند، مؤمنین همه را در بست مى پذيرند و مى گويند: <<آمَنَّا بِهِ كلُ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا ـ ما به همه ی آن ايمان آورديم، همه از طرف پروردگارِ ماست>> (آل عمران/7).
اما کسانی هستند که به بعضی ایمان می آورند و به بعضی کافر می شوند <<نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ>>(نساء/150)
یا به برخی از دستورات کتب الهی عمل می کنند و برخی را پشت سر می اندازند. <<أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ>> (بقره/85)
و خداوند به اینان وعده عذاب سخت داده است.
<<أُوْلَئكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَ أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُّهِينًاـ آن ها كافران حقيقى اند و براى كافران، مجازات خواركننده اى فراهم ساخته ايم>>.(نساء/151)
<<فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ ـ پاداش كسى كه چنين كند به جز خوارى در زندگى دنيا و اين كه روز قيامت به طرف بدترين عذاب برگردد چيست؟>>(بقره/85)
حتی سؤال خداوند از آنها که در آیات بعدی سوره حجر آمده است براى كشف مطلب پنهانى نيست، چرا كه او از همه ی اسرار آگاه است و سؤال به خاطر تفهيم به خود طرف است تا به زشتى اعمالش پى ببرد، و يا به عنوان يك نوع مجازات روانى است، چرا كه بازجويى از كارهاى خلاف، آن هم توام با سرزنش و ملامت، آن هم در جهانى كه انسان به حقايق نزديك تر و آگاه تر مى شود، دردناك و زجرآور است، بنا بر اين، در حقيقت اين پرسش ها نیز بخشى از مجازات آن هاست.


دستور سخت
برخی دین را تا جایی قبول دارند که دستورات آسان و مطابق میل آن ها داشته باشد و عدم ایمان شان به دین یا بعضی از دستورات دین به همین دلیل است.
هنگامى كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به مدينه آمد روزى ابن صوريا (يكى از علماى يهود) با جمعى از يهود فدك نزد ایشان آمدند، و سؤالات گوناگونى از حضرتش كردند، و نشانه هايى را كه گواه نبوت و رسالت او بود جستجو نمودند، پس از سؤالات متعدد، ابن صوريا گفت: <<يك سؤال باقى مانده كه اگر آن را صحيح جواب دهى به تو ايمان مى آوريم و از تو پيروى خواهيم كرد>>.
<<نام آن فرشته اى كه بر تو نازل مى شود چيست؟>>
پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: <<جبرئيل است>>.
ابن صوريا گفت: <<او دشمن ما است، دستورهاى مشكل در باره جهاد و جنگ مى آورد، اما ميكائيل هميشه دستورهاى ساده و راحت آورده، اگر فرشته وحى تو ميكائيل بود به تو ايمان مى آورديم>>.
در این جا آیه 98 سوره بقره نازل شد و آنان را کافر دانست.
مَن كاَنَ عَدُوًّا لِّلَّهِ وَ مَلَئكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِيلَ وَ مِيكَالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِّلْكَافِرِينَ ـ كسى كه دشمن خدا و ملائكه و رسولان او و جبرئيل و ميكائيل است بايد بداند كه خدا هم دشمن كافران است>>.

تعطیلی حدود و عمل بر طبق نفس
امام صادق عليه اسلام درباره نشانه های آخرامان فرموده اند:
وَ رَأَيْتَ الْحُدُودَ قَدْ عُطِّلَتْ وَ عُمِلَ فِيهَا بِالْأَهْوَاء
و مي بيني كه حدود الهي تعطيل شده و در مورد حدود به هواي نفس رفتار مي شود.


وقتي دستور خلاف نفس شد
همان طور که آمد مخالفت با آن دسته از دستورات خدا که خلاف نفس است در امت های پیشین رواج داشته چنان که خداوند می فرماید: <<أَ فَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولُ بِمَا لَا تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ ـ آيا چنين نيست كه هر زمان، پيامبرى چيزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبر كرديد (و از ايمان آوردن به او خوددارى نموديد) پس عده اى را تكذيب كرده، و جمعى را به قتل رسانديد؟!>>(بقره/87) (روى سخن در اين آيه به بنى اسرائيل است، هر چند مفاهيم و معيارهاى آن عموميت دارد و همگان را در بر مى گيرد.)
اما مخالفانِ پیامبر صلی الله وعلیه وآله وسلم اعم از اهل كتاب، مشركان و منافقان وقتی بعد از مخالفت زياد فهميدند نمي توانند در مقابل آن نور الهي بايستند و حقايق آن را كتمان كنند: <<يريدون ليطفؤا نور الله بأفواههم و الله متمّ نوره ولو كره الكافرون>>(صف/8) اندكي از موضعِ قبلي خود تنزّل كرده پيشنهاد دادند كه ما پيام تو را مي پذيريم؛ امّا از عبادت و پرستش آن چه كه پدران مان مي پرستيدند، دست بر نمي داريم، بعضي مي گفتند كه ما دين تو را قبول مي كنيم؛ ولي در مقابل غير بت سر به سجده نمي گذاريم؛ يعني بخشي از دين را كه سهل و آسان است پذيرا هستيم و بخش احكام و تكاليف آن را قبول نداريم.
اين، هر چند بخشي از دين است؛ نه همه حقيقت آن؛ ليكن به هيچ وجه ارتباطي با دين ندارد، زيرا بيان بخشي از دين و حذف بخش ديگر آن، تصويري غير واقعي و تعريفي ناصحيح از دين الهي، بلكه تحريف آن است.
دین کامل آن است که از اهل بیت علیهم السلام رسیده و هر کس از ایشان جلو بیفتد یا عقب بماند در گمراهی است. در صلوات شعبانیه خطاب به ایشان می گوییم:
الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللازِمُ لَهُمْ لاحِق
همین مضمون در زیارت جامعه کبیره نیز آمده است:
فَالرَّاغِبُ عَنْكُمْ مَارِقٌ وَ اللازِمُ لَكُمْ لاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زَاهِق

دریافت فایل بروشور درس دوازدهم PDF
دریافت فایل word درس دوازدهم
پرده نگار(پاورپوینت) درس دوازدهم

مطالب تکمیلی درس دوازدهم-word

مطالب تکمیلی درس دوازدهم-pdf

مطالب تکمیلی2 درس دوازدهم-word
مطالب تکمیلی2 درس دوازدهم-pdf
قرائت آیه 99-85 سوره حجر

نکته: برای اجرای کامل و بدون نقص پاورپونت های نورمبین از powerpoint 2013 به بالا استفاده کنید.


تعبیر دیدن جهنم در خواب بر اساس نظر معبران مختلف

#قسمت بیستم داستان دنباله دار فرار از جهنم: انتخاب

برگشتم . اما با حال و روزی که همه فهمیدن نباید بیان سمتم . .

گوشی رو به ریکوردر وصل کردم . صدای حنیف بود . برام قرآن خونده بود .

تعبیر دیدن جهنم در خواب بر اساس نظر معبران مختلف

#قسمت بیستم داستان دنباله دار فرار از جهنم: انتخاب

برگشتم . اما با حال و روزی که همه فهمیدن نباید بیان سمتم . .

گوشی رو به ریکوردر وصل کردم . صدای حنیف بود . برام قرآن خونده بود .

از اون به بعد دائم قرآن روی گوشم بود و صدای حنیف توی سرم می پیچید . توی هر شرایطی . کم کم اتفاقات عجیبی واسم می افتاد . اول به نظرم تصادفی بود اما به مرور مفهوم پیدا می کرد . .

اگر با قرآن، شراب می خوردم بلافاصله استفراغ می کردم . اگر با قرآن، مواد تقسیم می کردم حتما توی وزن کردن و شمارش اشتباه می کردم . اگر سیگار می کشیدم یا مواد مصرف می کردم . اگر .

اصلا نمی فهمیدم یعنی چی . اول فکر کردم خیالاتی شدم اما شش ماه، پشت سر هم . دیگه توهم و خیال نبود . تا جایی که فکر می کردم روح حنیف اومده سراغم . .

من به خدا، بهشت و جهنم و ارواح اعتقاد نداشتم اما کم کم داشتم می ترسیدم . تا اینکه اون روز، وسط تقسیم و بسته بندی مواد . ویل با عصبانیت اومد و زد توی گوشم . .

از ضربش، گوشی و دستگاهم پرت شد . خون جلوی چشمم رو گرفت و باهاش درگیر شدم . ما رو از هم جدا کردن . سرم داد می زد .

- تو معلومه چه مرگت شده؟ . هر چی تحملت کردم دیگه فایده نداره . می دونی چقدر ضرر زدی؟ . اگر . .

خم شدم دستگاه رو از روی زمین برداشتم . اسلحه رو گذاشتم روی میز و به ویل گفتم:

-من دیگه نیستم .

فرار_ازجهنم

#قسمت بیست و یکم داستان دنباله دار فرار از جهنم: مسئولیت پذیر باش

وسایلم رو جمع کردم و زدم بیرون . ویل هم که انگار منتظر چنین روزی بود؛ حسابی استقبال کرد .

تمام شب رو راه رفتم و قرآن گوش دادم . صبح، اول وقت رفتم در خونه حنیف زنگ زدم . تا همسرش در رو باز کرد، بی مقدمه گفتم: دعاتون گرفت . خود شما مسئول دعایی هستی که کردی . نه جایی دارم که برم . نه پولی و نه کاری .

با هم رفتیم مسجد . با مسئول مسجد صحبت کرد . من، سرایدار مسجد شدم .

من خدایی نداشتم اما به دروغ گفتم مسلمانم تا اجازه بدن توی مسجد بخوابم .

نظافت، مرتب کردن و تمییز کردن مسجد و بیرونش با من بود . قیچی باغبونی رو برمی داشتم و می افتادم به جون فضای سبز بیچاره و شکل هایی درست می کردم که یکی از دیگری وحشتناک تر بود . هر چند، مسجد هم مدام از من تعریف می کرد . سبزه آرایی های زشت من رو نگاه می کرد و نظر می داد . .

بالاخره یک روز که دوباره به جون گل و گیاه ها افتاده بودم، اومد زد روی شونه ام و گفت . اینطوری فایده نداره . باید این بیچاره ها رو از دست تو نجات بدم .

دستم رو گرفت و برد به یه تعمیرگاه . خندید و گفت: فکر می کنم کار اینجا بیشتر بهت میاد .

ضمانتم رو کرده بود . خیلی سریع کار رو یاد گرفتم . همه از استعدادم تعجب کرده بودن . دائم دستگاه روی گوشم بود . قرآن گوش می کردم و کار می کردم .

این بار، روح حنیف تنهام گذاشته بود . نه چیزی کم می شد، نه کاری غلط انجام می شد . بدون هیچ نقص و مشکلی کارم رو انجام می دادم .


بسم الله الرحمن الرحیم
ما خدا را دیده ایم
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ
قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلينَ اعراف/172

و (به خاطر بياور) زمانى را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آن ها را برگرفت؛ و آن ها را گواه بر خويشتن ساخت؛ (و فرمود:) <<آيا من پروردگار شما نيستم؟>> گفتند: <<آرى، گواهى مى دهيم!>> (چنين كرد مبادا) روز رستاخيز بگوييد:
<<ما از اين، غافل بوديم؛ (و از پيمان فطرى توحيد بى خبر مانديم)>>!

بسم الله الرحمن الرحیم
ما خدا را دیده ایم
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ
قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلينَ اعراف/172

و (به خاطر بياور) زمانى را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آن ها را برگرفت؛ و آن ها را گواه بر خويشتن ساخت؛ (و فرمود:) <<آيا من پروردگار شما نيستم؟>> گفتند: <<آرى، گواهى مى دهيم!>> (چنين كرد مبادا) روز رستاخيز بگوييد:
<<ما از اين، غافل بوديم؛ (و از پيمان فطرى توحيد بى خبر مانديم)>>!


انس با قرآن (اعجاز قرآن از جنبه هنري و زيبايي ـ قسمت دوم)
سبک منحصر به فرد:

مى دانيم كه سبك ها [متفاوتند.] لااقل در فارسى مى توانيم بشناسيم كه سبك عبارت ها با هم خيلى فرق مى كند. به عنوان مثال سبك نثر سعدى يك سبك مخصوص به خود است. قرآن يك سبك و اسلوب مخصوص به خود است. اگر ما يك آيه قرآن را در ميان نهج البلاغه بگذاريم مى بينيم آيه قرآن در آن نمايان و مشخص است كه اين يك سبك است و آن سبك ديگرى؛ اين كلمات به شكل ديگرى با يكديگر پيوسته شده اند غير از آن شكل. چنين سبكى در زبان عربى سابقه ندارد (در غير عربى كه معنى ندارد بگوييم اين سبك باشد)؛ نه تنها سابقه ندارد، لاحقه هم ندارد، يعنى هيچ كس نتوانسته است يك سطر بياورد كه همان وضع خاص قرآن و همان اسلوب غير قابل توصيف قرآن و آن نرمش عجيبى را كه در اين سبك هست داشته باشد؛ به همین دلیل هم بى سابقه است و هم غير قابل تقليد.


آهنگ پذيرى قرآن :
مسأله ديگرى كه از قديم مورد توجه بوده است مسأله آهنگ پذيرى قرآن است. اين خيلى عجيب است. تا آن جا كه در زبان ها نشان داده اند، جز شعر چيز ديگرى آهنگ نمى پذيرد. البته هر نثرى را مى شود با آواز بلند خواند اما آن كسى هم كه آهنگ ها را نمى شناسد مى فهمد كه اگر اين را ساده بخوانند بهتر از آن است كه با آواز بخوانند. ولى يك نثر آهنگ پذير آن نثرى است كه وقتى آن را با آهنگ مى خوانند آن را بهتر بيان مى كند تا وقتى كه ساده مى خوانند. به اين مى گويند آهنگ پذيرى، يعنى آهنگ، آن را بهتر مى تواند بيان كند از غير آهنگ.

واژگان:
أَخَذَ: گرفت ذُرِّيَّتَهُمْ: نسل شان أَشْهَدَهُمْ: شاهد گرفت آن ها را أَ لَسْتُ: آیا نیستم


خداشناسی فطری و شهودی
چیزی را <<فطری>> می گویند که خدادادی و غیر اکتسابی و کما بیش مشترک بین همه ی افراد انسان باشد و از این رو شامل همه ی بینش ها و گرایش های خدادادی انسان می شود.
شناخت های عقلانی همیشه شناختی کلی ست. نتیجه این شناخت این می شود که یکی هست که جهان را آفریده اما غایب است و او را نمی یابد. این یک معرفتی است غایبانه، اما اگر علم حضوری و شهودی باشد نباید چنین بگوید زیرا او را می شناسد، با او آشناست، معرفت شخصی ست معرفتی ست حضوری. با یک عنوان کلی او را نمی شناسد، بلکه رابطه ی دل خود با خدا را در می یابد. اگر کسانی که توجهاتی به جهان ماده و تعلقاتی به پدیده های این جهان دارند، این توجهات و تعلقات را قطع کنند یا در یک حالت اضطراری خود به خود این توجهات قطع بشود، آن گاه در عمق دل خود آن رابطه را در می یابند یعنی این رابطه در همه هست منتهی مورد توجه نیست.
در روایتی از امام صادق عليه السلام نقل شده است که شخصی خدمت حضرت عرض کرد: <<خدا را به من آن چنان معرفی کن که گویی او را می بینم>>.
حضرت از او سؤال فرمود: <<آیا هیچ وقت از راه دریا مسافرت کرده ای؟>>
گفت: <<آری>>. فرمودند: <<اتفاق افتاده است که کشتی شما در دریا بشکند؟>>
گفت: <<بلی، اتفاقاً در سفری چنین قضیه ای واقع شد>>. فرمودند: <<به جایی رسیدی که امیدت از همه چیز قطع شود و خود را مشرف به مرگ ببینی؟>>
گفت: <<بلی چنین شد>>. فرمودند: <<در آن حال امیدی به نجات داشتی؟>> گفت: <<آری>>.
فرمودند: <<در آن جا که وسیله ای برای نجات تو وجود نداشت به چه کسی امیدوار بودی؟>>
آن شخص متوجه شد که در آن حال گویا دل او با کسی ارتباط داشته در حدی که گویی او را می دیده است.
این همان حالتی است که گاهی اضطراراً توجه انسان از غیر خدا قطع می شود و رابطه ی قلبی خودش با خدا را در می یابد. انسان با اختیار هم چنین کاری را می تواند بکند و این ارزش دارد. اگر انسان بتواند چنین حالتی را تمرین کند به جایی می رسد که امیرالمؤمنین عليه السلام فرمود: <<من آن نيستم كه پروردگارى را كه نديده ام بپرستم>>.
اما بحث ما این است که نوعی شهود فطری برای انسان وجود دارد که همه ی انسان ها از آن برخوردارند.


آیه ی میثاق
آیه به روشنی دلالت می کند که خدا با فرد فرد انسان ها یک رویارویی داشته و به آن ها گفته است آیا من خدای شما نیستم؟ و آن ها گفته اند: آری، تویی خدای ما و این رویارویی با تک تک انسان ها موجب این شده است که عذری برای مشرک ها وجود نداشته باشد که بتوانند بگویند ما اساساً از این توحید، از یگانه پرستی غافل بودیم و بگویند دنباله روی از پدران موجب این شد که ما مشرک بشویم، گناه به گردن پدران ماست و ما مسئول نیستیم.
هر معنایی برای این مکالمه و مواجهه تصور شود به هر حال، این سخنی غایبانه و از پشت پرده نیست زیرا موقعی این مکالمه قطع عذر می کند و دیگر جایی برای اشتباه در تطبیق باقی نمی گذارد که شما ببینید و بشناسید. به نظر می رسد که چنین مکالمه ی حضوری و عذر براندازی که خطای در تطبیق را هم نفی می کند جز با علم حضوری و شهود قلبی، حاصل نمی شود و مؤید آن، روایات زیادی است که مشتمل بر تعبیرات <<رؤیت>> و <<معاینه>> می باشد.
امام باقر عليه السلام در روایتی که در ذیل آیه ی فطرت نقل شده می فرماید: <<خدا خودش را به ایشان شناساند و ارائه داد، و اگر این کار انجام نمی گرفت هیچ کس پروردگارش را نمی شناخت>>.
همچنین نقل شده که به حضرت صادق عليه السلام گفته شد: <<آیا عیناً خدا را مشاهده کردند؟>> فرمود: <<آری>>.
و فرمود: <<اگر این صحنه نبود هیچ کس نمی دانست که چه کسی آفریننده و روزی دهنده ی اوست>>.
از این عبارت استفاده می شود که معرفتی که در آیه ی شریف به آن اشاره شده معرفتی شخصی است نه شناختی کلی که از راه مفاهیم انتزاعی و عناوین عقلی حاصل می شود و معرفت شخصی درباره ی خدای متعال جز از راه علم حضوری و شهودی، امکان ندارد.
اگر انسان علم شهودی نداشته باشد تنها حقیقتی کلی را می تواند بفهمد مثلاً این که یک کسی هست که کار خاصی را انجام داده است. اگر شما سازنده ی یک ساختمان را ندیده باشید تنها می توانید بفهمید که سازنده ای، این مصنوع را ساخته و از صفات مصنوع می توانید پی به صفات صانع هم ببرید، هر قدر دقت و مهارت در آن مصنوع بیشتر به کار رفته باشد، دلالت بر هنرمندی و کارآیی و مهارت صانع می کند، تا این حد شما می توانید بگویید سازنده ی ماهری بوده است، خیلی با سلیقه بوده است. اما این که چه کسی ست؟ از این استدلالات او را نمی توانید بشناسید، شخص او را درک نمی کنید، استدلالات عقلی می تواند به ما بگوید که جهان آفریننده ی حکیمی و آفریننده ی توانایی دارد. اما این ها یک مفاهیم کلی ست، کسی هست که آفریننده و توانا و دانا و حکیم است. اما چه کسی ست؟ این را دیگر استدلال عقلی به ما نمی گوید، اگر آن رابطه ی درونی و قلبی بین ما و خدا نبود، خود خدا را ما نمی شناختیم، می دانستیم که عالم، خالقی دارد اما این که کی ست؟نمی دانستیم. شناخت شخص خالق وقتی میسر است که یک نحو شهودی نسبت به او حاصل شده باشد و الّا یک معرفت کلی خواهد بود.
خدا با آن ها رازگویی می کند
در نهج البلاغه، امیر المؤمنین سلام الله علیه در مورد آیه ی شریفه <<رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه ـ مردانى كه تجارت و داد و ستد آنان را از ياد خدا باز نمى دارد>>. (نور/37) می فرماید: <<یاد خدا اهلی دارد که آن ها یاد خدا را به جای لذایذ زندگی بر می گزینند>>.
حضرت امیر المؤمنین عليه السلام برای اهل ذکر و کسانی که زندگی شان را با یاد خدا می گذرانند و با یاد او می زیند اوصافی را ذکر می فرماید از جمله می فرماید: <<خدا در باطن و درون شان با آن ها مناجات می کند، رازگویی می کند.>> در این تعبیر دقت کنید به جای این که بنده با خدا مناجات کند؛ خدا با آن ها رازگویی می کند.


معرفت صفات خدا
مطلب دیگری را هم که لازم است بیشتر توضیح دهیم: این است که در این شهود علاوه بر این که اصل وجود خدا مورد معرفت قرار می گیرد، یعنی آدمی در می یابد که خدا هست، امور دیگری هم از این شهود برای انسان حاصل می شود که از جمله ی آن ها معرفت صفات خداست: یکی ربوبیت خدا، یعنی این شهود به گونه ای بوده است که آدمی در می یابد که نه تنها آفریننده ای هست و می فهمد که او کیست بلکه درمی یابد رب و صاحب اختیار و اداره کننده ی جهان هم اوست. تعبیری که در این آیه از چنین چیزی حکایت می کند، این است که می فرماید: <<أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ>> و نمی فرماید <<الست بخالقکم>>، در این مکالمه خدا می فرماید آیا من پروردگار شما (گرچه پروردگار ترجمه دقیقی نیست) و رب شما نیستم همان کسی که هستی شما در اختیار من است، گویی این گونه فرموده است که آیا هستی شما در اختیار من نیست؟ گفتند چرا. پس نه تنها خالقیت، بلکه ربوبیت هم اثبات می گردد و علاوه بر این، توحید هم اثبات می گردد که هیچ کس دیگری هم غیر از او خالق و رب نیست. و این دقیقاً به خاطر این رابطه ی شهودی یعنی این معرفت حضوری ست که انسان نسبت به خدا پیدا می کند.

دریافت فایل بروشور درس هفتم PDF

دریافت فایل word درس هفتم
صفحه نگار(پاورپوینت) درس هفتم
مطلب تکمیلی درس هفتم word
مطلب تکمیلی درس هفتم pdf
تفسیر جوادی آملی آیه 12 سوره اعراف
تفسیر حجت الاسلام قرائتی


بسم الله الرحمن الرحیم
روح الهی
الَّذِى أَحْسَنَ كلُ شىَءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْانسَانِ مِن طِينٍ (7)
ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِينٍ (8)
ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَليلاً ما تَشْكُرُونَ. (9)

او همان كسى است كه هر چه را آفريد نيكو آفريد؛ و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد.(7) سپس نسل او را از عصاره اى از آب ناچيز و بى قدر آفريد. (8)
سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خويش در وى دميد؛ و براى شما گوش و چشم ها و دل ها قرار داد؛ امّا كمتر شكر نعمت هاى او را بجا مى آوريد. (9) (سوره سجده)

بسم الله الرحمن الرحیم
روح الهی
الَّذِى أَحْسَنَ كلُ شىَءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْانسَانِ مِن طِينٍ (7)
ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِينٍ (8)
ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَليلاً ما تَشْكُرُونَ. (9)

او همان كسى است كه هر چه را آفريد نيكو آفريد؛ و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد.(7) سپس نسل او را از عصاره اى از آب ناچيز و بى قدر آفريد. (8)
سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خويش در وى دميد؛ و براى شما گوش و چشم ها و دل ها قرار داد؛ امّا كمتر شكر نعمت هاى او را بجا مى آوريد. (9) (سوره سجده)

انس با قرآن (اعجاز قرآن از جنبه هنري و زيبايي ـ قسمت سوم)
حلاوت قرآن: حلاوت قرآن يعنى شيرينى و تناسبش با ذائقه انسان به طورى كه سير ناشدنى است. خود تلاوت قرآن موضوعيت دارد، به خاطر اثرى كه در خصوص تلاوت قرآن موجود است يعنى همان معنى را اگر شما از زبان ديگر بشنويد آن اندازه در شما اثر نمى گذارد كه از زبان قرآن بشنويد. جنبه اعجاز آميزى اش همان جنبه زيبايى آن است، همان جنبه تناسب فوق العاده و تحريك فوق العاده اى است كه اين كلام مى تواند در روح شنونده ايجاد كند.
زيبايى معنوى: يكى از وجوه اعجاز قرآن زيبايى الفاظش است ولى اين زيبايى الفاظ، مجزا از زيبايى معنوى قرآن نيست. هر زيبايى با يك نوع از احساسات انسان مطابقت دارد. موسيقى زيبايى اى است كه گوش آن را احساس مى كند. مناظر زيبايى اى است كه چشم با آن ها سر و كار دارد. ولي زيبايى قرآن با احساس معنوى انسان، يعنى آن احساسى كه توجه انسان را به عالم بالا تحريك و تهييج مى كند. سروكار دارد.

واژگان
بَدَأَ: آغاز کرد
جَعَلَ: قرار داد
مَّهِينٍ: (مهن) پست و حقیر
سَوَّاهُ: (سوی) (موزون ـ مساوی) تکمیل کرد آن را
نَفَخَ: دمید
أَفْئِدَةَ: دل ، قلب

مراحل شگفت انگيز آفرينش انسان
آيه اول اشاره اى به نظام احسن آفرينش به طور عموم، و سرآغازى براى بيان خلقت انسان و مراحل تكامل او به طور خصوص است، (الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ ءٍ خَلَقَهُ ).
به عنوان مثال هر يك از دستگاه هاى بدن انسان از نظر ساختمان، حجم، وضع سلول ها، طرز كار آن ها، درست آن گونه آفريده شده است كه بتواند وظيفه خود را به نحو احسن انجام دهد، و در عين حال آن چنان ارتباط در ميان اعضاء قرار داده كه همه بدون استثناء روى يكديگر تاثير دارند، و از يكديگر متاثر مى شوند. و درست همين معنى در جهان بزرگ با مخلوقات بسيار متنوع، حاكم است.
سپس مى فرمايد: <<خداوند آغاز آفرينش انسان را از گل قرار داد>> تا هم عظمت و قدرت خود را نشان دهد كه آن چنان مخلوق برجسته اى را از چنين موجود ساده ای آفريده و هم به اين انسان هشدار دهد كه تو از كجا آمده اى و به كجا خواهى رفت.
آيه بعد به آفرينش نسل انسان و چگونگى تولد فرزندان آدم در مراحل بعد اشاره كرده مى گويد: <<سپس خداوند نسل او را از عصاره اى از آب ناچيز و بى قدر قرار داد.
آيه بعد اشاره است به مراحل پيچيده تكامل انسان در عالم رحم، و همچنين مراحلى كه آدم به هنگام آفرينش از خاك طى نمود، مى فرمايد: <<سپس اندام انسان را موزون ساخت>> (ثُمَّ سَوَّاهُ ). <<و از روح خويش در او دميد>> (وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ ).
قرآن در آخرين مرحله كه پنجمين مرحله آفرينش انسان محسوب مى شود اشاره به نعمت هاى گوش و چشم و قلب كرده است،
البته منظور در اينجا خلقت اين اعضاء نيست چرا كه اين خلقت قبل از نفخ روح صورت مى گيرد، بلكه منظور حس شنوايى و بينايى و درك و خرد است. و تکیه بر اين سه ، به خاطر اين است كه مهم ترين حس ظاهرى انسان كه رابطه نيرومندى ميان او و جهان خارج برقرار مى كند، گوش و چشم است، گوش اصوات را درك مى كند و چشم وسيله ديدن جهان خارج و صحنه هاى مختلف اين عالم است. نيروى عقل و خرد نيز مهم ترين حس باطنى انسان و يا به تعبير ديگر حكمران وجود بشر است.


دمیدن روح الهی
اضافه <<روح>> به <<خدا>> به اصطلاح <<اضافه تشريفى>> است، يعنى يك روح گران قدر و پر شرافت كه سزاوار است روح خدا ناميده شود. خداوند در آیه دیگری می فرماید:
<<فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ ـ هنگامى كه آن را نظام بخشيدم و از روح خود در آن دميدم، براى او به سجده افتيد>>. (ص/72 و حجر/29) یعنی دلیل سجده بر آدم روح الهی بود که در وجود او قرار داده شد.


خدایی شدن انسان
چون روح انسان الهی است بر طینت اسلام و صفات خوب متولد می شود، به همین دلیل دروغ، غیبت، تهمت، ظلم، دست اندازی به اموال و ناموس دیگران و به طور کلی همه ی بدی ها در تمام جوامع (حتی اگر دین به آن ها نرسیده باشد) زشت و همه ی خوبی ها مورد علاقه است.
رسول گرامی اسلام صلی الله و علیه وآله وسلم فرمود: <<هر مولودی مطابق با فطرت خود خلق می شود (مسلمان) و پدر و مادرش هستند که او را یهودی، نصرانی و مجوسی تربیت می کنند>>. (البته روایات متعددی در این خصوص و تولد بر محبت امیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم السلام وارد شده است>>.
امّا انسان در هنگام تولد از هرگونه علمی که برایش قابل استفاده باشد تهي است؛ (وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئا ـ و خداوند شما را از شكم مادران تان خارج نمود در حالى كه هيچ چيز نمى دانستيد ـ نحل/78) ولی از سرشت ويژه اي برخوردار است كه فطرت توحيدي او است (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها ـ اين فطرتى است كه خداوند، انسان ها را بر آن آفريده ـ روم/30) و ابزار تحصيل علم را در اختيار دارد (جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ ـ براى شما گوش و چشم ها و دل ها قرار داد) اگر این ها را به کار گیرد روح الهی او شکوفا می شود.
به عبارتی دیگر اگر چه صفات خداوند مطلق و مخصوص او است اما انسان با داشتن روح الهی این استعداد را دارد که به اذن او، صفاتی شبیه خداوند را داشته باشد.
این ارتباط توسط امام صادق علیه السلام چنین بیان شده است: <<حقیقت این است که اتصال روح مؤمن به روح خدا، شدیدتر است از اتصال شعاع خورشید به خورشید>>.
به عنوان مثال خداوند مهربان؛ حکیم؛ عالم؛ قدرتمند و. است و انسان می تواند مهربان؛ حکیم؛ عالم؛ قدرتمند و. باشد ولی این صفات در خداوند مطلق و در انسان محدود ولی قابل تکامل و پرورش است و چون این صفات خداوند همگی بی نهایت است؛ انسان هر چه این صفات را در خود تکمیل کند همواره جا برای رشد و تکامل بیشتر وجود دارد و این موضوع در قیامت نیز نداوم خواهد داشت.
کسب این صفات (ارتباط) حتی در اموری مانند خلق و روح بخشی هم ممکن است اتفاق بیفتد. این که در قرآن می خوانیم حضرت مسیح به اذن الهی پرنده ای از گل می ساخت و در آن می دمید و زنده می شد، كور مادرزاد و مبتلايان به پيسى را شفا می داد و مردگان را زنده مى كرد (آل عمران/49) و یا درباره امام رضا علیه السلام روایت شده است که شیر روی پرده را به اذن الهی جان داد و امیرالمؤمنین علیه السلام در یک زمان در چند مکان حضور داشت و طبق اعتقاد شیعه امام معصوم صدای همه متوسلین را در یک زمان جداگانه می شنود و مثال های متعددی که در آیات و روایات وجود دارد، همگی مربوط به همین اتصال روح است.

اطاعت کن تا اطاعت شوی
خداوند در حدیث قدسی می فرماید: << اي پسر آدم، من زنده اي هستم كه نمي ميرم؛ از من درباره آن چه به تو فرمان داده ام اطاعت كن تا اين كه تو را زنده اي قرار دهم كه هرگز نميري. اي پسر آدم، من به هرچه بگويم باش، موجود مي شود؛ از من درباره آن چه به تو فرمان داده ام اطاعت كن تا تو را چنان قرار دهم كه به چيزي بگويي باش، پس موجود شود>>. (شبیه این روایت برای اهل بهشت نیز وارد شده است)
و نیز می فرماید: <<ای داود به ساکنان زمین بگو به درستی که من. مطیع کسی هستم که از من اطاعت کند>>. (شبیه این روایت در حدیث فرشته داعی در ماه رجب آمده است)

ارزشت را بشناس تا هلاک نشوی
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرموده اند:
1ـ هَلَكَ امْرُؤٌ لَمْ يَعْرِفْ قَدْرَه ـ
انسانى كه اندازه خود را نشناخت، هلاك شد.
2ـ مَنْ عَرَفَ قَدْرَ نَفْسِهِ لَمْ يُهِنْهَا بِالْفَانِيَات ـ
کسی که ارزش خود را بشناسد خویشتن را با امور فناپذیر خوار نخواهد کرد.


دریافت فایل بروشور درس هشتم PDF
دریافت فایل word درس هشتم
صفحه نگار(پاورپوینت) درس هشتم

مطالب تکمیلی درس هشتم-word

مطالب تکمیلی درس هشتم-pdf

فایل صوتی تدریس درس هشتم

تفسیر کوتاه حجت الاسلام قرائتی
فایل های صوتی قرائت سوره سجده 7 تا 9
فایل های صوتی قرائت ص 415 قرآن
فایل صوتی داستان حمال اصفهانی و حمال تبریزی


تبعیت از ولی الهی
قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ
بگو: اگر خدا را دوست مى داريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد؛ و گناهان تان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده ی مهربان است.
(سوره آل عمران آیه 31)

تبعیت از ولی الهی
قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ
بگو: اگر خدا را دوست مى داريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد؛ و گناهان تان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده ی مهربان است.
(سوره آل عمران آیه 31)


انس با قرآن
پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله وسلم فرمود:
اِن اَرَدتُم عَيشَ السُّعَداءِ و َمَوتَ الشُّهَداءِ و َالنَّجاةَ يَومَ الحَسرَةِ و َالظِّلَّ يَومَ الحَرورِ و َالهُدى يَومَ الضَّلالَةِ فَادرُسُوا القُرآنَ فَاِنَّهُ كَلامُ الرَّحمانِ و حِرزٌ مِنَ الشَيطانِ و رُجحانٌ فِى الميزانِ
اگر زندگى سعادتمندان، مرگ شهيدان، نجات روز حسرت (قيامت)، سايه روزِ سوزان و هدايت در روز گمراهى را مى خواهيد، قرآن را ياد بگيريد كه آن سخن خداى مهربان است و سپرى است در مقابل شيطان و عامل برتری در ترازوى اعمال


واژگان
تُحِبُّونَ: دوست می دارید
فَاتَّبِعُوني: پیروی کنید
يَغْفِرْ: ببخشد
ذُنُوبَكُمْ: گناهان تان


محبت واقعى
گروهى بودند: كه دم از دوستى پيامبر اسلام صلی الله و علیه وآله وسلم يا ساير انبياء مى زدند، آيات فوق، مفهوم دوستى واقعى را تبيين مى كند و فرق آن را با محبت كاذب و دروغين روشن مى سازد.
نخست مى فرمايد:<<بگو: اگر خدا را دوست مى داريد از من پيروى كنيد تا خدا شما را دوست بدارد و گناهان تان را ببخشد كه خدا آمرزنده مهربان است>>.
يعنى كسى كه مدعى عشق و علاقه به پروردگار است، نخستين نشانه ا ش اين است كه از پيامبر صلی الله و علیه وآله وسلم و فرستاده او (ولی الهی) پيروى كند.
در حقيقت اين، يك اثر طبيعى محبت است كه انسان را به سوى << محبوب>> و خواسته هاى او مى كشاند، البته ممكن است، محبت هاى ضعيفى يافت شود كه شعاع آن، از قلب به بيرون نيفتد، اما اين گونه محبت ها به قدرى ناچيز است كه نمى توان نام محبت بر آن گذاشت، يك محب در مسير خواست هاى محبوب تلاش می کند.
آن ها كه با وجود گناه عقيده دارند كه ايمان و عشق و محبت تنها به قلب است و ارتباطى با عمل ندارد، از منطق اسلام به كلى بيگانه ا ند.
امام صادق علیه السلام فرمود: <<كسى كه گناه مى كند، خدا را دوست نمى دارد>>.
امام باقر علیه السلام نیز به جابر جعفی فرمود: <<سلام مرا به شيعيانم برسان و به آن ها بگو بين ما و خدا خويشاوندى نيست و نمي توان مقرب درگاه او شد مگر به اطاعت. جابر هر كه مطيع خدا باشد و دوستدار ما ولى ما است و هر كه معصيت خدا را كند دوستى ما به او نفعى نمى بخشد>>.
اما طبق ادامه آیه اگر محبت واقعی خدا را داشتيد خداوند هم شما را دوست مى دارد و به دنبال اين دوستى، گناهان تان را مى بخشد و شما را مشمول رحمتش مى كند.
سؤال: اگر شخص << محب>>، همواره اطاعت فرمان محبوب كند، ديگر گناهى براى او باقى نمى ماند كه بخشوده شود، پس جمله << يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ >> موضوعیت نخواهد داشت.
پاسخ: اول: ممكن است اين جمله اشاره به بخشش گناهان سابق باشد
دوم: شخص محب استمرار بر معصيت محبوب نمى كند، ولى ممكن است بر اثر غلبه شهوات، گاهى لغزشى از او سرزند كه در پرتو اطاعت هاى او بخشوده خواهد شد.


دين و محبت
امام صادق علیه السلام فرمود: <<آيا دين جز محبت است، و سپس آيه فوق را تلاوت فرمود>>. منظور از اين روايات اين است كه حقيقت دين همان ايمان و عشق به خدا است که همه اعضاء را تحت تاثير قرار مى دهد و اثر روشن آن پيروى از فرمان خدا است. محبت و پيروي، تعامل متقابل دارند. مقداري از محبت مايه پيروي و بخشي از پيروي مايه ازدياد محبت است.


دستور قرآن اطاعت از ولی الهی است
طبق آيه 55 سوره مائده پیامبر بر همه ولايت دارد و ولايت او در امتداد ولايت خداوند است. <<إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ اَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون ـ ولي شما خدا و رسول و مؤمنيني هستند كه در هنگام ركوع زكات مي دهند>>. البته به جز رسول به ولایت دیگری هم در آیه تاکید شده است.
همچنین خداوند در آيات بسياري دستور به اطاعت از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم داده و اطاعت از او را اطاعت از خدا و سرپيچي از فرمانش را عدم اطاعت از خود دانسته و براي اطاعت از رسول وعده پاداش و براي سرپيچي وعده عذاب داده است.
<<مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ ـ هر كس پيامبر را پيروى كند، بى شك خداوند را اطاعت كرده است>>. (نساء/80)


اطاعت از امامان معصوم مانند اطاعت از پیامبر است
اطاعت از رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم پایان راه نیست. و باید از اولی الامر نیز مانند ایشان اطاعت نمود. (که در آیه 55 سوره مائده نیز اشاره شده است)
<<يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم ـ اي كساني كه ايمان آورده ايد از خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت كنيد>>. (نساء/59)
از طرفی نصب و نص بر امامان معصوم عليهم السلام به دست حضرت ختمي نبوّت به امر خداي سبحان صورت پذيرفت، (تعیین اولی الامر) پس پيروي از پيامبر مقتضي محبت اهل بيت است، زيرا آن حضرت همگان را به موالات آنان فراخواند و از معادات با آن ها بر حذر داشت.
طبق برخي روايات اگر كسي خدا را اطاعت كند؛ ولي محب اميرمؤمنان (عليه السلام) نباشد، به بهشت وارد نخواهد شد، چون در حقيقت خدا را فرمان نبرده است، زيرا آيه مورد بحث معيار محبت را پيروي از رسول خدا دانسته است و نيز در آیه 61 سوره آل عمران (آيه مباهله)، وجود مبارك اميرمؤمنان (عليه السلام) را بسان جان پيامبر معرّفي فرمود، از سوي ديگر، چون عترت طاهره (عليهم السلام) نور واحد و داراي پيام واحدند همه ی عترت اطهار جان حضرت ختمي نبوّتاند.
پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله وسلم فرمود: <<من در ميان شما دو يادگار گران بها مى گذارم: قرآن و خاندانم و اين دو هرگز از هم جدا نمى شوند، تا هنگامى كه در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند، پس بنگريد و ببينيد چگونه سفارش مرا درباره اين دو رعايت مى كنيد>>.


اطاعت از نائب امام
همانطور که آمد اطاعت از امام معصوم مانند اطاعت از پیامبر صلي الله عليه و آله و سلم است؛ از طرفی معصومین دستور به اطاعت از فقیه جامع الشرایط داده و امتداد اولی الامر را مشخص فرموده اند. به عنوان نمونه امام صادق عليه السلام در مقبوله ي عمربن حنظله فرمود: <<هرکس از شما حديث ما را نقل مي کند و در حلال و حرام ما نظر دارد و احکام ما را مي شناسد به حکومت او رضايت دهيد همانا من او را حاکم شما قرار دادم پس وقتي او به حکم ما حکم کرد اگر قبول نشود، سبک شمردن حکم خدا و ردّ بر ماست و ردّ ما ردّ خداست و آن در حد شرک به خداست>>.
وقتي در زمان حضور امام معصوم عليه السلام و در صورت دسترسي نداشتن به معصوم، وظيفه ي مردم مراجعه به فقيهان جامع الشرايط (آشنایان به احکام) است، در زمان غيبت معصوم به طريق اولي وظيفه ي مردم پذیرفتن ولایت الهی آنان است.
حضرت امام خمینی رحمت الله علیه در باره این روایت فرموده اند:
<<همان طور كه حضرت امير المؤمنين علیه السلام در دوران حكومت ظاهرى خود حاكم و والى و قاضى تعيين مى كرد، و عموم مسلمانان وظيفه داشتند كه از آن ها اطاعت كنند، حضرت امام صادق علیه السلام هم چون "ولىّ امر" مطلق مى باشد. مى تواند براى زمان حيات و مماتش حاكم و قاضى تعيين فرمايد. و تعبير به حاكماً فرموده تا خيال نشود كه فقط امور قضايى مطرح است، و به ساير امور حكومتى ارتباط ندارد>>.


آثار اطاعت
طبق آیات قرآن اطاعت از ولی الهی آثار زیر را در پی دارد:
محبت خدا، رحمت خدا، بخشش گناهان، رستگاری بزرگ، بهشت، همردیفی پيامبران و صدّيقان و شهيدان و شايستگان،
و عدم اطاعت باعث عذاب دردناک و پشیمانی است.

دریافت فایل بروشور درس نهم PDF
دریافت فایل word درس نهم
صفحه نگار(پاورپوینت) درس نهم

مطالب تکمیلی درس نهم-word

مطالب تکمیلی درس نهم-pdf

قرائت آیه 31 سوره آل عمران
قرائت صفحه 54 قرآن کریم
تفسیر آیه 31 آل عمران
نکات روخوانی صفحه 54 قرآن کریم

نکته: برای اجرای کامل و بدون نقص پاورپونت های نورمبین از powerpoint 2013 به بالا استفاده کنید.


ناگفته هایی از وقایع عاشورا و داستان های باور نکردنی

این مقاله سعی خواهد کرد که با استفاده از منابع موجود برخی از وقایع و اطلاع رسانی هایی را از این ماه خون را تقدیم ببیندگان نماید . در درست و غلط بودن این گفته ها در ادامه مطلب اهل دین خود بهتر می دانند اما ما سعی کردیم تا جمع آوری منابع به یک نتیجه برسیم که ماه عاشورا ماه معمولی نبود ماهی بود که بعد از گذشت قرن ها هنوز در سینه ها جاری می باشد . در همه جای جهان گفته و شنیده می شود . حالا درست و غلط بودن متن ادامه مطلب می تواند در تحقیات بیشتر هر کس معلوم شود .

ناگفته هایی از وقایع عاشورا و داستان های باور نکردنی

این مقاله سعی خواهد کرد که با استفاده از منابع موجود برخی از وقایع و اطلاع رسانی هایی را از این ماه خون را تقدیم ببیندگان نماید . در درست و غلط بودن این گفته ها در ادامه مطلب اهل دین خود بهتر می دانند اما ما سعی کردیم تا جمع آوری منابع به یک نتیجه برسیم که ماه عاشورا ماه معمولی نبود ماهی بود که بعد از گذشت قرن ها هنوز در سینه ها جاری می باشد . در همه جای جهان گفته و شنیده می شود . حالا درست و غلط بودن متن ادامه مطلب می تواند در تحقیات بیشتر هر کس معلوم شود .

این روز، پرآوازه ترین روزهای سال و خاطره آمیزترین تاریخ بشری است. در این روز بزرگ، پای مردی، فداکاری و سربلندی گروه اندکی از انسان های به خدا پیوسته در برابر ده ها هزار مردان جنگی و جنایت پیشه به نمایش درامد. این روز، روز فداکاری امام حسین(ع) و یاران باوفای وی می باشد و تا ابد به آنان تعلق خواهد داشت. در این روز، حوادث و رویدادهای مهمی در سرزمین کربلا به وقوع پیوست که برای همیشه در تاریخ انسان ها ثبت و درج خواهد ماند.

در این جا به طور گذرا به اهم رویدادهای روز عاشورا می پردازیم.

1- تنظیم سپاه

امام حسین(ع) پس از نماز صبح، سپاه خویش را که متشکل از 32 تن سواره و 40 تن پیاده بودند، به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول را در بخش میمنه، دسته دوم را در بخش میسره و دسته ای را میان آن دو قرار داد. فرماندهی بخش میمنه را به <<زهیر بن قین>> و فرمانهی بخش میسره را به <<حبیب بن مطاره>> واگذار کرد و خود در وسط دو سپاه مستقر شد و بیرق سپاه را به برادرش عباس بن علی(ع) معروف به قمر بنی هاشم سپرد و خیمه ها را در پشت سر قرار داد. عمر بن سعد نیز سپاهیان جنایت پیشه خود را به چند گروه تقسیم کرد. وی فرماندهی بخش میمنه را به عمرو بن حجاج، فرماندهی بخش میسره را به شمر بن ذی الجوشن، فرماندهی سواره نظام را به عروه بن قیس و فرماندهی پیاده نظام را به شبث بن ربعی واگذار کرد. وی، بیرق ننگین سپاه خود را به غلامش <<درید>> سپرد. دو سپاه در برابر یک دیگر صف آرایی کرده و برای آغاز نبرد سرنوشت ساز، لحظه شماری می کردند.

2- اندرزهای پیش از نبرد

امام حسین(ع) برای پیشگیری از نبرد و خون ریزی نیروهای دو طرف، تلاش زیادی به عمل آورد و از هر راه ممکن می خواست از کشتار مسلمانان جلوگیری نماید و خون کسی بر زمین نریزد. ولی دشمن که مغرور از کثرت سپاه خود و قلت یاران امام(ع) بود، به هیچ صراطی مستقیم نبود و به هیچ پیشنهادی پاسخ مثبت و کار ساز نمی داد و خواهان تعیین تکلیف از راه نبرد و خون ریزی بود. امام حسین(ع) در روز عاشورا، برخی از یاران خود را به نزد سپاه دشمن فرستاد تا با آنان گفت و گو کرده و با بیان حقایق و واقعیت ها، آنان را از شرارت و جنایت منصرف کنند. آن حضرت، خود نیز بارها برای اندرز سپاه کفر پیشه دشمن، پا پیش نهاد و با بیان خطبه هایی روشن گر، آنان را به حفظ آرامش و عدم خون ریزی دعون کرد و از جنگ و مبارزه بازداشت.

ولی جز تعدادی اندک که از خواب غفلت بیدار شده و حقیقت را دریافتند و به سپاه آن حضرت پیوستند، بقیه آنان در ضلالت و گمراهی خویش باقی مانده و بر آغاز جنگ اصرار می کردند.

3- پشیمانی حربن یزید

حر بن یزید تمیمی که از فرماندهان جنگاور و دلیر عمر بن سعد بود و همو بود که در طهله نخست، راه را بر امام حسین(ع) بست و او را به اجبار واکراه به کربلا رهسپار گردانید؛ وقتی بزرگواری امام حسین(ع) و حقیقت خواهی وی را ملاحظه کرد و از سوی دیگر شاهد نیت های پلید عمر بن سعد و لشکریان عبیدالله بن زیاد و جنایت ها و ستم کاری های آنان بود، از خواب غفلت و دنیا طلبی بیدار شد و در خود اساس نگرانی و ندامت نمود و در وی دگرگونی شگفتی به وجود آمد. به طوری که یکباره سپاه کفر پیشه عمر بن سعد را ترک و به سوی خیمه گاه امام حسین(ع) رهسپار شد. حر به نزد امام حسین(ع) رفت و از آن حضرت درخواست عفو و بخشش نمود و از کردار و رفتارهای پیشین خود اظهار پشیمانی کرد. امام حسین(ع) با مهربانی تمام حر بن یزید را پذیرفت و از وی استقبال کرد و با رفتار خود موجب تقویت ایمان حر گردید.

حر برای روشن گری سپاه به سوی آنان برگشت و با معرفی خود و چگونگی هدایت یافتنش، آنان را به راه خیر و سعادت و پیوستن به سپاه حقیقت جوی امام حسین(ع) دعوت کرد.

دشمنان که از ملحق شدن حر به امام حسین(ع) بسیار نگران و ملتهب شده بودند، وی را سنگباران و تیرباران کرده و از نزدیک شدنش به نیروهای خوند، بازداشتند. حر به ناچار به سوی خیمه گاه امام حسین(ع) برگشت. پیوستن حر به سپاه امام حسین(ع) و سخنرانی وی برای سپاه عمر بن سعد در دفاع از امام حسین(ع)، برای عمر بن سعد و دیگر جنگ افروزان دشمن بسیار گران و نگران کننده بود و تأثیر زیادی در نیروهای دشمن به وجود آورد.

4- هجوم سراسری

سپاه دشمن که از پیوستن حر و چند نفر دیگر به سپاه امام حسین(ع) احساس خطر و ریزش نیرو کرده و ادامه این وضعیت را به زیان خود می دید، فرمان حمله را صادر کرد. عمر بن سعد با رها کردن تیری به سوی سپاهیان امام حسین(ع)، جنگ را به طور رسمی آغاز و سپاهیان نگون بخت خود را به نبرد و تهاجم ترغیب و تشویق کرد.

در اندک مدتی دو سپاه به یکدیگر نزدیک شده و با ابزارهای جنگی آن روز به نبرد پرداختند. در این نبرد، شگفتی تاریخ به وقوع پیوست و معادلات نظامی درهم ریخت، و آن، دفاع یک سپاه کمتر از صد نفر که برخی از آنان را نوجوانان و یا کهن سالان و ساخوردگان تشکیل می دادند، در برابر یک سپاه چند ده هزار نفری بود. این سپاه اندک، با دلاوری و دلیری تمام از حیثیت و موجودیت خویش و اعتقادات و اصول مذهبی و ی خود دفاع و پاسداری نموده و مغلوب دشمن نشدند.

هر یک از یاران امام حسین(ع) با ده ها تن از نیروهای دشمن به نبرد نابرابر و تن به تن پرداخت ولی هیچ گونه سستی و تردیدی در وی ملاحظه نمی شد و این روحیه بالای رزمی و اعتقادی برای دشمن، سنگین و کمرشکن بود. یاران امام حسین(ع) با سرافرازی، به شرف شهادت نایل شده و یا با ادامه دلاوری، دشمن را مستأصل و زمین گیر نمودند.

تصور دشمن در آغاز بر این بود که سپاه کم عده امام حسین(ع) در لحظات نخستین هجوم سراسری، نابود شده و از هستی ساقط می شوند و غائله کربلا به راحتی پایان می پذیرد، ولی پس از درگیر شدن با آنان، تازه فهمیدند که با کوهی استوار از ایمان و عقیده روبرو شدند و از میان بردن آنان، کار آسانی نیست.

یاران امام حسین(ع) از بامداد تا عصر عاشورا نبرد را ادامه داده و تا آخرین قطره های خون خود از قیام امام حسین(ع) پاسداری کردند. محدث قمی از محمد بن ابی طالب روایت کرده است که در این نبرد، پنجاه تن از یاران امام حسین(ع) به شهادت رسیدند.

5- نبرد انفرادی

دشمن که از نبرد سراسری و تهاجمی، نتیجه ای نگرفته بود، به تدریج به سوی نبرد انفرادی روی آورد. زیرا اگر چه سپاه عمر بن سعد جملگی برای نبرد با امام حسین(ع) آمده بودند، ولی در میان آنان مردان زیادی بودن که جنگ با فرزند زاده رسول خدا(ص) را روا نداشته وبه اکراه و اجبار در سپاه عمر بن سعد قرار گرفته بودند. بدین جهت در کار نبرد عمومی و هجوم سراسری تعلل می ورزیدند و عمر بن سعد را در رسیدن به مقاصد پلیدش ناکام گذاشته بودند.

گفتنی است که روی کرد به نبرد انفرادی، برای سپاه کم تعداد امام حسین(ع) نیز خوش آیند و پسندیده تر بود. زیرا در این صورت هر یک از یاران امام(ع) می توانست با چندین نفر از سپاه بی انگیزه دشمن نبرد کند و دشمن را در موضع انفعالی قرار دهد. همین أمر باعث طولانی تر شدن مبارزات گردید.

یاران امام حسین(ع) یکی پس از دیگری با انیزه ایمان و اعتقاد، از آن حضرت اجازه رزم گرفته و وارد صحنه نبرد می شدند و سرانجام شرافتمندانه جام شهادت را سر می کشیدند. تعدادی از یاران امام(ع) تا پیش از ظهر عاشورا به همین نحو به شهادت رسیدند.

6- نماز ظهر عاشورا

به هنگام ظهر، یکی از یاران امام(ع) به نام ابوثمامه صیداوی، آن حضرت را متوجه وقت نماز ظهر کرد. امام حسین(ع) که به نماز اهمیت ویژه ای می داد، دستور داد که جنگ را متوقف کرده و همگی به نماز پردازند.

پیشنهاد امام حسین(ع) مورد موافقت دشمن قرار نگرفت و آنان هم چنان بر نبرد خود ادامه می دادند. امام حسین(ع) به ناچار، یکطرفه جنگ را متوقف کرد و با یاران اندک خود نماز ظهر را به صورت نماز خوف (نماز ویژه زمان جنگ) به جای آورد. یاران آن حضرت دو دسته شده، دسته ای به نماز امام(ع) اقتدا کرده و دسته ای دیگر دفاع می نمودند. اما دشمنان هیچ گونه ترحمی به امام(ع) و نمازگزاران نکرده و با رها کردن تیر، آنان را هدف قرار می دادند.

برخی از مدافعان امام حسین(ع)، دشمن را از اطراف نمازگزاران پراکنده کرده و برخی دیگر خود ر سپر تیرها قرار داده و مانع رسیدن آنها به وجود مبارک امام حسین(ع) می شدند. سعید بن عبدالله حنفی، از جمله آنان بود که خود را سپر امام (ع) قرار داد. وی هر تیری که به جانب امام حسین(ع) می آمد، خود را سپر آن می کرد و آن قدر در این راه ایستادگی کرد تا نماز امام(ع) پیایان رسید. در آن هنگام به زمین افتاد و به شرف شهادت نایل آمد. علاوه بر زخم شمشیر و نیزه، از بدن این شهید دلاور، تعداد سیزده چوبه تیر یافتند.

7- شهادت سایر یارن

پس از نماز، یاران امام حسین(ع) روحیه رزمی تازه ای یافته و به سوی دشمن هجوم آوردند. تمام یاران امام(ع)، از جمله جوانان برومند بنی هاشم و فرزندان، برادران، برادرزادگان، خواهرزادگان و عموزادگان آن حضرت به جهاد و دفاع پرداخته و به شهادت رسیدند.

نبرد دلاور مردانی چون زهیر بن قین، نافع بن هلال، مسلم بن عوسجه، حبیب بن مظاهر، حر بن یزید و بریر بن خضیر از میان یاران امام حسین(ع) و شیر مردانی چون علی اکبر(ع)، عباس بن علی(ع)، قاسم بن حسن(ع) و عبدالله بن مسلم(ع) از جوانان بنی هاشم به یاد ماندنی و فراموش نشدنی است.

نبرد هر یک از آنان، لرزه ای در ارکان سپاه کفر به وجود آورد و شهادت آنان تأثیر شکننده ای در وجود مبارک امام حسین(ع) پدید آورد. به طوری ک آن حضرت هنگامی که تنها شد و یک تنه با دشمن نبرد می کرد، به یاد یاران شهید خود می افتاد و گاهی به سوی آنان نظری می فکند و آنان را به یاری می طلبید و می فرمود: ای عباس، ای علی اکبر، ای قاسم، ای زهیر، ای حر کجایید؟

8- مبارزه و شهادت امام حسین(ع)

امام حسین(ع) پس از آن که همه یاران خود را از دست داد، بانوان عصمت پناه را در خیمه ای گرد آورد و آنان را تسلی و دلداری داد و به صبر و شکیبایی سفارش نمود و با قلبی شکسته از آنان خدا حافظی کرد. آن حضرت، فرزندش امام زین العابدین(ع) را که در بیماری سختی به سر می برد، جانشین خویش قرار داد و با او نیز وداع کرد و آماده نبرد با دشمن گردید. امام حسین(ع) به تنهایی، ساعاتی چند با دشمن مبارزه کرد و به هر طرف حمله می کرد گروهی را به هلاکت می رسانید.

هر گاه برای آن حضرت فرصتی به دست می آمد، به خیمه ها بر می گشت و با حضور خود، کودکان و ن بی پناه را تسلی می داد و بار دیگر با آنان خداحافظی می کرد. شاید مقصود آن حضرت از تردد میان خیمه و میدان نبرد، برای آمادگی بیشتر بازماندگانش برای پذیرش شهادت آن حضرت بود. در یکی از خداحافظی ها، فرزند شیرخوار خود را جهت سیراب کردنش به سوی دشمن آورد و از آن ها تقاضای آب برای فرزند شیر خوار خود کرد، ولی سپاه سنگ دل عمر بن سعد به فرند شش ماهه او رحم نکرد و با هدف تیر قرار دادنش، وی را در آغوش پدر غرقه به خون کرد.

امام حسین(ع) بدن غرقه به خون علی اصغر(ع) را به خیمه برگرداند و بار دیگر به مبارزه پرداخت. آن حضرت، زخم های فراوانی را در میدان مبارزه متحمل شد، تا آن که بر اثر کثرت جراحت به زمین افتاد . در آن حال نیز دشمنان رهایش نکرده و با ابزارهای گوناگون، از جمله تیر، نیزه، شمشیر و سنگ بر بدنش ضرباتی وارد آوردند.

سرانجام، آن حضرت، تاب و توان از کف داد و بر خاک گرم کربلا بر زمین افتاد و آماده مهمانی خدا گردید.

شمربن ذی الجوشن، با قساوت تمام به سوی بدن خونین آن حضرت رفت، در حالی که رمقی در بدن شریفش بود، سر مبارکش را از قفا جدا کرد و سر بریده را به خولی اصبحی تحویل داد تا به نزد عمر بن سعد منتقل کند


پاورپوینت بسیار زیبا درباره حضرت فاطمه (س)

پاورپوینت بسیار زیبا درباره حضرت فاطمه (س)

محتوا

در این پاورپوینت به دلیل نامگذاری حضرت زهرا (سلام الله علیها) به برخی اسامی ذکر شده. محتوای این پاورپوینت زیبا شامل مطالب زیر است:

* چرا فاطمه نامیده شد؟

* چرا صدیقه نامیده شد؟

* چرا طاهره نامیده شد؟

* چرا مبارکه نامیده شد؟

* چرا زکیه نامیده شد؟

* چرا راضیه نامیده شد؟

* چرا مرضیه نامیده شد؟

* چرا محدثه نامیده شد؟

موضوع نرم افزار:

ویژگی های تربیت صحیح
یادتان باشد کودکان با مهارتهای اجتماعی به دنیا نمی آیند و برای یاد گرفتن نیاز به زمان دارند. اگر شما بدانید که کودک شما در هر مرحله از سنش به طور طبیعی لازم است چه نقاط عطفی را پشت سر بگذارد، آنوقت می توانید در تربیت او گامهای سازنده ای بردارید.

ویژگی های تربیت صحیح
یادتان باشد کودکان با مهارتهای اجتماعی به دنیا نمی آیند و برای یاد گرفتن نیاز به زمان دارند. اگر شما بدانید که کودک شما در هر مرحله از سنش به طور طبیعی لازم است چه نقاط عطفی را پشت سر بگذارد، آنوقت می توانید در تربیت او گامهای سازنده ای بردارید.

همه والدین دوست دارند فرزندانی سالم تربیت کنند، فرزندانی که در جامعه به عنوان یک فرد با ادب، مفید، مستقل و سازنده شناخته شوند. اما آیا همه می دانند کی و چگونه می توانند تربیت کودک خود را آغاز کنند. تربیتی که بتواند آنها را به این خواسته بلند پروازانه شان برساند! مسلما چنین آرزوی بزرگی برای فرزندان نیاز به تلاش فراوان دارد و با خواندن یکی دو کتاب و شنیدن و دیدن چند برنامه تربیتی حاصل نمی شود. مهم این است که بتوانیم آنچه برای تربیت سازنده فرزندمان یاد می گیریم در زندگی روزانه مان به آن عمل کنیم و خوب معلوم است که دو صد گفته چون نیم کردار نیست! یا به عبارت دیگر به عمل کار برآید به سخندانی نیست. لابد می گویید شما راهش را بگویید عملش با ما! خوب این هم حرف حساب است که جواب ندارد، بخوانید:

محیطی امن و مورد علاقه فراهم کنید

برای اینکه بتوانید کودکانی سالم تربیت کنید ابتدا لازم است که محیط امنی برای او فراهم کنید. محیطی که هم از نظر فیزیکی و هم از نظر روانی به او آسیب نرساند. وقتی کودک ۳ ساله شما در کنار خیابان بازی می کند، نه تنها ممکن است با افتادن توپش در خیابان خطر تصادف او را تهدید کند؛ بلکه شما نخواهید توانست کنترلی بر دوستان و چیزهایی که می بیند و می شنود داشته باشید. کودکان کم سن به محیطی امن برای بازی نیاز دارند تا بتوانند در طول روز کنجکاوی کنند و سرگرم باشند. این کودکان بسیار از محیط خود می آموزند و مهم است که شما او را در محیط جذاب، سالم و به دور از خطر بزرگ کنیدتا فرصت لازم برای جست وجو، کشف، تجربه و رشد مهارتهایش داشته باشد.

گاهی خود شما در خانه محیط را برای او پر خطر می کنید. به جای چیدن لوازم شیک و شکستنی در گوشه و کنار خانه، به کودک نوپای خود اجازه دهید در منزل آزاد باشد و وسایل خانه را طوری تهیه کنید و بچینید که مجبور نباشید مدام به کودک بگویید به این دست نزن، آنطرف نرو، مواظب باش! این نکن های مکرر نه تنها او را ترسو بار می آورد بلکه قدرت خلاقیت و اعتماد به نفس او را از بین می برد. بنابراین با ایجاد یک محیط امن و بی خطر به کودکتان اجازه دهید تحت نظارت مناسب شما رشد کند و از محیط خود آزادانه بیاموزد و در آن بازی و حرکت کند. پس او را زیر نظر داشته باشید و بدانید چه می کند و کجاست.rlm;

انتظارات واقع بینانه داشته باشید

برای اینکه بتوانید کودک خود را درست تربیت کنید لازم است با خصوصیات او در هر مرحله سنی آشنا باشید و او را خوب بشناسید. کودکان یک ساله از نظر تکاملی با کودکان ۲ ساله و ۳ ساله متفاوتند. شما از فرزندتان انتظار دارید که اسباب بازیهایش را و برادر و یا دوستانش تقسیم کند و یا برای گرفتن آنها از دیگران با مهربانی و خواهش آنها را بگیرد و تشکر کند. اما آیا او در سنی هست که شما این انتظار را از او داشته باشید؟

بهتر است در انتظاری که از کودک خود دارید واقع بین باشید و بدانید که آیا در سن او چنین رفتاری طبیعی است یا نه! شما انتطار دارید کودک ۲ ساله شما در مهمانی روی صندلی یا زانوی شما بنشیند و تکان نخورد اما آیا چنین انتظاری از یک کودک ۲ ساله طبیعی است و یا دور از انتظار است؟

لازم است کودکان قبل از یاد گرفتن مهارتهای جدید مانند دستشویی رفتن، لباس پوشیدن یا غذا خوردن مستقل آمادگی لازم را از نظر رشدی داشته باشند. rlm;

یادتان باشد کودکان با مهارتهای اجتماعی به دنیا نمی آیند و برای یاد گرفتن نیاز به زمان دارند. اگر شما بدانید که کودک شما در هر مرحله از سنش به طور طبیعی لازم است چه نقاط عطفی را پشت سر بگذارد، آنوقت می توانید در تربیت او گامهای سازنده ای بردارید. وگرنه وقتی کودک شما نتوانست ۱۰ دقیقه در مهمانی آرام روی صندلی بنشیند، عصبانی می شوید و کنترل خودتان را از دست می دهید. غافل از اینکه او بی گناه است و این شما هستید که انتظاری ورای سن و سالش از او دارید. پس اگرکودک ۲ ساله شما در جواب شما اغلب نه می گوید این را به حساب بی ادبی و حرف نشنوی او نگذارید. کودک شما لازم است از ۲سالگی نه گفتن را تمرین کند تا بتواند در آینده به دوستان خلافش نه بگوید. البته به خاطر داشته باشید که بچه ها با هم فرق دارند، این تفاوت گاهی ذاتی است، بعضی کودکان برون گرا و پر حرف، بعضی آرام و داخل گرا و بعضی پرجنب و جوش تر از بقیه می باشند.

گروهی ممکن است نسبت به تغییر محیط واکنش نشان داده و زود اعتراض کنند و عده دیگر خودشان را به راحتی با تغییرات وفق می دهند. پس لازم است در عین اینکه انتظارات واقع بینانه از کودک خود دارید به تفاوتهای او و خصوصیات فردی اش هم توجه کنید و اهمیت بدهید. rlm;

وقتی والدین توقعات زیادی و یا زودتر از زمان لازم را از کودکشان داشته باشند و یا از فرزندشان بخواهند که کامل و ایده آل باشد مشکلاتی برای او بروز خواهد کرد. یادتان باشد همه اشتباه می کنند و بیشتر اشتباهات هم عمدی نیستند. خود شما هم کامل نیستید و نباید از خودتان هم انتظار بیش از حد داشته باشید. همانطور که شما تلاش خودتان را می کنید که والدین خوبی باشید، به تلاش فرزندتان هم اهمیت بدهید.

صبور باشید

از بکار بردن روشهای تربیتی وانضباطی خسته نشوید، نگویید من این کار را امتحان کردم اما اثر نداشت، فایده ندارد! از بی نظمی و شلوغی کودکتان مدام شکایت نکنید. حتی اگر شما یک دانه گندم بکارید لازم است مدتی صبر کنید تا ساقه گندم سر از خاک بردارد و رشد کند. هیچ کس یک شبه محصول کاشته شده را درو نمی کند. شما هم برای اثر بخشی روشهای تربیتی نیاز به زمان دارید پس صبر کنید و زود نتیجه نگیرید. برای اینکه فرزندتان بیاموزد که نظم چیز خوبی است شنیدن این جمله از زبان شما برایش کافی نیست، لازم است او خودش عواقب نظم و بی نظمی را ببیند تا بفهمد که کدام رفتار بهتر است. گاهی نتیجه کارتان را یک هفته ای می بینید و گاهی لازم است ماه ها برای تغییر رفتار فرزندتان صبر کنید.

احساسات کودکتان را درک کنید

همیشه سعی کنید شنونده خوبی برای فرزندتان باشید. هنگام بروز مشکل ببینید سبب این رفتار کودک چه بوده، سعی کنید او را درک کنید و بعد دربارهٔ او تصمیم بگیرید. به طور مثال اگر فرزندتان خواهر یا برادرش را زده، بی معطلی او را تنبیه نکنید. ابتدا او را به اتاق دیگری ببرید تا خشمش فرو بنشیند و آرام شود. به او بگویید که می دانید از چیزی عصبانی شده و اجازه دهید توضیح دهد. سپس عواقب رفتار نادرستش را به او گوشزد کنید. اگر به کودکتان یاد داده باشید که احساساتش را بیان کند، خیلی از اوقات نیازی به دعوا و کتک کاری ندارد. بسیاری از ما بزرگترها وقتی می بینیم که کسی به حرف و احساسات مان گوش نمی کند، عصبانی می شویم و از کوره در می رویم و با رفتار خشونت آمیز احساسمان را بروز می دهیم. پس چه انتظاری از کودکتان دارید. اگر او بداند که شما به عنوان والدین به حرف و احساس او اهمیت می دهید، و برادرش هم بهتر کنار می آید. علاوه بر این از شما همدردی کردن با دیگران را یاد می گیرد و او هم با دیگران مهربان خواهد بود.

انضباط قاطعانه داشته باشید

اگر کودک ببیند که شما ثبات در رفتار با او ندارید متوجه می شود که می تواند گاهی از نتیجه کارهای خود فرار کند. اما اگر انضباط شما قاطع و همیشگی باشد کودک یاد می گیرد که مسئولیت رفتار خود را بپذیرد. کودک در این شرایط می تواند پیش بینی کند که اگر رفتار بدی داشته باشد، پیامد خوبی نخواهد دید و بالعکس رفتار خوبش بدون پاداش نخواهد ماند. در این حالت احتمال بروز مشکلات رفتاری در کودک کمتر می شود. یادتان باشد انضباط قاطعانه به معنای کتک زدن و فحش دادن به کودکی که کار نادرست انجام داده، نیست. بلکه به معنای ثبات در رفتار و به سرعت واکنش نشان دادن به بد رفتاری کودک است. به گونه ای که کودک متوجه ارتباط رفتار خود با پیامد مورد نظر بشود. به طور مثال اگر کودک شما در پارک کودک دیگری را هل می دهد و با او دعوا می کند تا خودش سوار سرسره بشود، نه تنها لازم است به سرعت جلوی کتک زدن و دعوای آنها را بگیرید. بلکه لازم است کودک را به محلی دور از سرسره ببرید تا آرام شود و به او بگویید که اگر یک بار دیگر نوبت را رعایت نکند و دعوا کند، از پارک خواهید رفت. اگر یک بار دیگر کودک رفتار نادرستش را تکرار کرد، لازم است قاطع باشید و طبق گفته خود پیامد را اجرا کرده و پارک را ترک کنید.rlm;

الگو باشید

برای آموزش رفتار خوب و پسندیده بهترین کار این است که خودتان آن رفتار را اجرا کنید. کودکان از عمل ما می آموزند نه از حرف ما. اگر خودتان دروغ بگویید و کودک ببیند که شما این کار را می کنید او هم به شما دروغ خواهد گفت، حتی اگر صدبار هم به او بگویید که دروغ بد است. اگر شما موقع عصبانیت داد بزنید و کتکش بزنید او هم یاد می گیرد که وقتی از دوستانش عصبانی شد داد بزند و کتکشان بزند. اگر ببیند که وقتی اشتباهی از شما سر زد، معذرت خواهی می کنید، او هم یاد می گیرد که عذرخواهی کند. بنابراین اگر دوست دارید به فرزندتان ادب بیاموزید، اول خودتان با ادب باشید!rlm;

حق انتخاب بدهید

کودکانی که حق انتخاب نداشته باشند، معمولا در بزرگسالی استقلال کافی برای تصمیم گیریهای مهم و بزرگ زندگی نخواهند داشت و نخواهند توانست از پس حل مشکلاتشان بر بیایند، چون اعتماد به نفس لازم را ندارند. از سنین کم به کودکتان حق انتخاب بدهید تا هم اعتماد به خود را یاد بگیرد و هم بتواند برای مشکلاتش راه حل پیدا کند. در کنار ایجاد نظم مثبت هم می توانید به تقویت مهارتهای زندگی، اجتماعی و فکر کردن کودکتان کمک کنید. البته یادتان باشد گفتن اینکه تو می توانی کافی نیست بلکه لازم است به او فرصت بدهید که توانایی های خودش را تجربه کند. به طور مثال اگر کودک ۴ ساله شما تمایلی به مسواک زدن قبل از خواب ندارد. از او بپرسید قبل از قصه خواندن مسواک می زنی یا بعد از آن؟ دوست داری با من مسواک بزنی یا خودت؟ این حق انتخاب به او احساس خوبی می دهد و فکر نمی کند که مجبور است کاری که دوست ندارد را انجام دهد.

گاهی رفتن لازم است

بعضی از کودکان برای به دست آوردن چیزی و یا رسیدن به خواسته هایشان قشقرق به پا می کنند. آنها دست و پا بر زمین می کوبند و جیغ و داد می کنند تا به نتیجه برسند. اگر یک بار با این کار به خواسته خود برسند دیگر سخت می توانید آنها را اصلاح کنید. گاهی حتی ممکن است کودک برای جلب توجه شما دست به این کار بزند.
در هر صورت لازم است که شما چشم پوشی کنید و به آنها بی توجه باشید. یادتان باشد قاطع باشید و برای اینکه در فروشگاه و یا جلوی دیگران آبرویتان نرود، به خواسته کودک تن ندهید. اگر می بینید که اعصابش را ندارید و نمی توانید این رفتار را تحمل کنید، بروید و از محل دور شوید. به کودک خود یاد بدهید که حتی وقتی عصبانی می شوید و ناراحت هستید، خود را کنترل کرده و آرام می شوید. حتی تن صدای شما هم به کودک یاد می دهد که چگونه رفتاری مناسب است. اما اگر نمی توانید آرام بمانید و ممکن است واکنش نادرستی نشان دهید، بهتر است محل را ترک کنید تا به حالت عادی برگردید.rlm;

از خودتان مراقبت کنید

به نیازهای شخصی خودتان اهمیت بدهید. شما هم مانند هر انسان دیگری به ارتباطات صمیمانه، همراهی با دیگران، تفریح و حتی تنهایی در زمانهای خاص نیاز دارید. فکر نکنید با وقت گذاشتن برای خودتان از زمان فرزند پروری شما کم می شود. وقتی شما نیازهای شخصیتان را بر آورده می کنید، پدر و مادر بودن، صبور بودن، ثبات داشتن و دردسترس کودک بودن هم آسان تر می شود. باور نمی کنید؟ امتحان کنید.


سایت ممتاز|خبر ممتاز


پوستر , دهه فجر انقلاب اسلامی , هنرهای تجسمی ,

دهه فجر، چه تغییرات و تحولاتی را به دنبال داشت؟


1 - تغییر شاه فاسق به امام عادل. به چه دلیل شاه باید بر ما حکومت کند؟ سوادش بیشتر است؟ سابقه ای داشت؟ خواست آمریکا بود. کسی از ما پرسید که شما به شاه رأی دادید یا ندادید؟ سلطه یک فاسق تبدیل شد به یک حاکم عادل، امام خمینی. حکومت بیگانه یا خودی، حکومت جبری یا انتخابی، قانون الهی یا بشری.

پوستر , دهه فجر انقلاب اسلامی , هنرهای تجسمی ,

دهه فجر، چه تغییرات و تحولاتی را به دنبال داشت؟


1 - تغییر شاه فاسق به امام عادل. به چه دلیل شاه باید بر ما حکومت کند؟ سوادش بیشتر است؟ سابقه ای داشت؟ خواست آمریکا بود. کسی از ما پرسید که شما به شاه رأی دادید یا ندادید؟ سلطه یک فاسق تبدیل شد به یک حاکم عادل، امام خمینی. حکومت بیگانه یا خودی، حکومت جبری یا انتخابی، قانون الهی یا بشری.

2 - پشتوانه مردمی، به جای ابر قدرت ها. پشت سر شاه که بود؟ پشت سر امام خمینی که بود؟

3 - قدرت نفسانی یا قدرت الهی <<صائناً لنفسه>> (وسایل الشیعه/ج27/ص131)؛ در روایات آمده است دنبال کسی بروید، از مجتهدی تقلید کنید که <<مخالفا لهواه>> باشد. یعنی فرمانش روی هوا و هوس نباشد. مقایسه حاکمی که همه کارهایش روی نفس است با کسی که همه کارهایش روی فرمان الهی است.

4 - تعهد و دلسوزی، به جای تملّق و چاپلوسی. چه کسانی مسئول می شدند؟ هرکس فاسق تر، فاسدتر، متملق تر. هرکس تملقش بیشتر بود پست می گرفت. البته الآن هم متأسفانه بعضی مسئولین به کسانی پست می دهند که تملق بیشتری داشته باشد. این عیب هنوز ریشه هایش هست. منتهی آن زمان همه گیر بود حالا نه.

5 - عزت و کرامت، به جای ذلت و حقارت. رجایی که رئیس جمهور شد، وقتی آمریکا رفت، رئیس جمهور آمریکا ملاقات خواست به او نداد. رجایی که بود؟ یک معلم شلاق خورده زندان رفته. اما مردم به او رأی دادند و ایشان به رئیس جمهور آمریکا گفت: نمی خواهم ببینمت!

6 - جایگزینی ارزش های الهی با ارزش های مادی. قرآن می گوید: <<إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ الله أَتْقاکُمrlm;>> (حجرات/13)؛ امیرالمؤمنین می فرماید: <<ثمره العلم العبودیه>> ثمره علم تواضع است. خدا وعده داده است که نظام عوض می شود. <<وَعَدَ الله الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْض>> (نور/55)، یعنی مؤمنین حکومت را به دست می گیرند. معنای آیه این نیست که همه مردم عادل می شوند.

7 - مهجوریت زدایی از قرآن در جامعه. اوایل انقلاب پاکستان رفتیم گفتند: اینجا حافظ قرآن پانصد هزارتا است. ایران چند تا حافظ دارد؟ من گفتم در ایران حافظ قرآن تربیت نمی کنیم، محافظ قرآن تربیت می کنیم که تکه تکه می شود ولی یک وجب از زمینش را به صدام نمی دهد. شما حافظ تربیت می کنید و ما محافظ. ولی خوب الآن در حفظ قرآن وضع ما خوب است.

8 - احیای زکات و رسیدگی به محرومان. جز افراد نادری که شخصاً زکات می دادند، زکات نبود، یکی از آقایان می گفت: زکات (رضوان الله تعالی علیه)! در سایه انقلاب مسئله زکات مطرح شد. تازه الآن شاید 10 درصد مردم زکات بدهند. ده ها حدیث داریم که اگر همه مردم زکات بدهند روی کره زمین گرسنه ای نمی ماند.

9 - تقویت روحیه شجاعت در جوانان. زمان شاه که راهپیمایی می شد، بعضی ها می گفتند: آدم نمی تواند مستاجرش را از خانه اش بیرون کند. شما می خواهید شاه را از مملکت بیرون کنید؟ اما جوان ها می گفتند: مرگ بر شاه، مرگ بر شاه! بچه های ایران به خودشان اعتماد کردند. خودشان را یافتند.

این جمهوری اسلامی را چه کسی به ما داد؟ شهدا. چقدر جوان شهید شدند. خدایا به آبروی شهدا این جمهوری اسلامی را به اعلا درجه برسان.


بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره تبعات اخروی ریاست

بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
عن النّبیّ صلَّى اللَّه علیه و آله قال: لا یُؤَمَّرُ رَجُلٌ عَلىٰ عَشَرَةٍ فَما فَوقَهُم اِلّا جِی ءَ بِهِ یَومَ القیامَةِ مَغلولَةً یَدُهُ اِلىٰ عُنُقِه فَاِن کانَ مُحسِناً فُکَّ عَنهُ وَ اِن کانَ مُسیئاً زیدَ غِلّاً اِلىٰ غِلِّهِ. (۱)

بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره تبعات اخروی ریاست

بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
عن النّبیّ صلَّى اللَّه علیه و آله قال: لا یُؤَمَّرُ رَجُلٌ عَلىٰ عَشَرَةٍ فَما فَوقَهُم اِلّا جِی ءَ بِهِ یَومَ القیامَةِ مَغلولَةً یَدُهُ اِلىٰ عُنُقِه فَاِن کانَ مُحسِناً فُکَّ عَنهُ وَ اِن کانَ مُسیئاً زیدَ غِلّاً اِلىٰ غِلِّهِ. (۱)

لا یُؤَمَّرُ رَجُلٌ عَلى عَشَرَةٍ فَما فَوقَهُم اِلّا جِی ءَ بِهِ یَومَ القیامَةِ مَغلولَةً یَدُهُ اِلىٰ عُنُقِه
این حدیث درباره ی بنده و امثال بنده است؛
[رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله] فرمود که هیچ کس نیست که بر ده نفر یا بیشتر ریاست و امارت داشته باشد -هر کسی که بر ده نفر، نه حالا بر هشتاد میلیون نفر امارت و ریاست داشته باشد- <<اِلّا جی ءَ بِهِ یَومَ القیامَةِ مَغلولَةً یَدُهُ اِلىٰ عُنُقِه >>، [مگر اینکه] این آدمِ رئیس را که این قدر در دنیا محترم است و رئیس است و مدیر است، چنین آدمی را در روز قیامت وقتی که می آورند، دست او را به گردنش بسته اند؛ یعنی دست بسته او را وارد م میکنند، آن هم به این شکل که دستش به گردنش بسته است. نفْس این مسئولیّت و آمریّت و ریاست، یک تبعاتی دارد که ایجاب میکند این را.

در آن حوزه ی مأموریّت که ما آنجا رئیسیم، مدیریم، یک کاره ای هستیم، بعضی از کارها انجام میگیرد که ما میتوانستیم مانع آن بشویم و نشدیم؛ حالا یا غفلت کردیم [وارد] نشدیم، یا از روی تنبلی وارد نشدیم؛ این کار خلاف، زیر نظر ما و در پُست نگهبانی ما انجام گرفت -پُست نگهبانی ما است دیگر- یا بعضی از کارها باید انجام میگرفت در حوزه ی مأموریّت ما که انجام نگرفت؛ یا به خاطر اینکه ما نفهمیدیم، دقّت نکردیم، تعقیب نکردیم، م نکردیم، پرس و جو نکردیم و ندانستیم، یا نه، دانستیم، تنبلی کردیم، امروز و فردا کردیم، [گفتیم] حالا ان شاءاللّه بعداً، فردا، و ضایع شد، فوت شد. اگر ماها عقل داشته باشیم، باید دنبال ریاست ندویم؛ واقعاً این جوری است. باید دنبال ریاست نرویم؛ ریاست این تبعات را دارد. بعضی میدوند دنبال ریاست، نمیفهمند که نفْس این آمریّت و ریاست، این خطرات را دارد که روز قیامت وقتی او را بیاورند، مغلولاً(۲) می آورند؛ این چیز خیلی مهمّی است. مغلولاً می آورند او را در پای محاسبه ی الهی.

فَاِن کانَ مُحسِناً فُکَّ عَنه
اگر چنانچه او آدم خوبی بود، درستکار بود، در آنچه انجام گرفته بود تقصیری و گناهی متوجّه او نبود، اینجا رها میکنند او را. بالاخره شارع مقدّس و پروردگار عالم موازینی دارد؛ یک جاهایی ممکن است که انسان مَعفوّ باشد به دلیلی؛ قصورش قصورِ عن تقصیرٍ نباشد -گاهی ما قاصریم، جاهلیم امّا جهلمان عن تقصیرٍ است، گاهی نه، واقعاً تلاش خودمان را کرده ایم، زحمتمان را کشیده ایم، آخرش این [نتیجه] درآمده- این [قصور]، اینجا مورد عفو الهی است. پس اگر <<محسن>> باشد این آمر و این رئیس، فُکَّ عَنه.

وَ اِن کانَ مُسیئاً زیدَ غِلّاً اِلىٰ غِلِّه
امّا اگر نه، انسان نیکوکاری نبوده است در دنیا، خودش هم آدم بدکار و بدعملی بوده است -هرجور بدعملی ای که فرض کنید- اینجا آن گرفتاری و آن غل و زنجیری که به او بسته شده است، افزایش پیدا میکند.

اینها را باید ما بفهمیم؛ اینها را باید بفهمیم. دنبال کرسی های ریاست [بودن] -چه ریاست اجرائی، چه ریاست تقنینی؛ می بینید برای نمایندگی مجلس بعضی خودشان را میکُشند، اگر چنانچه راه پیدا نکنند به هر دلیلی یا مثلاً فرض کنید صلاحیّتش را تأیید نکنند یا رأی نیاورد و غیره، خودش را به آب و آتش و در و دیوار میزند که چرا نشد- عقل نیست، تدبیر نیست. ملاحظه کردید؟ اگر چنانچه این ریاست، مایه ی یک چنین دغدغه ای است، خب انسان رها کند؛ مگر اینکه واقعاً متوجّه انسان بشود و واجب باشد برای انسان؛ آن[جا] بله [لازم است].

بنده دوره ی دوّم ریاست جمهوری، قطعاً عازم(۳) بودم به اینکه نامزد ریاست جمهوری نشوم -حالا دوره ی اوّل که تحمیل شد بر ما، هیچ- دوره ی دوّم دیگر یقیناً گفتم من قطعاً نامزد نمیشوم؛ امام به من فرمودند بر تو واجب عینی و تعیینی است -هر دو را گفتند- گفتند: هم واجب عینی است، هم واجب تعیینی است؛ خب بنده هم برخلاف میل خودم قبول کردم و رفتم. درست این است که اگر چنانچه تکلیفی وجود ندارد، واجب بر انسان نیست، انسان نرود به سراغش و دنبال نکند آن را. بله، اگر چنانچه ناچار شد، ناگزیر شد، به گردن انسان گذاشته شد، آنجا <<خُذها بِقُوَّة>>؛(۴) بایستی با قوّت انسان دنبال بکند.


۱) امالی طوسی، مجلس دهم، ص ۲۴۶؛ <<پیامبر اکرم (ص) میفرماید: هیچ کس نیست که بر ده نفر یا بیشتر، ریاست و امارت داشته باشد مگر اینکه او را روز قیامت در حالی می آورند که دستش به گردنش بسته است؛ پس اگر چنانچه آدم درستکاری بود و تقصیری متوجّه او نبود، او را رها میکنند و اگر چنانچه بدکار و گناهکار بود، غل و زنجیرش افزایش پیدا میکند.>>
۲) دست بسته
۳)کسی که اراده ی قطعی به انجام کاری کند.

۴) سوره ى اعراف، بخشى از آیه ى ۱۴۵؛ <<. آن را به جد و جهد بگیر .>>


پاورپوینت اصول عقاید-توحید - 20 اسلاید

پاورپوینت عقاید و اعتقادات

دراینجا برخی مطالب در قالب پاورپوینت با موضوع عقاید قرار داده ایم و امیدواریم مفید فایده برای شما مخاطبین عزیزان باشد

الف) توحید

درس اول توحید خداشناسی شرایط و آثار آن

درس دوم توحید راه های خداشناسی1

درس سوم توحید راه های خداشناسی 2

درس پنجم توحید اسماء و صفات1

درس ششم توحید اسماء و صفات2

درس هفتم توحید افعالی

درس هشتم توحید عملی


مدرس مجتهدی مدبر

مدرس مجتهدی مدبر

دوران آغازین فعالیتهای ی و اجتماعی شهید آیت الله سید حسن مدرس مصادف با دوره مشروطه بود و او به جد به حمایت از مشروطه پرداخت او مشروطه خواهی را راهی برای عینیت احکام اسلامی میدانست و تلاش میکرد تا با قرار دادن قوانین در مسیر اسلامی پایه های یک مملکت دینی را بگذراد.

مدرس مجتهدی مدبر

مدرس مجتهدی مدبر

دوران آغازین فعالیتهای ی و اجتماعی شهید آیت الله سید حسن مدرس مصادف با دوره مشروطه بود و او به جد به حمایت از مشروطه پرداخت او مشروطه خواهی را راهی برای عینیت احکام اسلامی میدانست و تلاش میکرد تا با قرار دادن قوانین در مسیر اسلامی پایه های یک مملکت دینی را بگذراد.

مدرس مجتهدی مدبر اگر چه تاریخ پر فراز و نشیب ت شیعه پر است از بزرگانی که هرکدام ستاره ای درخشان در وادی علم و عمل بوده اند و با وجود اینکه کم نبوده اند اندیشمندان دینی مانند جمال الدین اسد آبادی و شیخ فضل الله نوری که عمری را با هدف اعتلای آرمانهای الهی به تلاش و مجاهدت پرداخته اند اما شاید کمتر عالم دینی را به جامعیت شهید آیت اللهسید حسن مدرس بتوان پیدا کرد که علم را به ت پیوند زده و ت را به کیاست دوخته و دستی در اقتصاد و دستی دیگر در فرهنگ گداخته است.

سید حسن طباطبایی زواره یا همان سید حسن مدرس فقیه، اصولی و ت مداری بود که دایره فعالیتهایش از سایست تا فرهنگ و اقتصاد را در بر میگرفت او که در خانواده ای متدین و مذهبی در اطراف زواره به دنیا آمده بود در اصفهان تحصیلات خود را شروع کرد و خیلی سریع دوره مقدمات را پشت سر گذاشته و خیلی زود تر از آنچه انتظار میرفت توانست با طی دوره های علمی فقه و اصول و فلسفه و عرفان و سایر علوم مورد نیاز از محضر عالمان تراز اول آن دیار یعنی سید محمد باقر درچه ای و شیخ مرتضی ریزی اجازه اجتهاد خود را دریافت کند او که شوق علم امانش نمیداد راه نجف که در آن زمان مرکز علوم دینی شیعی بود را در پیش گرفت و پس از هفت سال ست در نجف توانست تاییدیه بر اجتهاد خود دریافت نماید.

او پس از بازگشت از نجف در مدت زمان کوتاهی به عنوان یکی از مدرسین ممتاز اصفهان شناخته شد به گونه ای که صبح ها در مدرسه جده کوچک،فقه و اصول و عصرها در مدرسه جده بزرگ، منطق و شرح منظومه و در روزهای پنجشنبه نهج البلاغه را تدریس می کرد و کثرت تدریس و نبوغ او در حلاجی مطلب باعث شد تا او را به عنوان مدرس علی الاطلاق اصفهان بشناسند و به مرور نام او به مدرس تغییر کرده تا آنجا که کمتر کسی دیگر اسم واقعی او را میدانست.

اگر چه اصفهان برای مدرس فضایی خوش داشت اما روح پر تلاطم او را قانع نمیکرد و از همین رو او سال 1304 به تهران عزیمت نمود و در مدرسه سپه سالار به تدریس فقه و اصول و منطق و تفسیر پراخت تهران نیز مانند اصفهان آغوش اقبال خود را برای مدرس گشود و پس از اندک زمانی تولیت مدرسه سپه سالار به او سپرده شد و مدرس به عنوان یکی از شخصیتهای مطرح تهران مورد احترام علما، مردم و بازاریان قرار گرفت.

فعالیت های ی مدرس

دوران آغازین فعالیتهای ی و اجتماعی شهید آیت الله سید حسن مدرس مصادف با دوره مشروطه بود و او به جد به حمایت از مشروطه پرداخت او مشروطه خواهی را راهی برای عینیت احکام اسلامی میدانست و تلاش میکرد تا با قرار دادن قوانین در مسیر اسلامی پایه های یک مملکت دینی را بگذراد.

در آن زمان و طبق قانون مشروطه مقرر گردید تا تعدادی از فقها بر قوانین موضوعه مجلس نظارت داشته باشند تا جایی از قانون در تعارض با شرع اسلام واقع نشود بر این اساس آیت الله مدرس در دور دوم مجلس ملی از طرف فقهای قم و تهران به عنوان یکی از فقهای ناظر بر قانون انتخاب شد نظارتهای دقیق و مستدل او در آن دوران باعث شد تا بسیاری از قوانین منطبق بر شرع وضع شود و همین سختگیری ها بود که اولین زمزمه های مخالفت را با او به راه انداخت اما مدرس که مرد میدان بود توانست با کسب آرای مردمی به مجلس شورای ملی راه پیدا کند و از دوره سوم تا ششم در این مجلس باقی بماند مدرس در نمایندگی خود در مجلس شورای ملی تمام تلاش خود را در راستای اعتلای اسلام و پیشرفت ایران انجام داد و از هر حرکتی متجددانه ای که با اسلام در تعارض نبود استقبال میکرد.

وطن دوستی مدرس

مدرس از جمله عالمیان دینی بود که روح اسلام خواهی را با ایران دوستی تلفیق کرده بود اودر یکی از جلسات مجلس ششم درباره رابطه اسلامیت و وطن پرستی چنین می گوید: <<. با اندک فهمی هر کس می داند که حکومت داشتن در یک ده خراب بهتر از اسارت در یک مملکت آباد است. بنابراین هر ایرانی که دیندار است و هر کس که شرافتمند است، تا بتواند باید روی دو اصل از وطن خود دفاع کند و خود را تسلیم هیچ قوه ننماید. که یکی از آن دو اصل، اسلامیت است و دیگر وطن پرستی و در مملکت ما اصل اسلامیت اقوی است، زیرا یک مسلمان حقیقی تسلیم نمی شود مگر این که حیات او قطع شود. برای جلب این قبیل مسلمین است که دول مسیحی در پایتخت های خود مسجد بنا می نمایند ولی یک متجدد سطحی و بی فکر را می توانند به یک تعارفی تسلیم نمایند. اصل اسلامیت و اصل وطن پرستی با هم متباین نیست و نسبت بین این دو از نسب اربعه، عموم و خصوص مطلق است یعنی هر مسلمان وطن پرست است. چه حب الوطن من الایمان. ولی می شود که وطن پرستی مسلمان نباشد، هم چنان که ممالک غیرمسلمان روی این اصل خود را حفظ می نمایند.

مخالفت با قرار دادهای استعماری

مدرس ، با قرارداد 1919م به شدت مخالفت کرد تا جایی که سفیر انگلیس او را مهم ترین شخصیت مخالف قرارداد معرفی نمود. او در مجلس پنجم از مخالفین ریاست وزرایی سردار سپه بود. علت اینکه مدرس اصرار به بقای سلطنت قاجار داشت نه این بود که وی خاندان قاجار را لایق حکومت می دانست، بلکه به صراحت می گفت : اگر <<مقصود دیگران تنها عبارت از این بود که اعلیحضرت را از سلطنت برکنار سازند و دیگری را بر سر تخت بنشانند، من که مدرس هستم صریحاً می گویم که به مبارزه نمی پرداختم>>.

مدرس پی به یک توطئه خارجی برده بود که می خواهند با تغییر رژیم و تغییر سلطنت نظم اجتماعی و ی و فرهنگی ایران را به هم بزنند تا بتوانند به راحتی بر مردم ایران حکومت کنند. از این رو می گفت : روزگار و گردش آن چنین پیش آورده است که بزرگ ترین و مقدس ترین مبادی ایمانی ما یعنی آن اصولی که موجب مصونیت اجتماعی و ی قوم ایرانی ، استقلال و تمامیت ایران است با بقاء و دوام سلطنت اعلیحضرت توأم گردیده است اما بر من ثابت است که مقصود دیگران در حال حاضر تغییر رژیم حقیقی است با تمام معنای آن و تغییر رژیم در تمام شعب اجتماعی و ی . همان چیزها که باعث انتظام رشته های مختلف حیات ملی ما بوده و همان چیزها بوده است که ایرانی را از سخت ترین مخاطرات خلاصی بخشیده است.

مدرس در مجلس ششم از تهران انتخاب شد و همچنان به مخالفت خود با رضاشاه ادامه داد. او با شم ی خود درک کرده بود که اصلاحات رضاخانی ، اصلاحات عمیق نیست ، بلکه یک نوع تجدّد سطحی است که هم اصالت فرهنگی ایران را قربانی می کند و هم دستاوردی به دنبال نخواهد داشت . وی با صراحت گفته بود که <<رژیم نویی که نقشه آن را برای ایران بینوا طرح کرده اند، نوعی از تجدّد به ما داده می شود که تمدن مغربی را با رسواترین قیافه تقدیم نسل های آینده خواهد نمود>>.

مدرس به طنز می گفت : قریباً چوپان های قریه های قراعینی و کنگاور با فکل سفید و کراوات خودنمایی می کنند، اما در زیباترین شهرهای ایران هرگز آب لوله و آب تمیز برای نوشیدن مردم پیدا نخواهد شد. ممکن است کارخانه نوشابه سازی افزودن گردد، اما کوره آهن گدازی و کارخانه کاغذسازی پا نخواهد گرفت . درهای مساجد و تکایا به عنوان منع خرافات و اوهام بسته خواهد شد، اما سیلی از رمان ها و افسانه های خارجی که در واقع جز حسین کرد فرنگی و رموز حمزه فرنگی چیزی نیستند، به وسیله مطبوعات و پرده های سینما به این کشور جاری خواهد گشت ؛ به طوری که پایه افکار و عقاید و اندیشه های نسل جوان ما از دختر و پسر تدریجاً بر بنیاد همان افسانه های پوچ قرار خواهد گرفت و مدنیّت مغرب و معیشت ملل مغربی را در رقص و آواز و ی های عجیب آرسن لوپن و بی عفتی ها و مفاسد اخلاقی دیگر خواهند شناخت .

در چنین فضایی، رومه های طرفدار رضاخان از هر فرصتی برای حمله به مدرس استفاده می کردند. روز 7 آبان 1305، در آستانه سالگرد حکومت رضاشاه ، آیت الله مدرس ترور و به شدت مجروح شد. در همین حال در بیمارستان در پاسخ به نماینده رضاشاه که برای عیادت آمده بود، گفت : <<به کوری چشم دشمنان نمرده ام و زنده هستم.<<

مدرس مردی نبود که با این توطئه ها از میدان مبارزه بیرون رود. او با همفکران اقلیت خود، رضاخان را استیضاح کرد. مدرس علت استیضاح را سوء مدیریت و اقدامات ضد قانونی و حیف و میل اموال مقصرین و عدم تحویل به خزانه اعلام کرد. گرچه استیضاح عملی نشد و استیضاح کنندگان مورد ضرب و شتم طرفداران رضاخان قرارگرفتند، اما جریان استیضاح، شوکی به مطبوعات وارد کرد.

مدرس در دوره هفتم مجلس از تهران کاندیدا شد ولی حتی یک رأی هم به نام او خوانده نشد. او می گفت : به فرض اینکه قبول کنیم هیچ کس به من رأی نداده است ، ولی یک رأی خودم کجا رفت ؟

سرانجام آیت الله مدرس در 16 مهر 1307 دو روز بعد از افتتاح مجلس هفتم دستگیر و به خواف تبعید شد و در آذر 1316 پس از نه سال زندان و تبعید، در کاشمر به شهادت رسید.

رضاشاه چون قدرت و شجاعت مدرس را می شناخت در اوّلین برخوردش با ت ، نقشه ترور وی را کشید و چون موفق نشد، وی را منزوی کرد و پس از دستگیری و تبعید او را به شهادت رساند.


مجموعه پاور پوینت های مذهبی

وظایف منتظران در زمان غیبت

دانلودکلیپ بسیار زیبای وظایف منتظران در زمان غیبت

برگرفته از کتاب مکیال و المکارم

با صوتی زیبا از حامد زمانی درمورد اباصالح المهدی عج

دانلود با یک صلوات جهت تعجیل در فرج مولی و صاحب ما اباصالح المهدی

دانلود


پاورپوینت درسنامه آموزش اصول اعتقادات (ویژه جوانان) / جلسه 3

پاورپوینت درسنامه آموزش اصول اعتقادات (ویژه جوانان) / جلسه 3
موضوع: فطرت، نظریه راسل، نظم کهکشان ها و اتم ها، برهان نظم
پاورپوينت قابل ويرايش (حجم 57 مگ)
صوت سخنراني (حجم 33 مگ)


پاورپوینت درسنامه آموزش اصول اعتقادات (ویژه جوانان) / جلسه 2

پاورپوینت درسنامه آموزش اصول اعتقادات (ویژه جوانان) /جلسه 2

موضوع: چه نیازی به دین داریم؟ واقعاً دلیل برتری انسان بر حیوان چیست؟
پاورپوينت قابل ويرايش (حجم 30 مگ)
صوت سخنراني (حجم 33 مگ)


امروز یکی از دانشجوهایی که خونمون اومده بود قضیه ی جالب و در عین حال عبرت آموزی رو نقل کرد. گفت: با چند تا از رفیقام سوار تاکسی بودیم که راننده ی تاکسی برای اینکه ما رو نصیحت کنه که در این سنین جوانی مواظب خودتون باشید، گفت: بیست سی سال قبل وقتی که ۱۸ سالم بود، توی محلمون یک زن خراب زندگی می کرد که شوهر هم داشت. یه بار وسوسه شدم که باهاش رابطه داشته باشم. خلاصه وقتی که شوهرش نبود رفتم خونش و که در

امروز یکی از دانشجوهایی که خونمون اومده بود قضیه ی جالب و در عین حال عبرت آموزی رو نقل کرد. گفت: با چند تا از رفیقام سوار تاکسی بودیم که راننده ی تاکسی برای اینکه ما رو نصیحت کنه که در این سنین جوانی مواظب خودتون باشید، گفت: بیست سی سال قبل وقتی که ۱۸ سالم بود، توی محلمون یک زن خراب زندگی می کرد که شوهر هم داشت. یه بار وسوسه شدم که باهاش رابطه داشته باشم. خلاصه وقتی که شوهرش نبود رفتم خونش و که در خونشو زدند. زن فوری لباساشو پوشید و رفت دم در. شوهرش اومده بود. زن هم گفت: حاجی امروز آبگوشت داریم برو چند تا نون بخر و بیا. شوهرش رفت و من هم لباسمو پوشیدم و از خونه زدم بیرون. این بود تا چند سال قبل که بین روز با تاکسی رفتم خونه. همین که در را زدم، زنم اومد در خونه و گفت: حاجی آبگوشت داریم، برو چند تا نون بخر وبیا! چون جمله اش دقیقا شبیه جمله ی سی سال قبل اون زن خراب بود، ناگهان خاطره ی اون روز در ذهنم تداعی شد و دلم آشوب شد. فوری رفتم در تاکسی نشستم و منتظر شدم. بعد از لحظاتی دیدم جوانی از خانه ام بیرون زد. صداش زدم و گفتم: سوار شو. گفت: تو کی هستی؟ گفتم: سوار شو تا بهت بگم. وقتی سوار شد، گفتم: من شوهر همون زنی هستم که الآن باهاش مشغول بودی! از ترس شروع به لرزیدن کرد. گفتم: نترس، حقم بود و خاطره ی دوران جوونیمو واسش تعریف کردم و گفتم: تو هم منتظر چنین روزی باش! بعد از این قضیه هم زنم رو طلاق دادم. این را براتون گفتم که مراقب رفتارتون باشید و گول وسوسه های شیطون رو نخورید.

امام صادق علیه السلام :

وَ إِنْ شَرّاً فَشَرٌّ لَا تَزْنُوا فَتَزْنِیَ نِسَاؤُکُمْ وَ مَنْ وَطِئَ فِرَاشَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ وُطِئَ فِرَاشُهُ کَمَا تَدِینُ تُدَان. ؛
اگر شر مرتکب شدی شر می بینی پس نکنید تا با ناموستان ندهد . و هر که به همسر مردى مسلمان خیانت کند ، به همسرش خیانت کنند . با هر دست که بدهى، از همان دست مى گیرى .
بحار الأنوار (ط - بیروت)، جrlm;۷۲، ص: ۱۷۰

ldquo;هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنیrdquo;

هــــــر که باشد نظرش در پی ناموس کسان

پــی نامــوس وی افـتد نظـــــر بوالهــوســان


راه درست در برابر فشارها و هجمه های دشمن
سؤال اول این است که وقتی فشارها و هجمه های دشمن زیاد می شود و برای ما مشکلات فراوانی می سازد، راه صحیح در برابر آنان چیست و بهترین عملکرد در برابر آنان چیست؟ خداوند در آیات زیادی این گونه پاسخ می دهد که تصمیم صحیح، مقاومت است و سیره مردان مبارز را این گونه معرفی می کند که همیشه در برابر دشمن به دنبال مقاومت بوده اند. یکی از نمونه های مهم آن داستان مبارزه طالوت (فرمانده بنى اسرائیل) با جالوت (ابر قدرت ستمگر) است:

راه درست در برابر فشارها و هجمه های دشمن
سؤال اول این است که وقتی فشارها و هجمه های دشمن زیاد می شود و برای ما مشکلات فراوانی می سازد، راه صحیح در برابر آنان چیست و بهترین عملکرد در برابر آنان چیست؟ خداوند در آیات زیادی این گونه پاسخ می دهد که تصمیم صحیح، مقاومت است و سیره مردان مبارز را این گونه معرفی می کند که همیشه در برابر دشمن به دنبال مقاومت بوده اند. یکی از نمونه های مهم آن داستان مبارزه طالوت (فرمانده بنى اسرائیل) با جالوت (ابر قدرت ستمگر) است:

<<وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ.>>(۲)
هنگامی که سپاه طالوت با لشکر جالوت روبه رو شدند، گفتند: پروردگارا، <<مقاومت>> در برابر دشمن را بر ما سرازیر کن و گام هایمان را استوار دار، و ما را بر این دشمنان کافر پیروز بگردان.

خداوند در دوران مبارزه ی پیامبر اسلام نیز همن راهکار را توصیه می فرماید و هشدار می دهد که از مقاومت کردن کوتاه نیایید:

<<فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ.>>(۳)
همان گونه که به تو فرمان داده ایم، بر این دین، پایداری کن. کسانى هم که از شرک، توبه کرده و همراه تو ایمان آورده اند باید در این مسیر پایدارى کنند. مبادا دست از مقاومت بردارید و طغیان کنید و از بندگى خدا منحرف شوید، که او به کارهای شما بیناست و در صورت عقب نشینی، شما را مؤاخذه خواهد کرد.

راز سخن پیامبر که فرمود <<شیبتنی هود و أخواتها>>(۴) <<سوره هود و مانندهای آن مرا پیر کرد.>> نیز همین دستور به <<مقاومت>> است. در مقابل، آیات متعددی جامعه ی اسلامی را به شدت از <<سازش>> منع می کند و <<سازشکاران>> را توبیخ کرده است.

حتما کلیک کنید

شکست پذیری قطعی دشمنان
سؤال دوم این است که این همه دستور به مقاومت، با واقعیت بیرونی مطابقت ندارد. مگر می شود دشمن ابر قدرت را شکست داد؟ اصلاً او مگر شکست می خورد که ما بخواهیم در برابر آن مقاومت کنیم؟ قرآن کریم در آیات متعددی به این سؤال نیز پاسخ می دهد و تأکید می کند که دشمنان قطعاً شکست پذیرند و اگر مقاومت کنید بی تردید شکست می خورند و شما پیروز می شوید. خداوند در یکی از آیات می فرماید:

<<الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ.>>(۵)
خداوند برنامه ها و اهداف دشمنان کافر را و کسانی که در مسیر خدا سنگ اندازی می کنند، بی اثر می سازد و آنها را با شکست مواجه میکند.

تعبیر <<أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ>> به صراحت بیان می کند که تمام نقشه های دشمنان با شکست مواجه می شود و راه به جایی نمی برند. همچنین خداوند در آیه ی دیگری ضمن سرزنش کافران، به پیامبر اطمینان می دهد که توطئه های دشمنانش بر ضد ایشان، اثر نخواهد گذاشت.

<<اَم یُریدونَ کَیدًا فَالَّذینَ کَفَروا هُمُ المَکیدون.>>(۶)
آیا آنان می خواهند با طرح این گفتارها و پندارهای باطل بر ضدّ تو مکر کنند تا دعوت تو را خاموش کنند؟ ولی کافران خود گرفتار نیرنگ خویش شده اند.

برگشت توطئه ی دشمنان به خودشان معانی مختلف دارد، حضرت آِیت الله ای درباره ی این موضوع می فرمایند: <<آن که در واقع دارد فریب میخورد، آن که دارد حرکت میکند به خیال اینکه به سمت قلّه میرود در حالی که دارد به سمت حضیض میرود، او "اَلَّذینَ کَفَروا" است؛ یعنی ترامپ، یعنی همین شیاطین، اشرار و احمقهای دُور و بَر نظام حاکمه ی آمریکا؛ اینها هستند.>>(۷) خداوند در آیه ی دیگری می فرماید:

<<إِنَّ الَّذینَ یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ. أُولئِکَ الَّذینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ.>>(۸)
خدا برنامه ها و رفتارهای دشمنان کافر را همیشه بی اثر می کند. نه در دنیا نتیجه ای دارد و نه در آخرت. هیچ کس هم نیست که آنها را کمک کند تا نقشه های خود را عملی کنند.

<<حبط>> یعنی باطل و بى اثر شدن عمل. در زبان عرب به چهار پایی که زیاد علف می خورد و به تدریج شکمش باد می کند و می میرد، <<حبط>> می گویند.(۹) تعبیر <<حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ>> در آیه، این حقیقت را می فهماند که شکست دشمنان، یک افول تدریجی است. آنان به گمان اینکه در حال پیشرفت هستند، دشمنی می کنند اما در حقیقت مانند چهارپایی که تنها همّ و غمش خوردن است، به نابودی تدریجی خود کمک می کنند.

* نمونه های شکست دشمنان ابر قدرت
خداوند می داند بعد از پاسخ به سؤال قبل و تأکید بر شکست پذیری دشمنان، ممکن است هنوز عده ای دچار تردید باشند و هنوز در فکر مقاومت نباشند و چنین سؤال کنند که اگر دشمنان شکست پذیرند، آیا تاکنون چنین اتفاقی افتاده است و چنین شکست هایی خورده اند؟ آیا جوامع دینی قبل، تجربه ی چنین شکست دادن دشمن و پیروزی بر آنان را داشته اند؟ قرآن کریم در آیات مختلفی به این سؤال نیز پاسخ می دهد و برخی شکستهای تاریخی دشمنان را ذکر می کند. خداوند در آیات متعددی به مطالعه ی تاریخ و نگاه به تجربه ی دیگر ملت ها توصیه کرده است. در آیه ای می فرماید:

<<أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لِلْکافِرینَ أَمْثالُها.>>(۱۰)
چرا در زمین و تاریخ ملتها نمی گردند و مطالعه نمی کنند تا با نگاه عبرت آموز ببینند عاقبت ملت های ظالم گذشته چگونه رقم خورد؟ خداوند آنها را با هرچه به آنان وابسته بود نابود ساخت. اى پیامبر، نظیر این عقوبت ها براى کافران و دشمنان عصر تو هم هست.

خداوند به کسانی که مرعوب دشمنان اند و در مسیر اسلام طاقت نمی آورند، می فرماید به سابقه ی امت های گذشته نگاه کنید، ببینید من با آنها چه کردم. <<تدمیر>> به معنای هلاک کردن است. اما وقتی با حرف <<علی>> می آید، به معنای هلاکت شدید است. به این معنا که هر چه داشتند (از خود و خانواده و خانه و ملک) خدا بر سرشان خراب کرد. زیرا در زبان عرب <<دَمر>> یعنی هلاک کردن و <<دَمَرَ عَلى>> یعنی نابود کردن همه چیز حتى فرزندان و خانواده و اموال مخصوص انسان بر سرش.

* دلائل شکست دشمنان و پیروزی مؤمنان
بعد از ذکر نمونه ها ممکن است این سؤال پیش بیاید که چطور می شود دشمنان و قدرتهای با این عظمت، چنان نابود شده اند که اثری از آنها نیست؟ پاسخ به این سؤال از یک طرف، هشداری به دشمنان کنونی است و از طرفی امید به جوامع اسلامی تا به راهی که انتخاب کرده اند ایمان داشته باشند و از ادامه ی آن ناامید نشوند. خدواند در پاسخ به این سؤال، برخی از دلائل شکست آن ابرقدرتها و دلائل پیروزی جبهه ی حق را بیان می کند. در آیه ای، بعد از ذکر شکست دشمنان، علت آن را این گونه بیان می کند:

<<ذلِکَ بِأَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ.>>(۱۱)
دلیل شکست آنها این است که کافران از باطل پیروى می کنند و مؤمنان از حق پیروی می کنند.

دشمنان، پیرو باطل و به دنبال گسترش باطل اند و مؤمنان پیرو حق و به دنبال گسترش حق اند؛ لذا دشمنان شکست می خورند و مؤمنان پیروز می شوند. خداوند در این آیه می فرماید اگر جامعه ای مسیر حق را انتخاب کند، به نتیجه رساندن کارهای آن جامعه نیز، به عهده ی خداست. روشن است وقتی کارها در دست خدا باشد قطعاً به نتیجه می رسد و آنجا جامعه به پیروزی می رسد. اما اگر جامعه ای مسیر باطل را انتخاب کند، به نتیجه رساندن کارهای آن جامعه ی باطل، دیگر به عهده ی خدا نیست، چون باطل است و خدا حق محض است و چطور می تواند کار باطل انجام دهد؟ لذا وقتی خدا برنامه های جامعه ای را به نتیجه و پیروزی نرساند، چه کسی می خواهد به نتیجه برساند؟ لذا نتیجه روشن است و آن جامعه قطعاً با شکست مواجه می شود.

* همراهی خدا و کمک به جامعه اسلامی
به دنبال سؤال قبلی این سؤال پیش می آید که رمز پیروزی مؤمنان چیست؟ مؤمنان با چه قدرت و توانایی در برابر دشمنان قدرتمند مقاومت کنند؟ خداوند در پاسخ به این سؤال، حجت را تمام میکند و می فرماید خدا با شماست و قدرت شما، با شما بودن <<خدا>> است. در اولین آیه می فرماید:

<<فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ.>>(۱۲)
مبادا در مبارزه کوتاهی کنید و به دشمن پیشنهاد سازش دهید. شما بالاترید چون خدا با شماست و مطمئن باشید نتیجه مقاومت را بی کم و کاست به شما می دهد.

شما <<أعلون>> و بالاترید چون خدا <<الاعلی>> و بالاتر است، <<سبحان ربی الأعلی و بحمده>>. منظور از اینکه خدا با مؤمنان است این است که آنها را یاری می کند، کمکشان می کند. لذا نباید احساس تنهایی و ناتوانی کنند. خداوند در آیه ی دیگری اینچنین می فرماید:

<<قالا رَبَّنا إِنَّنا نَخافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنا أَوْ أَنْ یَطْغى ، قالَ لا تَخافا إِنَّنی مَعَکُما أَسْمَعُ وَ أَرى. >>(۱۳)
وقتی خدا به حضرت موسی و هارون (علیه السّلام) دستور داد به سوى ابر قدرت دوران خود؛ یعنی فرعون بروند و پیام خدا را با زبان نرم به او ابلاغ کنند، حضرت موسی و هارون به خداوند عرض کردند: پروردگارا، مى ترسیم قبل از آن که پیام تو را ابلاغ کنیم ما را کیفر کند یا سر به طغیان بردارد و بیش از پیش بر بنى اسرائیل ستم کند و علیه تو آشفته گویی کند. خداوند در پاسخ فرمود: نگران نباشید، من با شما هستم. به همه چیز احاطه دارم. هر چه گفته شود، می شنوم و هر کاری انجام بگیرد، مى بینم. شما به مصاف فرعون بروید و از هیچ قدرتی نترسید؛ چون قدرت برتر یعنی خدا، با شماست.

* وعده پیروزی مؤمنان و شکست دشمنان
سؤال بعدی این است که آیا حقیقتاً نتیجه ی مقاومت، پیروزی است و این وعده تحقق پیدا خواهد کرد؟ خداوند در آیات متعدد و با ذکر داستانهایی از تحقق وعده های خود به این سؤال پاسخ می دهد.

<<فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذینَ لا یُوقِنُونَ.>>(۱۴)
خداوند در این آیه به پیامبر دستور می دهد در برابر برخوردهاى کافران که حق را باطل مى شمرند، مقاومت کند؛ چرا که خدا وعده پیروزى داده است و وعده ی خدا حق است و قطعاً به آن وفا مى کند.

اهمیت آیه در این است که در ابتدای سوره وعده پیروزی رومیان را داد و به وعده اش وفا کرد و الآن وعده پیروزی مسلمانان بر دشمنانش را می دهد و با بیان داستان رومیان می خواهد به مسلمانان بفهماند که خدا قطعاً به وعده ی خود وفا خواهد کرد. در آیه ی دیگری همین دستور مقاومت را می دهد و وعده ی پیروزی:

<<فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ.>>(۱۵)
اى پیامبر، اکنون که دانستى عاقبت ستمکاران به کجا مى انجامد، در برابر فشارها و مخالفت های مشرکان مقاومت کن؛ زیرا وعده خدا راست است و به آن وفا مى کند و بدان با این مقاومت کردن، تو در نزد دشمنان گنهکار قلمداد می شوی، پس از خدا بخواه تا پیامدهای این مقاومت و دعوت تو را که بر آنان ناگوار آمده، از تو بزداید و همراه با ستایش پروردگارت، در هرعصر و بامداد او را تسبیح گوى.

* توجه به هزینه های مقاومت و سازش
از آنجا که انسانها در فکر سود و زیان خود هستند و همیشه آنچه را هزینه ی کمتری برایش دارد، همان را انتخاب می کند، این سؤال مهم پیش می آید که هر کدام از مقاومت و سازش چه هزینه هایی دارند؟ هزینه ها و ضررهای مقاومت زیاد است یا هزینه ها و زیانهای سازش؟ و اگر مقاومت نکنیم چه می شود؟ خداوند در آیات متعددی به این سؤال نیز پاسخ داده است. در یک آیه این طور می فرماید:

<<وَ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ، سَیَهْدیهِمْ وَ یُصْلِحُ بالَهُمْ، وَ یُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ.>>(۱۶)
در این آیه خداوند به هزینه های مقاومت می پردازد و می فرماید باید کسانی از شما در راه اسلام، هزینه ی مقاومت را بدهید و در این راه کشته بشوید، نه تنها این هزینه دادنها شما را به شکست نزدیک تر نمی کند؛ بلکه همین هزینه ها باعث پیروزی شما می شود. نتیجه این شهادت ها از بین نمی رود.

تعبیر به <<أَصْلَحَ بالَهُمْ>> بیانگر این نکته است که خداوند برنامه های مؤمنان را به نتیجه و پیروزی می رساند و کارهایشان را درست میکند. به عبارت بهتر، مدیریت کارهای جامعه ی اسلامی را به دست می گیرد. در آیات مهم دیگری خداوند هم به آثار و هزینه های سازش اشاره میکند و هم به هزینه های مقاومت. ابتدا می فرماید:

<<یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِنْ کُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً فی سَبیلی وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتی تُسِرُّونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَیْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ یَفْعَلْهُ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبیلِ.>>(۱۷)
اى مؤمنان! با دشمنان من و دشمنان خودتان دوست نشوید و مدیریت خودتان را به دست آنها نسپارید. شما مخفیانه با آنان طرح دوستى مى ریزید و می خواهید با آنان سازش کنید. مگر نمی بینید با اعتقادات شما و با قرآن سر سازش ندارند؟ مگر همین ها نبودند که پیامبر و رهبرتان و خودتان را از شهر و دیارتان بیرون کردند؟ فقط به خاطر ایمانتان. اگر واقعاً به خاطر من و رضایت من مبارزه می کنید، با دشمنان سازش نکنید و دوست نشوید. شما مخفیانه به آنها ابراز مودّت مى کنید، در صورتى که من هم به مخفی کاری هایتان آگاهم، هم به کارهای آشکارتان. بدانید هرکس از شما با دشمنان سازش کند و طرح دوستی بریزد، قطعاً به بیراهه رفته و راه راست را گم کرده است.

و در ادامه همین آیه نتیجه سازش با دشمنان را بیشتر روشن می کند و می فهماند که سازش با آنها چه هزینه های سنگینی دارد:

<<إِنْ یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْداءً وَ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ، لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ.>>(۱۸)
ای سازشکاران! بدانید همان کسانی که شما با آنها سازش کردید، اگر دستشان به شما برسد، به شدت با شما دشمنی می کنند؛ هرچند دست دوستى به آنان داده باشید! وقتی دستشان به شما برسد به دوستی هایشان نگاه نمی کنند؛ شما را مى کشند یا اسیر مى کنند و شکنجه مى دهند و به شما ناسزا مى گویند و تحقیرتان می کنند و در نهایت می خواهند با این کارها، شما را از اعتقادتان برگردانند و کافر شوید.

ای سازشکاران! اگر به خاطر رفاه خویشاوندان و فرزندانتان با دشمنان سازش می کنید و طرح دوستی می ریزد، بدانید هیچ کدام از آنها روز قیامت به داد شما نمی رسند و برای شما فایده ای ندارند و شما را نمی توانند از عذاب الهی رها کنند.

* شرایط مقاومت در برابر دشمنان و موانع آن
سؤال دیگر اینکه برای مقاومت باید چه کنیم؟ چه شرایطی را رعایت کنیم؟ خداوند در آیات متعددی به این سؤال نیز پاسخ می دهد. در اولین آیه می فرماید، اولین شرط مقاومت، یاری کردن دین خداست:

<<یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ.>>(۱۹)
اى کسانى که ایمان آورده اید، اگر خدا را یارى کنید و براى خشنودى او با کافران بجنگید و از دینش حمایت کنید، او نیز با فراهم آوردن اسباب پیروزى، شما را یارى مى کند و گام هایتان را در میدان نبرد استوار می سازد.

اولین اثر یاری خدا و رسولش، نصرت الهی و ثابت قدمی مؤمنان است. منظور از اینکه خدا مؤمنان را یاری می کند؛ یعنی اسباب پیروزی بر دشمن را برایتان فراهم مى سازد. به هر وسیله ای؛ با انداختن ترس در دل دشمنان، دادن قدرت اراده به مؤمنان، برنامه ریزی دقیق، یاری فرشتگان، تغییر مسیر حوادث به نفع مؤمنان، جذب مردم به مؤمنان. این تعبیر، بهترین تشویق برای مقاومت و مبارزه است. چون مؤمنان را به قدرت نامحدود خدا متصل می کند. همین تعبیر را در آیه ی دیگری می فرماید:

<<وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ.>>(۲۰)
قطعا خدا کسانى را که او را یارى مى دهند یارى خواهد کرد، چرا که خدا نیرومند و شکست ناپذیر است.

خداوند در آیه دیگری به یکی دیگر از موانع استقامت در برابر دشمنان اشاره می کند:

<<إِنَّ الَّذینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ بِبَعْضِ ما کَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلیم. >>(۲۱)
کسانى از شما که روز برخورد آن دو گروه (مؤمنان و مشرکان) در میدان اُحد، پایداری نکردند و فرار کردند، تنها دلیلش این بود که شیطان آنان را به سبب برخى از گناهانى که قبلاً مرتکب شده بودند، لغزانید و توان ایستادگی را از آنان گرفت. ولى خدا از آنان درگذشت، چرا که خدا آمرزنده و بردبار است.

در این آیه به صراحت، گناهان را یکی از عوامل مقاومت نکردن در برابر دشمن می داند.

* پیروزی نهایی و حکومت صالحان بر زمین
سؤال آخر و از همه مهم تر این است که تا کی باید مقاومت کرد؟ این همه مقاومت چه زمانی به پیروزی نهایی خواهد رسید؟ در نهایت این مبارزه چه کسی پیروز نهایی و حاکم بر دنیا می شود؟ اسلام یا کفر؟ خداوند این سؤال را نیز با آیات مهمی پاسخ فرموده است که آینده این جهان از آن صالحان و شایستگان است و قطعاً پیروزی با جبهه حق و مقاومت است. در اولین آیه می فرماید:

<<وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ.>>(۲۲)
آرى، فرعون براى انقراض بنى اسرائیل تلاش مى کرد، در حالى که ما مى خواستیم کسانى را که در زمین به استضعاف کشیده شده بودند نعمتى گرانسنگ عطا کنیم؛ آنان را پیشوایانى قرار دهیم که از ایشان پیروى شود و مواهبى را که در اختیار فرعونیان بود از آن ایشان کنیم .

این آیه همان آیه معروفی است که وعده ظهور حجت خدا حضرت صاحب امان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می دهد. ظهوری که آغاز تمدن بزرگ اسلامی در تمام دنیاست. خداوند در آیه ی دیگری همین مطلب را می فرماید:

<<وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی اَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ.>>(۲۳)
و به یقین، در زبور، کتاب آسمانى داود، پس از تورات، آن یادواره الهى نوشتیم که زمین را از شرک و گناه پاک خواهیم ساخت و بندگان شایسته من آن را به ارث خواهند برد.

این آیات به روشنی نظریه ی پایان تاریخ برخی نظریه پردازان غربی را باطل می کند. نظریه پردازانی که بعد از سالها، خود زبان به اعتراف گشودند و ناکارآمدی نظام لیبرال دموکراسی را اعلام کرده و افول موریانه ای آن را فریاد زدند.

* نتیجه
آنچه از آیات مذکور به دست می آید این است که جبهه حق با تمام فراز و نشیب ها و مشکلات، رو به پیشرفت و پیروزی است و این وظیفه ی را برای ما سنگین میکند تا در برابر دشمنان مقاومت کنیم.
نکته ی دیگر اینکه اگر کسی به ظاهر همین آیات و ترجمه آنها دقت کند، آن قدر روشن است که ایمان پیدا می کند مقاومت تنها راه پیشرفت است و تمام نظریات، تبلیغات و فلسفه بافی های دشمنان و تبلیغات چی های داخلی را باطل می کند.

پی نوشت:
۱) تذکر این نکته ضروری است که توضیح آیات با نگاه به تفسیر <<المیزان>> و ترجمه تفسیری آن نگاشته شده است و برداشتهای قرآنی و تفسیری حضرت آیت الله ای نیز لحاظ شده است.
۲) سوره ی بقره، ۲۵۰
۳) سوره ی هود، ۱۱۲
۴) مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص: ۲۱۲
۵) سوره ی محمد، ۱
۶) سوره ی طور، ۴۲
۷) بیانات در دیدار جمعی از پاسداران و خانواده های آنان ۱۳۹۸/۰۱/۱۹
۸) سوره ی آل عمران، ۲۱و۲۲
۹) حبط: هو أن تکثر الدابة أکلا حتى ینتفخ بطنها. (مفردات راغب)
۱۰) سوره ی محمد، ۱۰
۱۱) سوره ی محمد، ۳
۱۲) سوره ی محمد، ۳۵
۱۳) سوره ی طه، ۴۵
۱۴) سوره ی روم، ۶۰
۱۵) سوره ی غافر، ۵۵
۱۶) سوره ی محمد، ۴ تا ۶
۱۷) سوره ی ممتحنه، ۱
۱۸) سوره ی ممتحنه، ۲و۳
۱۹) سوره ی محمد، ۷
۲۰) سوره ی حج، ۴۰
۲۱) سوره ی آل عمران، آیه ی ۱۵۵
۲۲) سوره ی قصص، ۵
۲۳) سوره ی انبیاء، ۱۰۵


تعبیر خواب آتش دوزخ - دیدن آتش جهنم در خواب

قسمت بیست و هفتم داستان دنباله دار فرار از جهنم: به من اعتماد کن

روز قدس بود . صبح عین همیشه رفتم سر کار . گوشی روی گوش، مشغول گوش دادن قرآن، داشتم روی ماشین یه نفر کار می کردم . اما تمام مدت تصویر حنیف و حرف های سعید توی سرم بود . .

تعبیر خواب آتش دوزخ - دیدن آتش جهنم در خواب

قسمت بیست و هفتم داستان دنباله دار فرار از جهنم: به من اعتماد کن

روز قدس بود . صبح عین همیشه رفتم سر کار . گوشی روی گوش، مشغول گوش دادن قرآن، داشتم روی ماشین یه نفر کار می کردم . اما تمام مدت تصویر حنیف و حرف های سعید توی سرم بود . .

ازش پرسیدم:

_از کاری که کردی پشیمون نیستی؟ . خیلی محکم گفت:

_نه، هزار بار هم به اون شب برگردم، بازم از اون زن دفاع می کنم . حتی اگر بدتر از اینم به سرم بیاد. .

ولی من پشیمون بودم . خوب یادمه . یه پسر بیست و دو سه ساله، ماشین کارل رو ندید و محکم با موتور خورد بهش. در چپش ضربه دید . کارل عاشق اون ماشین نو بود . .

اسلحه اش رو از توی ماشین در آورد . نمی دونم چند تا گلوله توی تنش خالی کرد . فقط یادمه کف خیابون خون راه افتاده بود . همه براش سوت و کف می زدن . من ساکت نگاه می کردم . خیلی ترسیده بودم . فقط 15 سالم بود . .

شاید سرگذشت ها یکی نبود . اما اون بچه هایی رو که مسلمان ها شعارش رو می دادن . من با گوشت و پوست و استخوانم وحشت، تنهایی و بی کسی شون رو حس می کردم .

ترس، ظلم، جنایت، تنهایی، توی مخروبه زندگی کردن . اینها چیزهایی بود که سعی داشتم فراموش شون کنم . اما با اون حرف ها و تصاویر دوباره تمامش برگشت . .

اعصابم خورد شده بود . آچار رو با عصبانیت پرت کردم توی دیوار و داد زدم . لعنت به همه تون . لعنت به تو سعید . .

رفتم توی رختکن . رئیس دنبالم اومد .

_کجا میری استنلی؟ . باید این ماشین رو تا فردا تحویل بدیم. همین جوری هم نیرو کم داریم .

همین طور که داشتم لباسم رو عوض می کردم گفتم:

_نگران نباش رئیس، برگردم تا صبح روش کار می کنم . قبل طلوع تحویلت میدم . .

_می تونم بهت اعتماد کنم؟ .

اعتماد؟ . اولین بار بود که یه نفر روم حساب می کرد و می خواست بهم اعتماد کنه .

محکم توی چشم هاش نگاه کردم و گفتم: _آره رئیس، مطمئن باش می تونی بهم اعتماد کنی .


ریشه تاریخی ضرب المثل یک لحظه غفلت، یک عمر پشیمانی

ضرب المثل های فارسی, ضرب المثل با معنی

داستانضرب المثل یک لحظه غفلت، یک عمر پشیمانی

ضرب المثل یک لحظه غفلت، یک عمر پشیمانی در مورد افرادی که بدون فکر و اندیشه کاری انجام می دهند و سپس از کرده پشیمان می شوند، به کار می رود.

ریشه تاریخی ضرب المثل یک لحظه غفلت، یک عمر پشیمانی

ضرب المثل های فارسی, ضرب المثل با معنی

داستانضرب المثل یک لحظه غفلت، یک عمر پشیمانی

ضرب المثل یک لحظه غفلت، یک عمر پشیمانی در مورد افرادی که بدون فکر و اندیشه کاری انجام می دهند و سپس از کرده پشیمان می شوند، به کار می رود.

داستان ضرب المثل :

روزگاری دور ، در شهری پادشاه مهربانی زندگی می كرد او مشكلات مردم را خوب گوش می كرد و تا آنجا كه در توانش بود در رفع مشكلات آنها تلاش می كرد.پادشاه با زنش تنها زندگی می كرد. آنها سالیان سال بود كه ازدواج كرده بودند ولی بچه دار نمی شدند.

در سال های تنهایی پادشاه راسوی كوچكی را به قصر آورد و از آن مراقبت می كرد، كم كم پادشاه راسو را تربیت كرد و همه كار به او یاد داد. هركس راسو را می دید تعجب می كرد كه این حیوان اینقدر كارهای عجیب انجام می دهد.

بعد از چندین سال حكیمی به شهر آنها آمد. حكیم گفت: می تواند دارویی به پادشاه و زنش دهد كه بچه دار شوند. چند ماه بعد پادشاه و همسرش صاحب پسری شدند كه نه تنها باعث خوشحالی پادشاه و همسرش بلكه باعث خوشحالی همه ی مردم شهر شد و مردم دوست داشتند بعد از این پادشاه مهربان فرزند او جانشینش شود.

پادشاه زنی را به عنوان دایه برای كودك انتخاب كرد تا مراقب كودك باشد. راسو می دانست كه این كودك به شدت مورد توجه پادشاه و همسرش است راسو هم نسبت به كودك بی آزار و مهربان بود. یك روز عصر كه دایه كنار كودك به خواب رفت، پنجره باز بود و ماری از پنجره وارد اتاق كودك شد، در همین حین راسو كه در خانه می چرخید وارد اتاق كودك شد و دید مار وارد گهواره ی كودك شد.

به سرعت روی مار پرید و با چنگالهایش مار را زخمی كرد. آنقدر مار را به اطراف كوبید تا مار زخمی مُرد. از صدای جیغ و زد و خورد راسو و مار دایه بیدار شد و راسوی خونین را كنار گهواره ی كودك دید. دایه شروع كرد به جیغ زدن و كمك خواستن. پادشاه و همسرش كه صدای دایه را شنیدند با سرعت خود را به اتاق كودكشان رساندند و تا رسیدند راسو را دیدند كه چنگال ها و دهانش خونین است.

پادشاه بسیار ترسیده بود و فكر كرد، راسو كودكش را كشته، به همین دلیل سریع شمشیرش را از غلاف درآورد و با یك ضربه راسو را دو نیم كرد. و بعد با عجله به سراغ كودكش رفت وقتی پادشاه به بالای گهواره رسید دید فرزندش زنده است و یك مار دو نیم شده در گهواره است. تازه فهمید كه راسوی بخت برگشته چقدر تلاش كرده بوده و با مار جنگیده بوده تا توانسته بود قبل از اینكه مار آسیبی به كودك پادشاه برساند او را بكشد.

پادشاه خیلی از كار خود پشیمان شد و گفت:یک لحظه غفلت، یک عمر پشیمانی. من با عجله ای كه كردم حیوانی كه تا این حد مهربان و وفادار بود را به راحتی از بین بردم. ولی دیگر پشیمانی هیچ سودی نداشت.

منبع:rasekhoon.net


داستان ضرب المثل دیگران کاشتند و ما خوردیم.

 داستان ضرب المثل ها, معنی ضرب المثل های فارسی

داستانضرب المثل دیگران کاشتند و ما خوردیم ما بکاریم دیگران بخورند

کاربرد ضرب المثل:

ضرب المثل دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم دیگران بخورند به افراد خیرخواه و نیکوکاری گفته می شود که ممکن است از اعمال نیکشان در این دنیا استفاده ای نبرند.

داستان ضرب المثل دیگران کاشتند و ما خوردیم.

 داستان ضرب المثل ها, معنی ضرب المثل های فارسی

داستانضرب المثل دیگران کاشتند و ما خوردیم ما بکاریم دیگران بخورند

کاربرد ضرب المثل:

ضرب المثل دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم دیگران بخورند به افراد خیرخواه و نیکوکاری گفته می شود که ممکن است از اعمال نیکشان در این دنیا استفاده ای نبرند.

داستان ضرب المثل:

در گذشته های دور، شاه انوشیروان به قصد شکار از قصر خارج شد. در مزرعه ها مردم مشغول کار بودند. ناگهان انوشیروان پیرمردی را دید که مشغول کاشت نهال گردو بود.

انوشیروان نزدیک رفت و سلام داد. پیرمرد نگاهی به او انداخت و پاسخ سلامش را داد. انوشیروان پرسید: ای پیرمرد چه کار می کنی؟ پیرمرد گفت: دارم زمین را می کنم می خواهم این نهال گردو را بکارم. انوشیروان گفت: گردو! پیرمرد تو با این سن و سال با این مشقت زمین را می کنی تا گردو بکاری؟

پیرمرد گفت: کار من این است از کودکی کاری جز کشاورزی نداشته ام الان هشتاد سالی می شود، این کار چه اشکالی دارد. انوشیروان خندید و گفت: نه اشکالی ندارد، تعجب کردم. مردی با این سن و سال گردو بکارد. خودت بهتر می دانی که گردو حداقل شش الی هفت سال زمان می برد تا محصولش کامل برسد. پدر شاید تا آن وقت شما زنده نباشید که بخواهید از آن استفاده کنید.

پیرمرد گفت: مگر ما کودک بودیم درختان گردو نبودند که ما بخوریم، آن درخت ها را هم دیگران کاشتند و ما خوردیم، حالا ما بکاریم، دیگران بخورند.

انوشیروان کیسه ای سکه به پیرمرد بخشید.

پیرمرد کیسه را باز کرد وقتی چشمش به کیسه های طلا افتاد به انوشیروان گفت: یادت هست به من گفتی: تو شاید تا وقتی که درخت گردویت محصول دهد زنده نباشی؟ انوشیروان گفت: آری. پیرمرد گفت: ولی نهالی که من امروز کاشتم بدون اینکه مجبور باشم آب و کود مناسب به آن دهم و از آن مراقبت کنم به مدد طلوع آفتاب و حضور جناب عالی همین امروز سکه های طلا بار داد.

شاه انوشیروان به موسم دی

رفت بیرون ز شهر بهر شکار

در سر راه دید مزرعه ای

که در آن بود مردم بسیار

اندر آن دشت پیرمردی دید

که گذشته است عمر او ز نود

دانهٔ جوز در زمین می کاشت

که به فصل بهار سبز شود

گفت کسری به پیرمرد حریص

که: <<چرا حرص می زنی چندین؟

پایهای تو بر لب گور است

تو کنون جوز می کنی به زمین

جوز ده سال عمر می خواهد

که قوی گردد و به بار آید

تو که بعد از دو روز خواهی مرد

گردکان کشتنت چه کار آید؟>>

مرد دهقان به شاه کسری گفت:

<< مردم از کاشتن زیان نبرند

دگران کاشتند و ما خوردیم

ما بکاریم و دیگران بخورند>>

ملک الشعرای بهار

گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته


ضرب المثل های جالب درباره ازدواج

ضرب المثل

1-هنگام ازدواج بیشتر با گوش هایت م کن تا با چشم هایت.( ضرب المثل آلمانی)

٢ - مردی که به خاطر " پول " زن می گیرد، به نوکری می رود. ( ضرب المثل فرانسوی )

ضرب المثل های جالب درباره ازدواج

ضرب المثل

1-هنگام ازدواج بیشتر با گوش هایت م کن تا با چشم هایت.( ضرب المثل آلمانی)

٢ - مردی که به خاطر " پول " زن می گیرد، به نوکری می رود. ( ضرب المثل فرانسوی )

۳- لیاقت داماد ، به قدرت بازوی اوست . ( ضرب المثل چینی )

۴- زنی سعادتمند است که مطیع " شوهر" باشد. ( ضرب المثل یونانی )

۵- زن عاقل با داماد " بی پول " خوب می سازد. ( ضرب المثل انگلیسی )

۶- زن مطیع فرمانروای قلب شوهر است. ( ضرب المثل انگلیسی )

٧- زن و شوهر اگر یکدیگر را بخواهند در کلبه ی خرابه هم زندگی می کنند. ( ضرب المثل آلمانی )

٨ - داماد زشت و با شخصیت به از داماد خوش صورت و بی لیاقت . ( ضرب المثل لهستانی )

٩- دختر عاقل ، جوان فقیر را به پیرمرد ثروتمند ترجیح می دهد. ( ضرب المثل ایتالیایی)

١٠ -داماد که نشدی از یک شب شادمانی و عمری بداخلاقی محروم گشته ای .( ضرب المثل فرانسوی )

١١- دو نوع زن وجود دارد؛ با یکی ثروتمند می شوی و با دیگری فقیر. ( ضرب المثل ایتالیایی )

١٢- در موقع خرید پارچه حاشیه آن را خوب نگاه کن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقیق کن . ( ضرب المثل آذربایجانی )

١٣- برا ی یافتن زن می ارزد که یک کفش بیشتر پاره کنی . ( ضرب المثل چینی )

١۴- تاک را از خاک خوب و دختر را از مادر خوب و اصیل انتخاب کن . ( ضرب المثل چینی )

١۵- اگر خواستی اختیار شوهرت را در دست بگیری اختیار شکمش را در دست بگیر. ( ضرب المثل اسپانیایی)

١۶- اگر زنی خواست که تو به خاطر پول همسرش شوی با او ازدواج کن اما پولت را از او دور نگه دار . ( ضرب المثل ترکی )

١٧- ازدواج مقدس ترین قراردادها محسوب می شود. (ماری آمپر)

١٨- ازدواج مثل یک هندوانه است که گاهی خوب می شود و گاهی هم بسیار بد. ( ضرب المثل اسپانیایی )

١٩- ازدواج ، زودش اشتباهی بزرگ و دیرش اشتباه بزرگتری است . ( ضرب المثل فرانسوی )

٢٠- ازدواج کردن و ازدواج نکردن هر دو موجب پشیمانی است . ( سقراط )

٢١- ازدواج مثل اجرای یک نقشه جنگی است که اگر در آن فقط یک اشتباه صورت بگیرد جبرانش غیر ممکن خواهد بود. ( بورنز )

٢٢- ازدواجی که به خاطر پول صورت گیرد، برای پول هم از بین می رود. ( رولاند )

٢٣- ازدواج همیشه به عشق پایان داده است . ( ناپلئون )

٢۴- اگر کسی در انتخاب همسرش دقت نکند، دو نفر را بدبخت کرده است . ( محمد حجازی)

٢۵- انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نیست ، ولی می توانیم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب کنیم . ( خانم پرل باک )

٢۶- با زنی ازدواج کنید که اگر " مرد " بود ، بهترین دوست شما می شد . ( بردون)

٢٧- با همسر خود مثل یک کتاب رفتار کنید و فصل های خسته کننده او را اصلاً نخوانید. ( سونی اسمارت)

٢٨- برای یک زندگی سعادتمندانه ، مرد باید " کر " باشد و زن " لال " . ( سروانتس )

٢٩- ازدواج بیشتر از رفتن به جنگ " شجاعت " می خواهد. ( کریستین )

٣٠- تا یک سال بعد از ازدواج ، مرد و زن زشتی های یکدیگر را نمی بینند. ( اسمای)


درسی زیبا از امیر دلها

عکس پروفایل شب قدر 1401 + متن ها و اشعار زیبا و جدید شب قدر ۱۴۰۱

امام على علیه السلام داراى جاذبه هاى عجیبى بود، و دوست و دشمن ، مسلمان و كافر را جذب مى كرد، تا جایى كه كسانى در این راه دست خود را قطع مى كردند، و از آئین خود منصرف گردیده ، آئین بحق على علیه السلام را مى پذیرفتند.

درسی زیبا از امیر دلها

عکس پروفایل شب قدر 1401 + متن ها و اشعار زیبا و جدید شب قدر ۱۴۰۱

امام على علیه السلام داراى جاذبه هاى عجیبى بود، و دوست و دشمن ، مسلمان و كافر را جذب مى كرد، تا جایى كه كسانى در این راه دست خود را قطع مى كردند، و از آئین خود منصرف گردیده ، آئین بحق على علیه السلام را مى پذیرفتند.

روزى على علیه السلام كنیزى را دید كه محزون و گرایان است ، و چون از علتش پرسید، جواب داد: صاحبم مرا براى خرید گوشت مأمور ساخت ، و چون گوشت را خریدم مورد پسند وى واقع نشد، لذا آن را برگرداندم ، دوباره قصاب گوشت را عوض كرد و گفت : چنانچه بار دیگر بیاورى عوض نمى كنم ، ولى صاحبم این گوشت را نیز نپسندید، نمى دانم چه كار كنم ؟

حضرت فرمودند: من حاضرم تو را به پیش صاحبت ببرم ، و از او تقاضا كنم كه آزارت ندهد، و یا از قصاب بخواهم گوشت را براى بار دوم عوض zwj; كند، كدام را انتخاب مى كنى ؟

به درخواست كنیز آن حضرت به مغازه قصابى وارد شد، و از قصاب خواست كه گوشت را عوض كند، و یا معامله را اقاله نماید ( وجنس را پس بگیرد).

قصاب امیرالمۆمنین علیه السلام را نمى شناخت ، و لذا مشتى بر سینه آن حضرت زد و گفت : برو بیرون به شما مربوط نیست !!

على علیه السلام با آن همه توان و شجاعت و قدرتى كه داشت ، مشت قصاب را تحمل كرد و چیزى به او نگفت !! و كنیز را به خانه اش برگرداند، و به ارباب سفارش كرد كه وى را آزار ندهد.

چون صاحب كنیز، مولاى متقیان را شناخت ، كنیز را به شكرانه تشریف آوردن آن حضرت آزاد ساخت .

ولى از سوى دیگر چون مردم ، آن حضرت را هنگام وارد شدن به مغازه قصابى دیده بودند، لذا به سراغش آمدند و گفتند: امیرالمۆمنین چه شد و كجا رفت ؟

على علیه السلام چون از این جریان آگاه گشت بر بالین قصاب آمده ، و دست قطع شده را از زمین برداشت ، و بلافاصله آن را در جاى خود قرار داد، و از خدا خواست سلامتى را به وى برگرداند، در نتیجه دست قطع شده به بركت انفاس ملكوتى آن حضرت خوب شد

قصاب كه مردى غریب و از عاشقان مولا بود، و اساسا براى دیدار آن حضرت به كوفه آمده بود، ولى على علیه السلام هنگام ورود وى به كوفه ، در مسافرت به سر مى برد، جواب داد: من كجا و على كجا؟ من كه مدتها است كه در انتظار على هستم.

گفتند: همان عربى كه با كنیز گریان وارد مغازه ات شد على علیه السلام بود!!

قصاب كه دید كه به چه بزرگوارى جسارت كرده است ، گرفتار غم و اندوه شدیدى شد، و لذا دستش را با ساطور قصابى قطع كرده و بى هوش zwj; افتاد!!

على علیه السلام چون از این جریان آگاه گشت بر بالین قصاب آمده ، و دست قطع شده را از زمین برداشت ، و بلافاصله آن را در جاى خود قرار داد، و از خدا خواست سلامتى را به وى برگرداند، در نتیجه دست قطع شده به بركت انفاس ملكوتى آن حضرت خوب شد. (1)

نظیر این جریان با كمى تفاوت در مورد بقالى پیش آمد، كه حضرت در شفاعتش از كنیزى مشت او را نیز تحمل كرد.

امام على علیه السلام نه تنها در اخلاق و برخورد نمونه بود، و اسلام در وجود او تجسم پیدا مى كرد، بلكه به هر موضوعى در وجود او بنگریم ، وى همانند رسول خدا اسوه و الگو بود، در عدالت ، ایثار، اخلاص ، سوز و مسۆ ولیت ، جوانمردى و همه سیماى واقعى قرآن و اسلام بود، و لذا جاذبه داشت ، و دوست و دشمن در برابر وى خاضع بودند.

این اخلاق الهی امام، همواره الگویی شایسته برای شیعیان حقیقی آن حضرت بوده است. چنانکه مالک اشتر سردار شجاع و بی بدیل لشگر علی علیه السلام که در همه چیز از امام خود پیروی می کرد، روزی در کوفه در بازار عبور می کرد، یکی از بازاریان او را نشناخت، به خیال این که یک دهاتی فقیری عبور می کند، مقداری ته مانده سبزی را به سوی او پرتاب کرد، و از تلخ کاری خود خندید. مالک بی آن که سخنی بگوید از آنجا عبور کرد.

امام على علیه السلام نه تنها در اخلاق و برخورد نمونه بود، و اسلام در وجود او تجسم پیدا مى كرد، بلكه به هر موضوعى در وجود او بنگریم ، وى همانند رسول خدا اسوه و الگو بود، در عدالت ، ایثار، اخلاص ، سوز و مسۆ ولیت ، جوانمردى و همه سیماى واقعى قرآن و اسلام بود، و لذا جاذبه داشت ، و دوست و دشمن در برابر وى خاضع بودند.

مردی به آن بازاری گفت: آیا این شخص را نشناختی؟

او گفت: نه.

آن مرد گفت: او مالک اشتر، سردار بزرگ سپاه علی بود.

بازاری با شنیدن این سخن ترسان و لرزان به دنبال مالک شتافت، تا به محضرش رسیده عذرخواهی کند. دید مالک وارد مسجد شد و به نماز ایستاد، بازاری پس از نماز نزد مالک آمد و با کمال فروتنی به عذرخواهی پرداخت. مالک گفت:

<<سوگند به خدا به مسجد نیامدم مگر برای این که دعا کنم تا خدا تو را بیامرزد و اصلاح کند.>> (2)

این رأفت اسلامی، و برخورد بزرگوارانه و عفو و گذشت شاگرد برجسته و دست پرورده امیرمۆمنان، نشان می دهد که شاگردان و شیعیان علی علیه السلام باید در هر حال و مقام خصلت عفو و بخشش را از یاد نبرند.

پی نوشت:

1) بحارالانوار، ج 41، ص 48.

2) همان، ج 42، ص 157.


منابع:

کتاب <<آفتاب ولایت>>، صص 176 - 175.

نشریه پاسدار اسلام ، شماره 284.


تحفه ای که امام جواد علیه السلام از پدر خواست



تحفه ای که امام جواد علیه السلام از پدر خواست

موقعى كه امام جواد عليه السّلام تصميم گرفت از مدينه به عراق بيايد امام على النقى عليه السّلام را در حجرهrlm; اى جا داد، به آن حضرت فرمود: چه چيزى از تحفهrlm; هاى عراق دوست دارى كه براى تو فرستاده شود، گفت: شمشيرى كه چون شعله آتش باشد. بفرزند ديگرش موسى فرمود: تو از تحفه rlm;هاى عراق چه مي خواهى؟ گفت: فرش يك اطاق.

امام جواد فرمود: امام على النقى شبيه من و موسى شبيه مادرش خواهد بود.

منبع: ترجمه إثبات الوصية لعليّ بن أبي طالب عليه السلام، على بن حسين،مسعودى، محمد جواد نجفى، تهران:1362 ،صص428،429




تحفه ای که امام جواد علیه السلام از پدر خواست



تحفه ای که امام جواد علیه السلام از پدر خواست

موقعى كه امام جواد عليه السّلام تصميم گرفت از مدينه به عراق بيايد امام على النقى عليه السّلام را در حجرهrlm; اى جا داد، به آن حضرت فرمود: چه چيزى از تحفهrlm; هاى عراق دوست دارى كه براى تو فرستاده شود، گفت: شمشيرى كه چون شعله آتش باشد. بفرزند ديگرش موسى فرمود: تو از تحفه rlm;هاى عراق چه مي خواهى؟ گفت: فرش يك اطاق.

امام جواد فرمود: امام على النقى شبيه من و موسى شبيه مادرش خواهد بود.

منبع: ترجمه إثبات الوصية لعليّ بن أبي طالب عليه السلام، على بن حسين،مسعودى، محمد جواد نجفى، تهران:1362 ،صص428،429




پاداش محبت

محمد بن وليد کرماني ميrlm; گويد :
به امام جواد عرض کردم: <<دوستان، دوستداران و خدمتکاران شما را چه پاداشي است؟>>
فرمود: <<امام صادق عليهrlm; السلام خدمتکاري داشت که وقت رفتن به مسجد، استر آن حضرت را نگاه ميrlm; داشت. روزي به نگاهباني استر نشسته بود که عدهrlm; اي از اهل خراسان به ديدن امام آمدند. يکي از آنها به خدمتکار گفت: من مال و ثروت زيادي در خراسان دارم. بيا و جاي خودت را با من عوض کن. هر چه من دارم از آن تو و اين نگهباني استر امام از آن من.
خدمتکار خرسند از اين پيشنهاد، گفت: بگذار از امام رخصت بگيرم.
سپس پيش امام آمد و عرض کرد: فدايتان شوم اگر خداوند خيري براي من پيش آورده باشد، شما از آن ممانعت ميrlm; کنيد؟
امام فرمود:من که خود به تو احسان ميrlm; کنم، چگونه ممکن است مانع احسان ديگران شوم؟
خدمتکار پيشنهاد مرد خراساني را عرض کرد و از امام رخصت رفتن گرفت.
امام فرمود:اگر تو از مصاحبت ما سير شده rlm;اي و او به اين مصاحبت راغب است، او را به جاي تو قبول مي rlm;کنيم.
خدمتکار، خرسند از اين رخصت، برخاست که برود. امام او را صدا کرد و فرموداز آنجا که مدت مصاحبت ما با هم زياد بوده است، دوست دارم تو را نصيحتي کنم و آن گاه انتخاب را به خودت واگذارم.
خدمتکار عرض کرد: بفرماييد.
امام فرمود:روز قيامت، پيامبر اکرم به نور خدا چنگ ميrlm; زند، اميرالمؤمنين به نور رسول الله متوسل مي rlm;شود و امامان به نور اميرالمؤمنين و شيعيان با توسل به نور امامان وارد بهشت ميrlm; شوند.
خدمتکار پس از شنيدن اين سخن امام عرض کرد: يابن رسول الله! من در خدمت شما ميrlm;مانم و آخرت را بر دنيا برميrlm;گزينم.
خدمتکار وقتي به نزد مرد خراساني برگشت، از حال او ماجرا را دريافت، گفت: برگشتي ولي نه با آن حال که رفته بودي.
خدمتکار، فرمايش امام و علت انصراف خود را براي مرد خراساني باز گفت.
امام صادق، اما از اخلاص و محبت آن مرد خراساني تقدير کرد و دعايش فرمود.
<<هزار دينار نيز به خدمتکار فهيم خود هديه کرد.>>
محمد بن وليد کرماني مي rlm;گويد: <<به امام جواد عرض کردم: اگر زن و فرزندانم در مکه نبودند، هرگز دوست نداشتم آستان شما را ترک کنم.>>
امام ما، جواد فرمودند:<<من هم عليrlm;رغم اندوه دوري با رفتنت موافقم>> .
سپس فرمودند:<<پولي را که آورده بودم، بردارم.>>
عرض کردم: <<اجازه بدهيد باشد>>.
امام با لبخندي شيرين فرمودند:<<بردار! به آن احتياج پيدا ميrlm;کني>>
وقتي به مکه بازگشتم، ديدم که بخش بزرگي از داراييrlm;ام از بين رفته است و به آن پول محتاج شدهrlm; ام. [1] .

پی نوشت:

(1)بحارالانوار،ج55،ص88.

منبع: آسمانی ترین مهربانی،مهدی شجاعی،کتاب نیستان:1385،صص112-115.




کیفر محارب

کیفر محارب

امام جواد علیه السلام به عنوان پاسدار حریم وحی از تفسیرهای نابجا و غیر عقلانی آیات قرآن جلوگیری کرده و علماء و دانشمندان را به سوی فهم صحیح آیات قرآن راهنمایی می فرمود.

1-در زمان معتصم عباسی، عوامل خلیفه عدّه ای را - که راههای عمومی در بین شهرها را برای مسافرین و کاروانهای حج نا امن کرده بودند - دستگیر کرده و از مرکز خلافت در مورد چگونگی مجازات آنان خواستار دستور بودند. خلیفه در مورد این حادثه حساس، مجلس می تشکیل داده و از دانشمندان عصر، کیفیت اجرای حد شرعی را در مورد آنان خواستار شد. آنان گفتند: قرآن در این مورد بهترین راهکار است، آنجا که می فرماید: إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الاَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الاَرْضِ؛(1) کیفر کسانی که با خدا و رسول او به جنگ و محاربه برمی خیزند و در روی زمین در اشاعه فساد تلاش می کنند، این است که: اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا دست و پای آنان به عکس یکدیگر قطع شود و یا این که از سرزمین خود تبعید گردند.

آنان به خلیفه پیشنهاد کردند طبق این آیه، یکی از کیفرهای فوق را در مورد تبهکاران انتخاب کند. معتصم عباسی در همان جلسه از امام جواد علیه السلام نیز نظر خواست. آن حضرت اوّل از اظهارنظر خودداری کرد، امّا وقتی که با اصرار خلیفه مواجه شد، نظر خود را چنین اعلام کرد: اینان در استدلال به آیه شریفه خطا کردند. استنباط حکم شرعی از این آیه شریفه دقت بیشتری می طلبد و باید تمام جوانب مسئله در نظر گرفته شود و نسبت به جرمهای مختلف، کیفرها فرق می کند؛ زیرا این مسئله صورتهای مختلف و احکام جداگانه دارد:

الف) اگر این راهن فقط راه را ناامن کرده اند؛ نه کسی را کشته و نه مال دیگری را به غارت برده اند، مجازات آنان فقط حبس است و این همان معنای نفی از ارض است.

ب) اگر راه را ناامن کرده و افراد بی گناهی را کشته اند، امّا به مال دیگران نکرده اند، مجازات آنان اعدام است.

ج) اگر امنیت را از راههای عمومی سلب کرده، انسانهای بیگناه را کشته و مال مردم را نیز به غارت برده اند، کیفر آنان باید سخت تر باشد؛ یعنی اوّل دست و پایشان را به عکس یکدیگر قطع می کنند، پس به دار مجازات آویخته می گردند.

معتصم این نظریه را پسندیده و به عامل خود دستور داد، طبق نظر امام جواد علیه السلام عمل کند.(2)

پی نوشت:

(1)سوره مائده، آیه 33.

(2)تفسیر العیاشی، مکتبة العلمیة، تهران، ج 1،ص 315.

منابع:

1.نگاهی گذرا به سیره قرآنی حضرت جواد الائمه علیه السلام،پاسدار اسلام ، آبان 1388 ، شماره 335

2.اندیشه های قرآنی امام جواد،عبدالکریم جوادنیا




گیف و تصاویر متحرک شهادت امام جواد الائمه

حد سارق

زرقان دوست صميمي ابن ابي داود نقل مي کند که: روزي ابن ابي داود در حالي که اندوه و حزن بر چهره اش نمايان بود از نزد معتصم باز مي گشت. از وي علت حزنش را جويا شدم، که او گفت: امروز آرزو کردم که کاش بيست سال قبل مرده بودم. به او گفتم به چه دليل؟ گفت: به خاطر اينکه امروز ابي جعفر محمد بن علي بن موسيعلیه السلام نزد اميرالمؤمنين خود را تثبيت کرد.
گفتم: چگونه؟ گفت: ي به سرقتش اعتراف کرده بود و خليفه هم براي روشن شدن مسئله و اجراي حد بر وي، فقها را در مجلس جمع کرد و محمد بن علي را نيز دعوت نمود.
از ما سؤال کرد: از کجا دست واجب است قطع شود؟ من گفتم: از مچ دست.
خليفه گفت: به چه دليل؟ گفتم: براي اينکه دست همان انگشتان و کف دست تا مچ است و بدين خاطر خداوند سبحان دربارهrlm; ي تيمم مي فرمايند:فاغسلوا وجوهکم و ايديکم الي المرافق وامسحوا برؤسکم و ارجلکم الي الکعبين.[1] .
در خصوص اين فتوي برخي از فقها در مجلس با من همراه شدند. برخي نيز گفتند: قطع دست از آرنج واجب است.
خليفه از آنان علتش را پرسيد. گفتند: چون خداوند در قرآن مي فرمايد:وايديکم الي المرافقو اين دلالت دست از نوک انگشتان تا مرفق و آرنج است.
ابن ابي داود ادامه داد: سپس خليفه رو به امام جواد علیه السلام کرد و گفت: اي اباجعفر نظر تو دربارهrlm; ي اين موضوع چيست؟ اباجعفر گفت:اي خليفه اين جماعت در اين باره نظر دادند.مامون گفت: راي آنها را ناديده بگير، راي خود را بيان کن.
او گفت:اي خليفه مرا معاف کن.خليفه گفت: تو را به خدا سوگند مي دهم که نظر و راي خود را بيان کني.
اباجعفر گفت:حال که سوگند دادي، مي گويم. تمام اقوال بيان شده، اشتباه است. در دين و سنت واجب است دست از نقطه پيوند استخوانها، انگشتان قطع و کف دست به حال خود باقي بماند.خليفه گفت: دليلش چيست؟
اباجعفر گفت:اين سخن رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود: سجده بر هفت عضو واجب است. پيشاني، دو دست، دو زانو و دو پا، پس اگر دستش از مچ و يا آرنج بريده شود براي دستي باقي نمي ماند تا با آن سجده کند و خداي متعال مي فرمايندو ان المساجد لله [2]مسجدها از آن خداوند است يعني اعضاي هفت گانه سجده و مسجد از خدايند و آنچه از آن خداست قطع نمي شود.
ابن ابي داود گويد: معتصم از اين حکم خوشش آمد و آن را پذيرفت و دستور داد تا دست را از مفصل انگشتان دست قطع کنند نه کف دست. ابن ابي داود مي گويد: در آن لحظه گويي براي من قيامتي برپا شد و آرزو کردم کاش زنده نبودم.
ابن ابي داود مي گويد: پس از سه روز به نزد معتصم رفتم و به او گفتم: همانا خيرخواهي براي اميرالمؤمنين بر من واجب است. هرچند که بدانم به سبب آن بر آتش داخل شوم.
خليفه گفت: اين خيرخواهي چيست؟ گفتم: وقتي اميرالمؤمنين فقها، رعيت و دانشمندان آنها را براي امري از امور دين در مجلس خويش گرد هم مي آورد، از آنها درباره حکمي پرسش مي کند و آنان نيز آنچه مي دانند بر زبان مي رانند، در حالي که در مجلس خليفه، خاندان او، فرماندهان، وزراء و کاتبان حضور دارند. سخنان مجلس خليفه به گوش مردم مي رسد و آنان پي مي برند که خليفه به خاطر فتوي و قول مردي که عده اي از اين امت به امامت وي قائل هستند و ادعا مي کنند، که او امام جواد علیه السلام به مقام خلافت سزاوارتر است، قول و فتواي همه را کنار مي زند، حکم او را بر حکم فقها ترجيح مي دهد، اين چه عواقبي را در پي خواهد داشت؟
ابن ابي داود گفت: در اين لحظه رنگ خليفه به خاطر آنچه به وي تذکر داده بودم تغيير کرد و گفت: خداوند به خاطر اين خيرخواهي به تو جزاي خير عطا کند. چهار روز پس از اين واقعه حضرت به شهادت رسيد. [3] .

پی نوشت:

1. سوره مائده، آیه 6.

2.جن،

3.تفسیر عیاشی،ج1،ص319،موسوعه الامام جواد علیه السلام-ج2،ص410،بحارالانوار،ج50،صص5-7.

منابع:

1.نگاهی گذرا به سیره قرآنی حضرت جواد الائمه علیه السلام،پاسدار اسلام ، آبان 1388 ، شماره 335

2.جایگاه علمی امام جواد،محمدجوادشاهرودی




انتخاب همسر

انتخاب همسر

- مرد ! چرا سنگ rlm;اندازي ميrlm;کني ؟ هر دختر و پسري سرانجام بايد ازدواج کنند و زندگي مشترک خود را آغاز کنند .

- سنگ اندازي کدام است زن ؟ هر که از راه رسيد و دخترمان را خواست ، بايد بدهيم ؟ مگر تو او و خانواده rlm;اش را چقدر ميrlm; شناسي که اين همه اصرار ميrlm; کني ؟ !

- شناخت زيادي ندارم ، ولي مگر تو با آنها آشنا نيستي ؟

- من فقط چند بار در مسجد با او سلام و عليک داشتهrlm; ام ، همين ! ظاهرش نشان مي rlm;دهد که جوان بدي نيست . زحمتکش است . با زور بازو مخارج خود و مادر پيرش را تأمين ميrlm; کند .

- اين سه باري که ش به خواستگاري آمده بود ، از برخوردهايش فهميدم که انسان مؤمن و خوبي است . مادرش ميrlm; گفت : اهل محل همه قبولش دارند !

- نميrlm;دانم . من که عقلم به جايي قد نميrlm; دهد . جميله چه ميrlm; گويد ؟

-نظرش چيست ؟

- حرفي نزده ، اما با شناختي که از روحيهrlm; ي دخترمان دارم ، ميrlm;دانم که سکوتش نشان رضايتش است . راستي قرار است مادرش نزديک غروب براي گرفتن جواب بيايد . در جوابش چه بگويم ؟

- بگو يک هفته rlm;ي ديگر صبر کنند تا خوب فکرهايrlm;مان را بکنيم .

- يک هفته ؟ !

- آري . بايد با امام جواد عليه rlm;السلام م کنم . دخترمان را که از سر راه پيدا نکرده rlm;ايم، ولي مبادا به آنrlm;ها درباره rlm;ي م چيزي بگويي !

جميله در آشپزخانه بود و گفتrlm;وگوي پدر و مادرش را ميrlm;شنيد . از شدت اضطراب ناخنrlm;هايش را ميrlm; جويد . او به خواستگارش علاقه داشت . از طرفي صحبتrlm;هاي پدرش را هم منطقي مي rlm;ديد .

يک هفته از ماجرا گذشت . نزديکrlm; هاي ظهر بود که زن صداي در را شنيد . وقتي در را باز کرد ، قاصدي نامه rlm;اي را کف دست او گذاشت و رفت .

زن ميrlm;دانست که ابراهيم دوست ندارد نامهrlm; هايش باز شود . اين بود که تا عصر صبر کرد . وقتي ابراهيم به خانه آمد ، دست و رويش را شست و داخل اتاق شد، زن نامه را جلوي او گذاشت و گفت : امروز رسيد .

چشمrlm;هاي ابراهيم برق زد . نامه را برداشت و بوسيد . زن گفت :

- از کيست ؟

- از امام جواد عليهrlm; السلام نظرش را پرسيده بودم و جواب نوشته است .

- بخوان ، ببينم چه نوشته ؟

- مرد نامه را گشود و بلند خواند ، طوري که جميله هم در آشپزخانه بشنود :

اگر خواستگاري براي دختر شما آمد و اخلاق و ديانت او مورد رضايت شما بود ، با ازدواج موافقت کنيد . اگر چنين نکرديد و پسر و دختر مجرد باقي ماندند ، در جامعه فتنه و فساد بزرگي به وجود مي rlm;آيد .

مرد نامه را بست . رو به زنش کرد و گفت :

- اگر براي جواب آمدند ، بگو مبارک است انrlm;شاءالله !

جميله وقتي اين حرف را شنيد ،خيالش راحت شد و در حالي که از خجالت توي صورتش خون دويده بود ، يک ليوان شربت خنک براي پدرش ريخت و جلوي او گذاشت . [1] .

پی نوشت:

(1)فروع کافی،ج5،ص347،ح2

منبع: حیات پاکان،مهدی محدثی،بوستان کتاب:1385،صص56-59.

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام







تحفه ای که امام جواد علیه السلام از پدر خواست



تحفه ای که امام جواد علیه السلام از پدر خواست

موقعى كه امام جواد عليه السّلام تصميم گرفت از مدينه به عراق بيايد امام على النقى عليه السّلام را در حجرهrlm; اى جا داد، به آن حضرت فرمود: چه چيزى از تحفهrlm; هاى عراق دوست دارى كه براى تو فرستاده شود، گفت: شمشيرى كه چون شعله آتش باشد. بفرزند ديگرش موسى فرمود: تو از تحفه rlm;هاى عراق چه مي خواهى؟ گفت: فرش يك اطاق.

امام جواد فرمود: امام على النقى شبيه من و موسى شبيه مادرش خواهد بود.

منبع: ترجمه إثبات الوصية لعليّ بن أبي طالب عليه السلام، على بن حسين،مسعودى، محمد جواد نجفى، تهران:1362 ،صص428،429




تحفه ای که امام جواد علیه السلام از پدر خواست



تحفه ای که امام جواد علیه السلام از پدر خواست

موقعى كه امام جواد عليه السّلام تصميم گرفت از مدينه به عراق بيايد امام على النقى عليه السّلام را در حجرهrlm; اى جا داد، به آن حضرت فرمود: چه چيزى از تحفهrlm; هاى عراق دوست دارى كه براى تو فرستاده شود، گفت: شمشيرى كه چون شعله آتش باشد. بفرزند ديگرش موسى فرمود: تو از تحفه rlm;هاى عراق چه مي خواهى؟ گفت: فرش يك اطاق.

امام جواد فرمود: امام على النقى شبيه من و موسى شبيه مادرش خواهد بود.

منبع: ترجمه إثبات الوصية لعليّ بن أبي طالب عليه السلام، على بن حسين،مسعودى، محمد جواد نجفى، تهران:1362 ،صص428،429




پاداش محبت

محمد بن وليد کرماني ميrlm; گويد :
به امام جواد عرض کردم: <<دوستان، دوستداران و خدمتکاران شما را چه پاداشي است؟>>
فرمود: <<امام صادق عليهrlm; السلام خدمتکاري داشت که وقت رفتن به مسجد، استر آن حضرت را نگاه ميrlm; داشت. روزي به نگاهباني استر نشسته بود که عدهrlm; اي از اهل خراسان به ديدن امام آمدند. يکي از آنها به خدمتکار گفت: من مال و ثروت زيادي در خراسان دارم. بيا و جاي خودت را با من عوض کن. هر چه من دارم از آن تو و اين نگهباني استر امام از آن من.
خدمتکار خرسند از اين پيشنهاد، گفت: بگذار از امام رخصت بگيرم.
سپس پيش امام آمد و عرض کرد: فدايتان شوم اگر خداوند خيري براي من پيش آورده باشد، شما از آن ممانعت ميrlm; کنيد؟
امام فرمود:من که خود به تو احسان ميrlm; کنم، چگونه ممکن است مانع احسان ديگران شوم؟
خدمتکار پيشنهاد مرد خراساني را عرض کرد و از امام رخصت رفتن گرفت.
امام فرمود:اگر تو از مصاحبت ما سير شده rlm;اي و او به اين مصاحبت راغب است، او را به جاي تو قبول مي rlm;کنيم.
خدمتکار، خرسند از اين رخصت، برخاست که برود. امام او را صدا کرد و فرموداز آنجا که مدت مصاحبت ما با هم زياد بوده است، دوست دارم تو را نصيحتي کنم و آن گاه انتخاب را به خودت واگذارم.
خدمتکار عرض کرد: بفرماييد.
امام فرمود:روز قيامت، پيامبر اکرم به نور خدا چنگ ميrlm; زند، اميرالمؤمنين به نور رسول الله متوسل مي rlm;شود و امامان به نور اميرالمؤمنين و شيعيان با توسل به نور امامان وارد بهشت ميrlm; شوند.
خدمتکار پس از شنيدن اين سخن امام عرض کرد: يابن رسول الله! من در خدمت شما ميrlm;مانم و آخرت را بر دنيا برميrlm;گزينم.
خدمتکار وقتي به نزد مرد خراساني برگشت، از حال او ماجرا را دريافت، گفت: برگشتي ولي نه با آن حال که رفته بودي.
خدمتکار، فرمايش امام و علت انصراف خود را براي مرد خراساني باز گفت.
امام صادق، اما از اخلاص و محبت آن مرد خراساني تقدير کرد و دعايش فرمود.
<<هزار دينار نيز به خدمتکار فهيم خود هديه کرد.>>
محمد بن وليد کرماني مي rlm;گويد: <<به امام جواد عرض کردم: اگر زن و فرزندانم در مکه نبودند، هرگز دوست نداشتم آستان شما را ترک کنم.>>
امام ما، جواد فرمودند:<<من هم عليrlm;رغم اندوه دوري با رفتنت موافقم>> .
سپس فرمودند:<<پولي را که آورده بودم، بردارم.>>
عرض کردم: <<اجازه بدهيد باشد>>.
امام با لبخندي شيرين فرمودند:<<بردار! به آن احتياج پيدا ميrlm;کني>>
وقتي به مکه بازگشتم، ديدم که بخش بزرگي از داراييrlm;ام از بين رفته است و به آن پول محتاج شدهrlm; ام. [1] .

پی نوشت:

(1)بحارالانوار،ج55،ص88.

منبع: آسمانی ترین مهربانی،مهدی شجاعی،کتاب نیستان:1385،صص112-115.




کیفر محارب

کیفر محارب

امام جواد علیه السلام به عنوان پاسدار حریم وحی از تفسیرهای نابجا و غیر عقلانی آیات قرآن جلوگیری کرده و علماء و دانشمندان را به سوی فهم صحیح آیات قرآن راهنمایی می فرمود.

1-در زمان معتصم عباسی، عوامل خلیفه عدّه ای را - که راههای عمومی در بین شهرها را برای مسافرین و کاروانهای حج نا امن کرده بودند - دستگیر کرده و از مرکز خلافت در مورد چگونگی مجازات آنان خواستار دستور بودند. خلیفه در مورد این حادثه حساس، مجلس می تشکیل داده و از دانشمندان عصر، کیفیت اجرای حد شرعی را در مورد آنان خواستار شد. آنان گفتند: قرآن در این مورد بهترین راهکار است، آنجا که می فرماید: إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الاَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الاَرْضِ؛(1) کیفر کسانی که با خدا و رسول او به جنگ و محاربه برمی خیزند و در روی زمین در اشاعه فساد تلاش می کنند، این است که: اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا دست و پای آنان به عکس یکدیگر قطع شود و یا این که از سرزمین خود تبعید گردند.

آنان به خلیفه پیشنهاد کردند طبق این آیه، یکی از کیفرهای فوق را در مورد تبهکاران انتخاب کند. معتصم عباسی در همان جلسه از امام جواد علیه السلام نیز نظر خواست. آن حضرت اوّل از اظهارنظر خودداری کرد، امّا وقتی که با اصرار خلیفه مواجه شد، نظر خود را چنین اعلام کرد: اینان در استدلال به آیه شریفه خطا کردند. استنباط حکم شرعی از این آیه شریفه دقت بیشتری می طلبد و باید تمام جوانب مسئله در نظر گرفته شود و نسبت به جرمهای مختلف، کیفرها فرق می کند؛ زیرا این مسئله صورتهای مختلف و احکام جداگانه دارد:

الف) اگر این راهن فقط راه را ناامن کرده اند؛ نه کسی را کشته و نه مال دیگری را به غارت برده اند، مجازات آنان فقط حبس است و این همان معنای نفی از ارض است.

ب) اگر راه را ناامن کرده و افراد بی گناهی را کشته اند، امّا به مال دیگران نکرده اند، مجازات آنان اعدام است.

ج) اگر امنیت را از راههای عمومی سلب کرده، انسانهای بیگناه را کشته و مال مردم را نیز به غارت برده اند، کیفر آنان باید سخت تر باشد؛ یعنی اوّل دست و پایشان را به عکس یکدیگر قطع می کنند، پس به دار مجازات آویخته می گردند.

معتصم این نظریه را پسندیده و به عامل خود دستور داد، طبق نظر امام جواد علیه السلام عمل کند.(2)

پی نوشت:

(1)سوره مائده، آیه 33.

(2)تفسیر العیاشی، مکتبة العلمیة، تهران، ج 1،ص 315.

منابع:

1.نگاهی گذرا به سیره قرآنی حضرت جواد الائمه علیه السلام،پاسدار اسلام ، آبان 1388 ، شماره 335

2.اندیشه های قرآنی امام جواد،عبدالکریم جوادنیا




گیف و تصاویر متحرک شهادت امام جواد الائمه

حد سارق

زرقان دوست صميمي ابن ابي داود نقل مي کند که: روزي ابن ابي داود در حالي که اندوه و حزن بر چهره اش نمايان بود از نزد معتصم باز مي گشت. از وي علت حزنش را جويا شدم، که او گفت: امروز آرزو کردم که کاش بيست سال قبل مرده بودم. به او گفتم به چه دليل؟ گفت: به خاطر اينکه امروز ابي جعفر محمد بن علي بن موسيعلیه السلام نزد اميرالمؤمنين خود را تثبيت کرد.
گفتم: چگونه؟ گفت: ي به سرقتش اعتراف کرده بود و خليفه هم براي روشن شدن مسئله و اجراي حد بر وي، فقها را در مجلس جمع کرد و محمد بن علي را نيز دعوت نمود.
از ما سؤال کرد: از کجا دست واجب است قطع شود؟ من گفتم: از مچ دست.
خليفه گفت: به چه دليل؟ گفتم: براي اينکه دست همان انگشتان و کف دست تا مچ است و بدين خاطر خداوند سبحان دربارهrlm; ي تيمم مي فرمايند:فاغسلوا وجوهکم و ايديکم الي المرافق وامسحوا برؤسکم و ارجلکم الي الکعبين.[1] .
در خصوص اين فتوي برخي از فقها در مجلس با من همراه شدند. برخي نيز گفتند: قطع دست از آرنج واجب است.
خليفه از آنان علتش را پرسيد. گفتند: چون خداوند در قرآن مي فرمايد:وايديکم الي المرافقو اين دلالت دست از نوک انگشتان تا مرفق و آرنج است.
ابن ابي داود ادامه داد: سپس خليفه رو به امام جواد علیه السلام کرد و گفت: اي اباجعفر نظر تو دربارهrlm; ي اين موضوع چيست؟ اباجعفر گفت:اي خليفه اين جماعت در اين باره نظر دادند.مامون گفت: راي آنها را ناديده بگير، راي خود را بيان کن.
او گفت:اي خليفه مرا معاف کن.خليفه گفت: تو را به خدا سوگند مي دهم که نظر و راي خود را بيان کني.
اباجعفر گفت:حال که سوگند دادي، مي گويم. تمام اقوال بيان شده، اشتباه است. در دين و سنت واجب است دست از نقطه پيوند استخوانها، انگشتان قطع و کف دست به حال خود باقي بماند.خليفه گفت: دليلش چيست؟
اباجعفر گفت:اين سخن رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود: سجده بر هفت عضو واجب است. پيشاني، دو دست، دو زانو و دو پا، پس اگر دستش از مچ و يا آرنج بريده شود براي دستي باقي نمي ماند تا با آن سجده کند و خداي متعال مي فرمايندو ان المساجد لله [2]مسجدها از آن خداوند است يعني اعضاي هفت گانه سجده و مسجد از خدايند و آنچه از آن خداست قطع نمي شود.
ابن ابي داود گويد: معتصم از اين حکم خوشش آمد و آن را پذيرفت و دستور داد تا دست را از مفصل انگشتان دست قطع کنند نه کف دست. ابن ابي داود مي گويد: در آن لحظه گويي براي من قيامتي برپا شد و آرزو کردم کاش زنده نبودم.
ابن ابي داود مي گويد: پس از سه روز به نزد معتصم رفتم و به او گفتم: همانا خيرخواهي براي اميرالمؤمنين بر من واجب است. هرچند که بدانم به سبب آن بر آتش داخل شوم.
خليفه گفت: اين خيرخواهي چيست؟ گفتم: وقتي اميرالمؤمنين فقها، رعيت و دانشمندان آنها را براي امري از امور دين در مجلس خويش گرد هم مي آورد، از آنها درباره حکمي پرسش مي کند و آنان نيز آنچه مي دانند بر زبان مي رانند، در حالي که در مجلس خليفه، خاندان او، فرماندهان، وزراء و کاتبان حضور دارند. سخنان مجلس خليفه به گوش مردم مي رسد و آنان پي مي برند که خليفه به خاطر فتوي و قول مردي که عده اي از اين امت به امامت وي قائل هستند و ادعا مي کنند، که او امام جواد علیه السلام به مقام خلافت سزاوارتر است، قول و فتواي همه را کنار مي زند، حکم او را بر حکم فقها ترجيح مي دهد، اين چه عواقبي را در پي خواهد داشت؟
ابن ابي داود گفت: در اين لحظه رنگ خليفه به خاطر آنچه به وي تذکر داده بودم تغيير کرد و گفت: خداوند به خاطر اين خيرخواهي به تو جزاي خير عطا کند. چهار روز پس از اين واقعه حضرت به شهادت رسيد. [3] .

پی نوشت:

1. سوره مائده، آیه 6.

2.جن،

3.تفسیر عیاشی،ج1،ص319،موسوعه الامام جواد علیه السلام-ج2،ص410،بحارالانوار،ج50،صص5-7.

منابع:

1.نگاهی گذرا به سیره قرآنی حضرت جواد الائمه علیه السلام،پاسدار اسلام ، آبان 1388 ، شماره 335

2.جایگاه علمی امام جواد،محمدجوادشاهرودی




انتخاب همسر

انتخاب همسر

- مرد ! چرا سنگ rlm;اندازي ميrlm;کني ؟ هر دختر و پسري سرانجام بايد ازدواج کنند و زندگي مشترک خود را آغاز کنند .

- سنگ اندازي کدام است زن ؟ هر که از راه رسيد و دخترمان را خواست ، بايد بدهيم ؟ مگر تو او و خانواده rlm;اش را چقدر ميrlm; شناسي که اين همه اصرار ميrlm; کني ؟ !

- شناخت زيادي ندارم ، ولي مگر تو با آنها آشنا نيستي ؟

- من فقط چند بار در مسجد با او سلام و عليک داشتهrlm; ام ، همين ! ظاهرش نشان مي rlm;دهد که جوان بدي نيست . زحمتکش است . با زور بازو مخارج خود و مادر پيرش را تأمين ميrlm; کند .

- اين سه باري که ش به خواستگاري آمده بود ، از برخوردهايش فهميدم که انسان مؤمن و خوبي است . مادرش ميrlm; گفت : اهل محل همه قبولش دارند !

- نميrlm;دانم . من که عقلم به جايي قد نميrlm; دهد . جميله چه ميrlm; گويد ؟

-نظرش چيست ؟

- حرفي نزده ، اما با شناختي که از روحيهrlm; ي دخترمان دارم ، ميrlm;دانم که سکوتش نشان رضايتش است . راستي قرار است مادرش نزديک غروب براي گرفتن جواب بيايد . در جوابش چه بگويم ؟

- بگو يک هفته rlm;ي ديگر صبر کنند تا خوب فکرهايrlm;مان را بکنيم .

- يک هفته ؟ !

- آري . بايد با امام جواد عليه rlm;السلام م کنم . دخترمان را که از سر راه پيدا نکرده rlm;ايم، ولي مبادا به آنrlm;ها درباره rlm;ي م چيزي بگويي !

جميله در آشپزخانه بود و گفتrlm;وگوي پدر و مادرش را ميrlm;شنيد . از شدت اضطراب ناخنrlm;هايش را ميrlm; جويد . او به خواستگارش علاقه داشت . از طرفي صحبتrlm;هاي پدرش را هم منطقي مي rlm;ديد .

يک هفته از ماجرا گذشت . نزديکrlm; هاي ظهر بود که زن صداي در را شنيد . وقتي در را باز کرد ، قاصدي نامه rlm;اي را کف دست او گذاشت و رفت .

زن ميrlm;دانست که ابراهيم دوست ندارد نامهrlm; هايش باز شود . اين بود که تا عصر صبر کرد . وقتي ابراهيم به خانه آمد ، دست و رويش را شست و داخل اتاق شد، زن نامه را جلوي او گذاشت و گفت : امروز رسيد .

چشمrlm;هاي ابراهيم برق زد . نامه را برداشت و بوسيد . زن گفت :

- از کيست ؟

- از امام جواد عليهrlm; السلام نظرش را پرسيده بودم و جواب نوشته است .

- بخوان ، ببينم چه نوشته ؟

- مرد نامه را گشود و بلند خواند ، طوري که جميله هم در آشپزخانه بشنود :

اگر خواستگاري براي دختر شما آمد و اخلاق و ديانت او مورد رضايت شما بود ، با ازدواج موافقت کنيد . اگر چنين نکرديد و پسر و دختر مجرد باقي ماندند ، در جامعه فتنه و فساد بزرگي به وجود مي rlm;آيد .

مرد نامه را بست . رو به زنش کرد و گفت :

- اگر براي جواب آمدند ، بگو مبارک است انrlm;شاءالله !

جميله وقتي اين حرف را شنيد ،خيالش راحت شد و در حالي که از خجالت توي صورتش خون دويده بود ، يک ليوان شربت خنک براي پدرش ريخت و جلوي او گذاشت . [1] .

پی نوشت:

(1)فروع کافی،ج5،ص347،ح2

منبع: حیات پاکان،مهدی محدثی،بوستان کتاب:1385،صص56-59.

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام







آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بیستمین فراخوان ملی پرسش مهر روزِ منو تو سیراجون دانلودستان مجله ی هنری نوشته های مفید مطالب اینترنتی tebsonati1 topnaz علی ایکس